دغدغه هاي شورجه براي سينماي ايران
دغدغه هاي شورجه براي سينماي ايران
 
تاريخ : شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸۶ ساعت ۱۰:۴۳




















































به گزارش هنرنيوز، جمال شورجه پس از نامه‌اي كه در ايام بيست‌وششمين جشنواره فيلم فجر خطاب به نويسندگان نامه‌ي منتسب به 45 سينماگر نوشته بود، يادداشتي را در اختيار رسانه‌ها قرار داده است. بنا براين گزارش، اين يادداشت كه بيشتر دغدغه‌هاي اين هنرمند متعهد را در عرصه‌ي فرهنگ و هنر نشان مي‌دهد، فارغ از فضاي پرالتهاب رسانه‌اي كه پيرامون نامه‌ي قبلي وي ايجاد شده بود، دلمشغولي‌ها و انديشه‌هاي هنرمندان را به نقد كشيده و آنان را دعوت به هنري مي‌كند كه آرمان‌هاي ملي و اهداف متعالي انقلاب و مردم مد نظر خويش قرار داده است. متن اين يادداشت به شرح زير مي‌باشد:



از كوزه همان برون تراود كه در اوست.
هنرمند دغدغه‌ها و دل‌مشغولي‌ها و نگراني‌هاي خودش را در قالب‌هاي مختلف هنري عرضه مي‌كند گاه در قالب شعر مكنونات ذهني‌اش را نظم مي‌دهد گاه نقش دل را بر بوم نقاشي ترسيم مي‌كند و گاه آن را در نوعي يك تار يا پيانو يا ترنمپت مي‌نوازد يا آن را در قالب يك داستان در سينما جان مي‌بخشد. اين فرض كلي از توليد آثار هنري است البته استثنائات را قلم مي‌گيرم. پاره‌اي از اقلام هنري سفارش‌پذيراند چرا كه هنرمندان نوعاً به نان شب گرفتارند البته اين با نان به نرخ روز خورها تفاوت دارد چرا كه ديديم و مي‌بينيم قليلي پيرو باد هستند و هميشه هم سفره‌شان رنگين است، در هر رشته و صنف و حرفه هم تعميم پذيرند.
الغرض پاره‌اي از هنرمندان و خصوصاً سينماگران حرفه‌اي هستند و وجه صنعتي اين رشته را به سويه هنري آن ترجيح مي‌دهند و با نگاه صنعتي اثر خود را توليد مي‌كنند و سفارش مي‌گيرند كه به اينها سلمنا مي‌گوييم. اما عده‌اي هم هستند كه خود را مبرا و منزه‌تر از اين مي‌دانند كه هنرشان و فكر و انديشه‌شان را در خدمت ديگران درآورند و به قول خودشان مؤلف‌اند و حقوق‌شان را هم هميشه محفوظ مي‌دانند! البته از وقتي كه باب اسپانسر و تبليغ فلان كالا و يا محصول صنعتي، در سينماي ما باب شده همين‌ها هم نوعاً در آثارشان نام فلان كارخانه يا بهمان كالا مانند شكم متورم، از اندام فيلم بيرون مي‌زند. منظور حقير از قلمي كردن اين كاغذها، همين دسته دوم هستند كه نوعاً هم رگهاي گردن‌شان براي سينماي هنري و فرهنگي بيرون مي‌زند. اينها بيشتر مدعي توليد آثار فرهنگي هستند. البته بنده هم قطعاً با سينماي انديشمند، سينماي تفكر‌برانگيز و تأثيرگذار و ماندگار كه پيام و انديشه‌ي‌ والايي را هم منتقل بكند نه تنها موافقم كه پشتش نماز هم مي‌خوانم.
از اين مقدمات مي‌خواهم نتيجه بگيرم كه سينماي موجود ما، حاصل دغدغه‌ها و نگراني‌هاي فكر و ذهن و باور همين سينماگران ماست.
