شاید مرگ مایکل جکسون به طور طبیعی یا غیرطبیعی صورت گرفته باشد یا حتی شبه قتل سیاسی باشد، اگر برای خیلی از ما مهم نباشد، ولی به عنوان یک انسان حتی اگر در آمریکا باشد و احتمال بدهیم شرایط به گونه ای دارد چیده می شود که شخصیت او به گونه دیگری رقم بخورد و یا مثل ستاره دیگر موسیقی آمریکا الویس بریسلی با ابهام سر و ته آن جمع گردد، حتی اگر یک تیم پزشکی به ظاهر قرار باشد 2 هفته در خصوص علت آن بررسی کند باز هم باید اذهان عمومی را به ابهامات و سؤالات ناجواب جلب نمائیم و چنانچه گفته شد هر چقدر از نظر ما این نخبه موسیقی در راه ناصواب عمر را گذرانده باشد، ولی نباید انکار کرد که انسان برگشت پذیر است و اگر خدا این راه را باز گذاشته است بنده خدا نباید کاتولیک تر از پاپ شود.


 در خصوص بریسلی و مرگ مشکوک او می توان گفت شرایطی ایجاد شده بود که علیرغم اوج شهرت و محبوبیت افول او پیش بینی می‌شد و مرگ او به گونه ای به کارتل های حوزه هنر و دلالان فروش موسیقی کمک کرد تا بار دیگر بازار را داغ و به نوایی رسند، ولی در خصوص جکسون اینگونه نشد و علیرغم شهرت و اوج محبوبیت و هزینه های گزافی که برای او شد، قراین و شواهد این شبهه را ایجاد می نمایند که وی از شرایط خود راضی نبوده و قصد نداشت به عنوان یک مهره هدف های روشن تعیین شده را پی بگیرد و خیلی عجیب می آمد که برای یک سری اعمال که معلوم هم نبود وی انجام داده و اگر هم صورت گرفته، در آمریکا عادی بوده و چه بسا درصد مدیران کلان سیاسی درگیر آن هستند، مایکل تحت فشار دادگاه ها و رسانه ها قرار گیرد و این تبلیغات مسلماً از انرژی و محبوبیت او به طور چشمگیری کاست و مؤثر بود و علیرغم هزینه های زیادی که برای چهره و ظاهر وی شد و حتی وعده هایی که سرمایه داران برای کار اقتصادی دادند لابی های جریان ساز موسیقی و سینمای آمریکا بسادگی اجازه سقوط وی را می دادند. اعترافات همسر اول، ازدواج سوم مایکل و نامشخص بودن نام و محل همسر سوم و احتمال مسلمان بودن او و خود مایکل و رفت و آمد او به کشورهای شرقی و اسلامی و گوشه گیری از دنیای شلوغ موسیقی و کمک های قابل توجه مالی به بنگاه های خیریه و دوستان مسلمان شده وی و خیلی مطالب دیگر که در سایت های فارسی و انگلیسی و فرانسه موجود است، پالس ها و شواهدی هستند که به طور جدی انسان را به فکر می برد و به نوعی تأسف می خورد که در دنیای به ظاهر متمدن چگونه است که هیچ انسانی هر چقدر مشهور و معروف و حتی منافع جریانی را تأمین کرده باشد، اگر بخواهد در اعتقادش شک کند نه اعلام کند باید خسارت آن را با آبرو و جانش جبران نماید.


نویسنده : عباس پویا