محمدرضا سرشار یا همان رضا رهگذر نویسنده و هنرمند پیرو نامه شدید اللحن خود به رئیس قوه قضائیه در خصوص حوادث اخیر ،با هنر نیوز گفتگویی اختصاصی داشت و ضمن ابراز تالم از انچه رخ داد مطالب ذیل را بیان نمود:
در کشوری زندگی میکنیم که حاصل خون صدها هزار شهید و جانبازی صدها هزار جانباز است. این چیزی نیست که به راحتی به دست آورده باشیم. باید از این نظام و خواستههایی که به خاطرش شهادتها، جانبازیها و اسارتها رخ داده، همه دفاع کنند.
صحبت بر سر این است که یک کشوری 6 ماه است پس از انتخابات بوسیله اقلیت ناچیزی نظامش بهم ریخته است.
هر روزی با قائلهای روبرو هستیم. از طرفی اقتصاد مشکل پیدا کرده است در اثر این کم ثباتیها. از طرفی آرامش روانی جامعه بهم خورده است. تلاش، کار و اندیشه نیاز به آرامش دارد. کوچکترین کم ثباتی در جامعه اثر مستقیم روی اقتصاد کشور دارد.
کسی که فرزند خود را صبح به دانشگاه میفرستد و تا برگردد آرامش ندارد. با همه ارزندگی میلیونی مردم در راهپیماییها و اعتراض، وقت میلیونها نفر که می توانست در خدمت کار و تلاش و سازندگی و فعالیت بشود، صرف پاسخگویی به اقلیت ناچیزی میشود که هیچ منطقی در خواستههایشان نیست.
نظام خیلی راحت میتواند از پس این قائله برآید.
هم از روز اول و هم از همین حالا!
این رانت سیاسی که به چند نفر سران اصلی فتنه در این شش ماه داده میشود، بابت چیست؟
چرا این همه مردم به واسطه رانت سیاسی و قضایی قوه قضائیه و قوه مجریه که به چهار - پنج نفر داده میشود باید مشکل داشته باشند.
مردم و نظام به این چند نفر چه چیزی بدهکارند که بابتش این همه هزینه بپردازند؟
چرا افراد رده دوم و رده پایین این فتنه را میگیرند ولی با افراد و سران رده اول فتنه کاری ندارند.
طبق قانون اگر فردی اقدامی انجام دهد که در مسیر جامعه اختلال ایجاد کند تکتک افراد میتوانند از او شکایت کنند و قوه قضائیه موظف به احضار فرد خاصی و وادار کردن وی به پاسخ است.
در آنچه رخ داد، چقدر شاکی خصوصی برای این چهار - پنج نفر داریم؟
بیش از صد نماینده مجلس که هر کدام یک امت هستند از این افراد شکایت کردهاند. نزدیک به سه میلیون نفر در تهران و میلیونها نفر در سراسر کشور با حضورشان در راهپیمایی عملاً یک نوع دادخواست دادهاند. شاید مسئولان تصور میکنند این چهار - پنج نفر پایگاه ویژهای در بین مردم دارند که دستگیر کردن آنها میتواند باعث تحرکاتی از سوی مردم شود؛ طبق دین نباید فدای حقیقت شود.
اولاً اگر فرضاً این طور باشد؛ نباید مصلحت فدای حقیقت شود و ثانیاً نه تنها چنین پایگاهی در بین مردم ندارند بلکه پس از گذشت شش ماه ماهیت عقاید و افکارشان روشن شده و حتی بین آنهایی که به این افراد رأی دادند جایگاهی ندارند.
بسیاری از افرادی که به خیابانها میریزند جز ابزاری برای آقایان برای بیان افکار و عقایدشان نیستند تظاهرات چهارشنبه نشان داد همه چیز تمام شده است. نمیتوان میلیونها نفر را فدای گروهی اندک و خاطی کرد. و مردم و نظام و ملت را معطل مخالفانی اندک کرد این حادثه باعث شد در سطح بینالمللی کشورهایی که تا به حال جرأت نمیکردند به کشور ما گستاخی کنند چقدر زبانهایشان دراز شد.