از كوزه همان برون تراود كه در اوست. اگر مي‌بينيد و مي‌بينيم كه در ميان توليدات سينمايي ما اثر و خبري از مباحث كلان نظام جمهوري اسلامي ايران ارزش‌ها و آرمان‌هاي انقلاب و امام راحل‌مان كه اين روزها خيلي متظاهرانه برايش سينه مي‌زنند و توصيه‌ها و راهنمايي‌هاي مقام معظم رهبري و ... نيست و غالب اين آثار با اين جهت‌گيري‌ها فاصله دارند و اساساً هم‌سو و هم‌جهت نيستند، اين است كه هنرمند سينماگر ما در اين خصوص نگراني و دغدغه‌اي ندارد و فكرش در استخدام اثر هنري‌اش و اثر هنري و سينمايي‌اش نيز در عوالم ديگري سير مي‌كند.
شورجه در بخش ديگري از اين نامه آورده است:
بنابراين دل‌مشغولي سينماگر و فيلم‌ساز ما با نگراني‌هاي نظام و اهداف آن مغاير است و حتي گاهاً در مقابل هم هستند.
خيلي از اين فيلم‌سازها كه ادعا مي‌كنند ما هم ايراني هستيم. ايران را، انقلاب را و نظام را دوست داريم و به اين كشور و پيشرفت‌هاي آن عشق مي‌ورزيم و فلان بهمان. خودشان هم مي‌دانند اين گفته‌ها لقلقه زبان است ولي عوام‌فريبانه ما را كه ديگر نمي‌تواند سر كار بگذارد.
اگر پاره‌اي از مسئولان دوست دارند با اينها عكس يادگاري بگيرند و براي هم نوشابه در مقابل ديدگان خبرنگارها و عكاس‌هاي خبري باز كنند، ما كه اينها را ديديم و مي‌شناسيم. اين ادعاها اگر در آثار آنها ديده شد بايد باور كرد آن هم به صورت مستمر، نه يادگاري.
مثلاً فلان فيلمساز با خود بگويد در كارنامه و سبد كارهاي توليد‌ي‌ام يا بازي‌هايم يك كار انقلابي و يا شبه انقلابي يا دفاع مقدسي هم داشته باشم.
به آثار ارزشي و معنوي و الهي به صورت كلكسيون و تكميل آن نگاه نكند. مي‌خواهم اين نتيجه را بگيرم كليد واژه اين سطوه را تكرار كنم كه « از كوزه همان برون تراود كه در اوست ». اين سينماگر در نامه‌اش افزوده است :
بياييد كلاه خودمان را قاضي بكنيم و كمي واقع‌بينانه به گذشته خيلي دور همين 5-4 گذشته بنگريم كه چه تعداد فيلم در اين سالها ساخته‌ شده است كه در آنها دغدغه‌هاي كلان، نظام نگراني‌هاي مقام رهبري، اهداف و آرمان‌هاي كشور و ملت شريف و جان بر كف ايران به تصوير كشيده شد. بياييد به كارنامه اين همه فيلم‌‌هايي كه به آنها مي‌نازيم و به طرق مختلف آنها را براي جشنواره‌هاي خارجي از اروپايي تا آسيايي فرستاده‌ايم ( البته واحد بين‌الملل بنياد سينمايي فارابي زحمت اين كارها را بيشتر كشيده ) آيا به تعداد انگشتان دو دست فيلم مي‌توانيم پيدا كنيم كه اين اهداف و آرمان‌هايي را دنبال كرده باشند و باعث عزت و سربلندي و غرور ملي ايران و هم‌ميهنان ما در آن سوي دنيا قرار گرفته باشند.
در طول نزديك به 29 سال بعد از پيروزي انقلاب و 18 سال پس از دوران دفاع مقدس توسط دولت‌هاي مختلف از اصول‌گرا تا اصلاح‌طلب و دوم خردادي كه روي كار آمدند صدها پروژه‌ي علمي، عمراني، صنعتي، رفاهي، نظامي و ... به نتيجه رسيده‌اند و در حال ثمربخشي هستند و بي‌شمار طرح‌هاي ديگر كه در حال اقدام است.
در طول هشت‌سال دفاع مقدس كه بهترين و مؤمن‌ترين فرزندان اين سرزمين رخت شهادت بر تن كردند و عاشقانه و عارفانه به ديدار معبود خود شتافتند.
اين همه سرداران، فرماندهان و رزمندگان كه يكي از ديگري بهتر و كامل‌تر و مخلص‌تر و مجاهد‌تر بودند. چه مقدار و چه بخش از توليدات سينمايي ساليانه، اما در عرض اين چند سال، به اين زيبايي‌ها پرداخت و اين جلوه‌هاي ايثار و پيشرفت را مضمون كار خود قرار دادند.
