دوست داشتم «کوچه ملی» برای  نسل قدیم‌ خاطره‌انگیز و نوستالژیک باشد و برای نسل جدید جذاب
مهرشاد کارخانی در گفت و گو با هنرنیوز ؛
دوست داشتم «کوچه ملی» برای نسل قدیم‌ خاطره‌انگیز و نوستالژیک باشد و برای نسل جدید جذاب
 
تاريخ : شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۰ ساعت ۱۰:۵۹
مهرشاد کارخانی گفت: دوست داشتم «کوچه ملی» برای نسل قدیم‌ خاطره‌انگیز و نوستالژیک باشد و برای نسل جدید جذاب.



هنرنیوز: یک فیلم با حس و حال نوستالژیک؛ چه شد که «کوچه ملی» را ساختید؟

وجود تعدادی سینمای تعطیل شده در تهران، بهانه ساختن «کوچه ملی» بود. بعد از انقلاب بنا بر دلایلی برخی سینماها یا سوختند یا تعطیل شدند یا دیگر رونق نداشتند و نتوانستند به کارشان ادامه دهند. این سینماها همیشه نظر من را جلب می‌کردند. وقتی در خیابان از کنار این سینماها عبور می‌کردم ،مخصوصا سینماهای خیابان لاله زار و کوچه ملی و به یاد می‌آوردم زمانی درکودکی کوچه ملی و لاله زار پاتوق سینماروها بود، یک مکان ویژه فرهنگی در تهران که خاطراتش را نسل گذشته دقیق به یاد دارد، فکر می‌کردم چه خوب است فیلمی ساخته شود که نسل کنونی نیز با دیدن آن کنجکاو شود که این سینماها و فضاها در تهران دهه 40 الی 50 وجود داشته اما از بین رفته است.برای همین شروع به نگارش یک طرح مستند کردم. بعد به اتفاق آقای برهانی تصمیم گرفتیم این طرح را به شکل یک طرح عاشقانه - داستانی در آوریم. پس فیلم تبدیل به یک روایت شد، روایت دو جوان از نسل جدید که به طور تصادفی با هم آشنا می‌شوند. شروع فیلم با یک تصادف معمولی است، کل زمان فیلم در یک روز می‌گذرد، از یک صبح تا غروب.



هنرنیوز: چگونه به اطلاعاتی درباره لاله زار دست یافتید؟

اطلاعاتم راجع به لاله‌زار خیلی کلی بود. شروع کردم به مطالعه، خواندن و فیلم دیدن. فیلمهایی که به شکلی در لاله‌زار فیلم‌برداری شده بود. همچنین فیلم‌های قدیمی خارجی و ایرانی که در مورد سینما بود. بعد از این به مطالعه سینمای خودمان،مخصوصا سینمای گذشته مان پرداختم. خوب من از نوجوانی با این نوع سینما آشنا بودم و تحت تأثیر این سینما یعنی سینمای جدی دهه 50 و نوعی موج روشنفکری مختص آن دهه بودم. با شناختی که از آن فیلم‌ها داشتم، سعی کردم با این دو آدم وارد لاله‌زار و کوچه ملی شوم. دوست داشتم این کار برای آدمهای نسل قدیم‌تر خاطره‌انگیز و نوستالژیک باشد و برای تماشاچی نسل امروز جذاب.



هنرنیوز: در جایی از فیلمتان اشاره داشتید به اینکه مثلا آن‌ وقت‌ها فلان فیلم روی پرده اکران بود و مردم برایش صف می‌کشیدند و علاقه نشان می‌دادند. بعد نشان می‌دادید فیلم‌های جدید روی پرده اکران بود اما یا سینماها خلوت بود یا بسته بود. آیا می‌خواستید به این موضوع بپردازید که فیلم‌هایی مثل فیلم شما با نگاه مستندگونه و فرهنگی دیگر مخاطب ندارد و ذائقه مردم عوض شده یا اینکه مسوولان فرهنگی ذائقه مردم را تغییر دادند و به سمتی بردند که مردم رغبت نمی‌کنند این فیلم‌ها را ببینند؟

