نقد مجله فيلم كوتاه فرانسه بر فيلم كوتاه «سوت زدن زير آب»
نقد مجله فيلم كوتاه فرانسه بر فيلم كوتاه «سوت زدن زير آب»
 
تاريخ : دوشنبه ۱۵ آذر ۱۳۸۹ ساعت ۱۰:۱۷
مجله فيلم کوتاه فرانسه Bref نقدي از «ميشل شيون» را درباره فيلم كوتاه «سوت زدن زير آب» به كارگرداني هوشمند ورعي منتشر كرده است.

به گزارش هنر نیوز به نقل از ايسنا،در نقد اين فيلم با عنوان «جهانشمولي يک فيلم:سوت زدن زير آب ( هوشمند ورعي )» آمده است:«در فيلم «سوت زدن زير آب» اثر هوشمند ورعي، يکي از فيلم‌هاي ايراني که ديدم و به خاطر پر محتوا بودن، اصيل بودن و کيفيت بالاي تصاويرش مورد توجهم قرار گرفت، يک زن و مرد به طور جداگانه و بد با هم صحبت مي‌كنند. نقطه آغازين ديالوگ آنها اين است که زن نمي‌تواند بچه‌دار شود. تقريبا در تمام پلان‌هايي که اين زن و مرد را در برابر يکديگر قرار مي‌دهد، آنها جداي از هم نشان داده شده‌اند. حال يا از اين طرف و آن طرف يک نردبان با هم صحبت مي‌کنند، يا توسط يک شيشه و يا نرده از هم جدا شده‌اند و يا در دو منتهااليه چپ و راست کادر قرار گرفته‌اند. آن‌ها از هم جدا هستند ولي نزديک به همند و به يکديگر نگاه نمي‌کنند. جدا شده‌اند در حاليکه زن مستقيما و به وضوح و مرد فقط به نحوي قابل رويت ولي تار و به صورت بازتاب نشان داده مي‌شود.

درست است که از هم جدا شده‌اند، ولي چه چيزي به من اجازه مي‌دهد که اين حالات مختلف جدايي را نماد غالب و مغلوبي بدانم؟ هيچ چيز ! از آن چه مي‌بينم، هيچ يک ديگري را تحت فشار قرار نمي‌دهد؛ نه قرباني وجود دارد و نه جلاد و زن آن چه را بايد بگويد مي‌گويد ولي زني که من در اين فيلم مي‌بينم، يک معترض نيست بلکه يک پرسوناژ است.

در صحبت‌هايي که بين آن‌ها رد و بدل مي‌شود، صحبت از شرمساري زني است که بچه‌دار نمي‌شود اما نه در حيطه سخنراني‌هاي احساسي هستيم و نه در حيطه سخنراني‌هاي چالش برانگيز هرچند که پرسوناژها مي‌توانند احساسي يا چالش برانگيز هم صحبت کنند و فيلم نيز به همين اندازه جالب باشد ولي چنين نمي‌باشد.

از اين جا به بعد اگر قرار باشد بين دو گزينه زير يکي را انتخاب کنم، من وسوسه مي‌شوم گزينه دوم را انتخاب کنم:

1- اين فيلم (حتي ناخواسته) اختصاصا از شرايط زنان صحبت مي‌کند.

2- اين فيلم مربوط به روابط ديرباز مردان و زنان بر روي کره زمين است .

در هر دو حالت من در اين فيلم استعاره از چيزي به جز داستان روابط فردي و شخصي مرد و زن بر روي پرده را مشاهده نمودم ولي اينکه اين زن و مرد اسم ندارند تفسير مربوط به اينکه آن‌ها نشان از يک تمثيل هستند را راحت مي‌کند اما نشان از چه چيزي ؟! سوال دقيقا همين جاست.

علي اي حال در حالي که مجذوب هيجان فيلم شده بودم، ترجيح دادم دلمشغولي‌ها و سوالاتم را به سمت مجادلات اين زوج جالب هدايت کنم.»