چرا سينما و سينماگر ما با اين آيه‌ها و نشانه‌ كه تماماً عزت‌آفرين هستند پشت مي‌كند و نسبت به آنها كم‌توجه هست و آنها را در اولويت نمي‌داند. از چند فرض خارج نيست يا خودش به اينها اعتقاد و باور ندارد يا اينكه اين مضامين در دستور كار او نيست و از آن سوي آبها به او ديكته و القا مي‌شود كه چه خوب است و چه بد و خير و صلاح او در چيست. ياد آن روزنامه كذايي افتادم كه تحليل‌هايش را عين به عين از BBC ترجمه مي‌كرد و در روزنامه مي‌آورد فرض ديگر اين است كه در آن سوي دنيا و در فلان جشنواره‌ها فيلم‌هايي با چنين مضاميني‌ را نمي‌خواهند. البته كه نمي‌خواهند چرا كه مديران جشنواره‌ها خودشان مي‌آيند و از ميان خيلي فيلم‌هاي ما نمونه‌هاي دلخواه خودشان را برمي‌دارند و با هزار منت مي‌برند، ما هم كه طبق معمول غلام و برده و مستعمره‌ي آنها هستيم نمي‌توانيم به بالاي چشم‌شان اهانت كنيم. تا بوده همين حرف بوده كه آنها اينگونه فيلم‌هايي يعني با توصيفات گفته شده را نمي‌خواهند خوب حالا آنها اين گونه فيلم برايشان اخ است. ما بايد آنچه كه آنها دوست دارند توليد كنيم.
خدا بيامرزد امام بزرگوارمان را نور بر قبر ايشان ببارد مي‌فرمود « هر وقت ديديد آنها مجيز شما را مي‌گويند به خودتان شك كنيد لابد كارتان يك اشكال دارد ».
شورجه در بخش ديگري از اين نامه آورده است:
آهاي سينماگر ايراني، ايراني باش، مستقل باش، خودت باش، چشمت به دهان ديگران نباشد با عرق جبين خودت نان بخور، خودت را كه متصل است به تاريخ 8 هزار ساله اين كشور با عزت و غيرت، به تاريخت نگاه كن ببين پيشينيان تو چقدر با عزت و سربلندي زندگي كردند. غرور مقدس‌ات كجاست؟ آنها مي‌خواهند ما هميشه ذليل و ناتوان و عقب‌مانده باشيم آنها ما را توسري‌خور دوست دارند، وطن‌فروشي كار ايراني نيست، دين‌فروشي كار ايراني مسلمان علوي نيست.
شايد عده‌اي بگويند كه هنر سفارش‌پذير نيست و هنرمند هنرش را نمي‌فروشد. هنرمند مستقل است. بله همين‌طور است هنرمند واقعي هنرمند آزاده است، هنرمند پيش‌رو است، هنرمند با سيلي صورت خود را سرخ نگه مي‌دارد اما نان به نرخ روز نمي‌خورد. نه سفارش داخلي را مي‌پذيرد و نه سفارش خارجي را، با اسكارها و برلين‌ها و ونيزها آب دهانش راه نمي‌افتد، دنبال حق است، دنبال عدالت است، با ظلم ميانه‌اي ندارد، زبان حال مظلوم است، امر به معروف و نهي از منكر است. اين منكر در هر لباس و كسوت و مكاني كه باشد آن را نهي مي‌كند. هنرمند واقعي رسالت رسولان و انبياء را به دوش دارد، هنرمند واقعي مرغ همسايه را شترمرغ نمي‌بيند، غير باور و خودباخته نيست، به داشته‌هايش افتخار مي‌كند، در تلاش براي رسيدن و به دست آوردن كمبودها و نداشته‌هاست.
هنرمند واقعي چون مگس مدام بر روي چركي‌ها نمي‌نشيند و آنها را به رخ دوست و دشمن نمي‌كشد در خانه‌اش اگر پيرايه‌هايي و پلشتي‌هايي هست با تدبير و بزرگ‌منشي آن را مرتفع مي‌كند. هنرمند واقعي در جهت اعتلاء بخشيدن رفعت مخاطب است. با تصوير مدام فقر و فحشاء و ناكارآمدي‌ها و نمايش تضيع حقوق زن و كودك آن هم به اغراق و غير واقعي به هنر و سينماي متعالي نخواهيم رسيد.