دقیقا همین طور است، یک بخشی برمی‌گردد به تغییر یافتن ذائقه فرهنگی مردم طی چند سال گذشته. «کوچه ملی» می‌خواهد بگویید وقتی ما فیلم‌های برگزیده در واقع خاص و خاطر‌انگیز قبل از انقلاب را نمایش می‌دهیم؛ هنوز هم منتقدین و مردم آن فیلم‌ها را قبول دارند و هنوز هم که نگاه می‌کنند، جذب می‌شوند و منقلب‌شان می‌کند. کما اینکه دیدیم در سالن نمایش جشنواره، وقتی تماشاچی بر روی پرده، گوشه‌هایی از این فیلم‌ها را می‌بیند، عکس‌العمل نشان می‌دهد. این بیانگر آن است که سینما هویت واقعی خودش را در حال حاضر از دست داده و حتی بازیگری بعد از این سالها نمی‌تواند جای بهروز وثوقی را بگیرد. در این فیلم اشاره می‌کنیم به فیلم «طوقی» مرحوم علی حاتمی،می بینیم که آقای وثوقی به عنوان یک بازیگر درجه اول درست فرار می‌کند، درست راه می‌رود و درست بازی می کند، بنابراین من به عنوان یک تماشاچی که باید قهرمان فیلم را باور کنم، آن شخصیت را می‌پذیرم.و همیشه به خاطر می سپارم.



هنرنیوز: در این فیلم چه چیزی بیش از همه برجسته شده است؟

باید قبول کرد سطح سلیقه فرهنگی مخاطب عام پایین آمده است. مخاطب چقدر باید فیلم‌های کمدی من درآوردی تماشا کند. چقدر سوژه‌های تکراری باید به خوردش داد. در این فیلم سعی کردم نوعی حس حسرت و دلسوزی که چرا طی این سالها این همه سینما تعطیل شده؟ چرا کسی به فکر لاله زار نبوده؟ در این سال‌ها لاله‌زار که زمانی مرکز فرهنگی و هنری یک پایتخت بوده چرا به مغازه‌های الکتریکی فروش لوازم برقی تبدیل شده است. آیا شهرداری و دولت نمی‌تواند پول این مغازه‌ها را بپردازد و به جای اینکه پردیس بسازد،به سینما های از دست رفته لاله زار توجه کند؟ البته نمی‌گویم پردیس نسازند ،اما پردیس سینمایی نمی‌تواند جای سینمای لاله‌زار را بگیرد. درست است که جمعیت تهران همین قدر که رشد کرده، عوض هم شده و باید پردیس هم برایش بسازیم، مخصوصا برای شهرک‌های اطراف تهران، ولیکن یک نفر از جوادیه و نازی‌آباد نمی‌تواند به پردیس ملت بیاید و کلی پول خرج کند، تا یک فیلم ببیند. پردیس اگر بالای شهر ساخته می‌شود، باید برای پایین شهر هم ساخته شود،ضمن اینکه پردیس های سینمایی اصولا رنگ و بوی سینما را ندارند،چون بیشتر در کنار آنها ،سرگرمی و تفریحات دیگری مثل رستوران ،استخر و سونا و ..... قرار می گیرند.برای آدمهای قدیمی ترسالن سینما و سینما رفتن یک شکوه و آداب و رسومی داشته که امروزه در پردیس های سینمایی وجود ندارد. آدمها در ساختمان پردیس سرگردان هستند و گاهی در راهروها و پله ها گم می شوند و نمی توانند درب ورودی سالن سینما را پیدا کنند.

در مورد سینما‌های لاله‌زار هم باید گفت این سینماها بعد از گذشت این سالها هنوز هم می‌توانندبازسازی شوند. مگر چقدر هزینه بازسازی آنها است؟ هر کدام مثلا با100الی 200میلیون تومان بازسازی می شوند، همان هزینه‌ای که گاهی برای ساخت فیلم‌های سطح پایین و هجو پول خرد حساب می‌شود.همچنین باید کاری کرد که دیگر از داخل لاله‌زار ماشینی عبور نکند و بورس لوازم الکتریکی در جای دیگر شهر مستقر شود.