در ادامه اين نوشتار با تيتر «ارجاعات برجسته» آمده است: «من هميشه ترجيح مي دهم چنين تصور کنم که سينماي ديويد لينچ پيش از آن که از آمريکا صحبت کند چنان که اغلب در مورد آن مي‌نويسند با ما در مورد جهان هستي ، رمز و راز زندگي و جنسيت بحث مي‌نمايد يا اينکه دوست دارم تصور کنم که فيلم‌هاي لارس فون‌تريه پيش از آن که در مورد پروتستانيسم دانمارکي و رشته صميميتش ( مانند رابطه پدر و فرزندي ) با کارل تئودور دراير حرفي به ميان آورد به مخمصه يک قرباني ، مبدل شدن خوبي به بدي و نظام سرمايه‌داري جهاني مي‌پردازد. من حتي با اين ايده‌ها مخالفم که فيلم‌هاي تارکوفسکي از روسيه مي‌گويند و فيلم‌هاي «اريک رومر» از فرانسه حال چرا يک فيلم ايراني بايد براي من تنها در مورد ايران و مسائل جاري آن که در تلويزيون نيز به وفور يافت مي‌گردد صحبت کند، در حالي که اين کشور از تاريخ و فرهنگي وسيع و کهن بهره مي‌برد پس بيشتر در فيلم دقيق شده و با زني روبرو شدم که چيزهايي مي‌گويد که ارزش اين را دارد که عميقا گوش داده شوند. از طرف ديگر، من در اين فيلم اشارات و کنايات فرهنگي زيادي ديدم که گويي از ما مي‌خواهند تفسيرشان کنيم:

نمايش پلان‌هايي از فيلم تايتانيک ساخته جيمز کامرون که در تلويزيوني روشن ( ديش ماهواره در کفترخانه ) به نمايش در آمده است يا همان جدايي مثال زدني پرسوناژهاي فيلم و يا حتي وجود يک نقاشي ديواري الهام گرفته از تابلوي جيغ اثر ادوارد مونش نقاش نروژي که به طرزي جالب يک زن و مرد در کنار يکديگر فرياد مي‌کشند.(تابلوي اصل اين نقاش نروژي فقط يک نفر به تنهايي دارد فرياد مي‌کشد.)

جداي از اين موارد مذکور، ديدن «سوت زدن زير آب» ياد سينماگران و فيلم‌سازان معروف دنيا را در ذهن من زنده نمود:امير کوستوريتسا به خاطر حضور نمادين، مصرانه و دائم حيواناتي مانند کبوتر ، گوسفند و الاغ. سرگئي پاراجانف به خاطر خصوصيت فرونتال و آرام بسياري از پلان‌ها. تارکوفسکي به خاطر تطابق گفتارهاي اصلي با تصاوير عيني و واقعي و بالاخره ژان لوک گدار به دليل گفتگوهاي کشمکش آلود و ستيزه جويانه بي‌حد و مرز و هميشگي بين زن و مرد با اين تفاوت که گدار تصاويري مازوخيستي از مردان نمايش مي‌دهد که در سوت زدن زير آب مشاهده نمي‌گردد.

در اين فيلم روند و فرآيندي به چشم مي‌خورد که دو يا سه بار نيز به کار گرفته شده است که من از آن خوشم آمد. اين روند ، کادر بندي تصوير با يک دوران 90 درجه‌اي است که به عنوان مثال اجازه مي‌دهد، عمودي بودن خانه نشان داده شود، مرد در طبقه اول و زن در طبقه همکف. در ضمن در يکي از صحنه‌ها، اين کادر دوار 90 درجه‌اي يک پلان غيرمعمول را نشان مي‌دهد که در آن الاغي را مي‌بينيم که به نظرمان مي‌رسد به صورت فلو روي زمين دراز کشيده است و وقتي که تصوير واضح مي‌شود مي‌بينيم که در حقيقت آن ، تصوير الاغي بود که کنار زن روي پاهايش ايستاده بود و با يک دوران 90 درجه‌اي فيلمبرداري شده بود.

اين فيلم‌ساز ايراني آشکارا و به وضوح يک «پديده قدرتمند» محسوب مي‌گردد درست مانند اوايل کار لارس فون‌تريه امير کوستوريتسا و يا قبل تر از آن مارتين اسکورسيزي که در اثبات اين مدعا فقط کافيست آثار اوليه اين بزرگان را مرور کنيم، به عبارتي تمامي اين کارگردان ها باروک و خود جلوه گر توصيف شده‌اند و به راستي چرا که نه ؟!»

به گزارش ايسنا، ترجمه متن منتشر شده در مجله فيلم كوتاه فرانسه با ترجمه و تلخيص: دکتر علي هاشمي، فرزاد همداني انجام شده كه توسط دست‌اندركاران فيلم رسانه‌اي شده است.





کد خبر: 20819
Share/Save/Bookmark