هنرمند واقعي هم دردها را مي‌بيند و هم درمان را پيشنهاد مي‌كند. درد را كه خود بيمار هم مي‌داند آنچه مهم است چه بايد كرد است، مدام نق زدن دردي را دوا نمي‌كند اگر مي‌بينيد من هنرمند از تصوير درمان گريزانم به خاطر اينكه نمي‌دانم، خود را براي اين امر تربيت نكرده‌ام. مرا عادت داده‌اند كه تنها نجاسات را ببينم. تنها ناتواني‌ها را نشان دهم و تنها دردها را به رخ‌ بكشم. هنرمند از بالاي برج ميلاد به جامعه نگاه نمي‌كند. خود در ميان مردم است. با آنها مي‌نشيند و برمي‌خيزد. بله از زراندوزان و زورگويان و مستكبرين سفارش‌پذير نيست، اما اين سفارش اگر براي غرور ملي باشد و اگر براي عزت ملي باشد اگر براي نمايش اعتلاي كشورش و وطنش باشد چه؟
سال گذشته دو فيلم مستند بسيار زيبا، اثر گذار و ماندگار از دو بزرگوار سينماگرمان آقايان طياب و اصلاني ديدم كه دل هر ايراني با غيرت و هميت از ديدن آنها به وجد مي‌آمد يا مجموعه نفيس « فرش ايراني » كه به همت و تلاش و هنر عده‌اي از متخصص‌ترين كارگردانان ايراني تهيه شده بود اينها چه اشكالي دارد مطمئناً اين آثار براي تهيه‌كنندگانش و سازندگانش اجر اخروي دارد چرا كه دعاي خير مردم را به دنبال دارد.
مي‌گويند حرمت مسجد را بايد متولي آن نگه دارد. بنابراين اگر ما حرمت اين آب و خاك و اين مردم شريف و اين انقلاب كبير را نگه داشتيم ديگران نيز به ما احترام خواهند گذاشت.
اگر هشت سال دفاع مقدس و مقاومت جانانه‌ي ارتش و سپاه و بسيج و اين مردم فداكار و ايثارگر در مقابل تهاجم همه جانبه‌ي ارتش بعث عراق كه بزرگترين قدرت‌هاي شرق و غرب به او انواع كمك‌ها را مي‌كردند نبود و مردم ما در اين كارزار موفق و پيروز بيرون نيامده بودند مطمئناً با وضعيتي كه اكنون در اطراف كشورمان داريم همچون عراق و افغانستان، ايران هم زير چكمه‌پوشان ارتش آمريكا و ناتو زير بار ذلت بود.
نمايش عزت و اقتدار و توانمندي‌ها و پيشرفت‌هاي مختلف كشورمان توسط سينماگران و فيلم‌سازان عاشق اين مرز و بوم ديوار محكم و مقاومي در مقابل نيات پليد و توطئه‌هاي مداوم دشمنان خواهد بود، انشاءا...
شورجه در بخش پاياني اين نامه آورده است با ديدن عمده‌ي فيلم‌هاي جشنواره بيست و ششم كاسه‌ي صبرم لبريز شد و مظلوميت انقلاب اسلامي‌مان و بر خون‌هاي پاك هشت سال دفاع مقدس كه براي دفاع از اين كشور بر كوههاي غرب و صحراي گرم و سوزان جنوب ريخته شد، بي‌‌صدا و بدون اشك گريه كردم. در اين مملكت كم نداريم مردماني كه بي‌صدا گريه مي‌كنند واشك‌هايشان را در پشت لبخند‌هاي ظاهري پنهان مي‌كنند و با عزت نفس صورتشان را با سيلي سرخ نگه مي‌دارند. مدتهاست بغض‌ها و اشك‌ها و فرياد‌هاي در سكوتم را براي خلوت‌هاي خودم نگه داشته بودم اما ديگر طاقتم طاق شد و شيشه صبرم شكست و اين رنج‌نامه را نوشتم باشد كه مرضي خداوند قرار گيرد و شايد گوش‌هايي را نوازش بدهد و قلب‌هايي را متوجه بكند.
اين سطور كه نوشتم نامه‌ي دوم من است كه اميدوارم در نامه‌ي سوم راههاي برون‌رفت از اين اوضاع كه در اين دو نامه نوشتم طرح بكنم به اميد خدا.





کد خبر: 1536
Share/Save/Bookmark