باید داخل لاله‌زار سینما ساخته شود و آن سینماهای قدیم بازسازی شود. بگذاریم خاطره فرهنگی لاله‌زار همچنان برای نسل جدید هم باقی بماند. فیلم من می‌خواهد به نسل جدید و امروزی تلنگر بزند که لاله‌زار اول اینگونه بوده و حالا به این روز افتاده چرا به این روز افتاده برای اینکه توجهی به آن نشده، در همه کشورهای دنیا چنین فضای فرهنگی وجود دارد، در فرانسه ایتالیا و ... که آنها حفظش می‌کنند و دیگران را با افتخار به این مکان‌ها می‌برند تا تاریخچه فرهنگ‌شان را به آن‌ها نشان دهند.



هنرنیوز: در واقع دغدغه فرهنگی شما این بوده که به سینما و سالن سینما بپردازد؟

فقط این بخش نبوده، اصلی‌ترین موضوع در کوچه ملی در واقع از دست رفتن خود سینما است. سالن‌های سینما هم یک بخشی از آن است.صحبت از دست رفتن عشق است، عشق‌های منقرض‌شده. ما در واقع عشق «منصور» و «توران» را که آپاراتچی و بلیت‌فروش بودند، بهانه می‌کنیم و از طریق دو شخصیت جوان امروزی که هویت گذشته‌شان را نمی‌دانند، وارد لاله‌زار و کوچه ملی می‌شویم، وارد سینماهای تعطیل‌شده تهران می‌شویم. با پرسه‌زدن در این وادی دو شخصیت به هویتی جدید می‌رسند، این دو به هویت گذشته خودشان باز می‌گردند. می‌بینیم که آنها به خودشان می‌آیند، آنقدر غرق نمایش آن فیلم‌ها روی پرده می‌شوند، که حتی یادشان می‌رود باید محل قرار را پیدا کنند. آپاراتچی ما حتی اینقدر غرق آن فیلم‌ها می‌شود که بغض می‌کند،حرف کلی فیلم این است.

کوچه ملی در ستایش سینما است، در ستایش سینمای ملی ایران است. سینمایی که یک روز تماشاچی داشته، تماشاچی زیادی هم داشته، که در سینماهای آن دورانش مخصوصا لاله‌زار مردم در صف‌های طولانی می‌ایستادند. امروز کدام فیلم را در تهران می‌بینید که اکران عمومی کنند و مردم برایش در صف بایستند ،اما در گذشته اینطور نبود،مردم از فیلم‌های فرهنگی که شما در کوچه ملی مشاهده می‌کنید، استقبال زیادی می کردند .



هنرنیوز :شما ظاهراً علاقه خاصی به فیلم‌های مستند دارید، علت چیست؟

فیلم‌هایم حتی اگر فیلم «گناه من» را هم که ببینید، المان‌های مستند و فضای مستندگونه دارند.«‌ریسمان باز» و « کوچه ملی» هم همین طور هستند و این به دیدگاهم نسبت به عکاسی بازمی‌گردد. پیش از این عکاسی مستند اجتماعی و فیلم انجام می‌دادم. این نگاه عکاسی‌گونه خود به خود، فیلم‌هایم را به فضاسازی مستندگونه می‌برد که طبیعتاً برای تماشاچی باورپذیر و واقعی تر است، یعنی تماشاچی آدم‌ها و فضا را باور می کند که این بخش ،به نگاه من به عکاسی برمی‌گردد.



هنرنیوز: آیا شما می‌خواهید این روند را ادامه بدهید؟ الان طرح جدیدی دارید؟



طرح‌های مختلفی دارم ولی با توجه به شرایط سینما فعلاً دنبال طرح‌هایی که ارزان قیمت و شدنی‌ترند،هستم، چون این نوع فیلم‌ها متأسفانه حمایت‌های دولتی نمی‌شوند به عنوان مثال فیلم‌هایی در بخش مسابقه جشنواره حضور داشتند که حمایت دولتی شدند ولی فیلم‌های خوب از آب در نیامدند. آنوقت فیلم من را در بخش«نوعی نگاه» گذاشته بودند،هنوز هم بعد از دوماه در خواست پروانه نمایش شورای نظارت، پروانه نمایش این فیلم را صادر نکرده و دلیل آن را هم مستقیما به من نمی گویند.

مریم اطیابی

کد خبر: 28420
Share/Save/Bookmark