اتکا بر ریزه کاری های روانشناختی و اخلاقی در "گذشته " با درامی پیچیده ، آناتومی دردآور و تودرتو، با رابطه خانوادگی چند نفر از طبقه متوسط با درگیری های عاطفی خاص خودشان ، در نهایت به فیلمی پرجاذبه، میخکوب کننده فریبنده و متفکرانه منجر شده که فرهادی از جزئیات و غافلگیری های داستانی ان به اثری چندلایه ای با شخصیت هایی چند بعدی از مفهوم حقیقت و مسئولیت رسیده است تا جایی که نقطه عظمت ارمانی در کارنامه فیلمساز به شمار می آید
فیلم در یک مثلث عشقی از رمق افتاده و دیگری در اوج شکوفایی به هم گره می خورد .زنی در تلاش است تا مشکلاتش با همسر ایرانی اش، که در ظاهر به انتها رسیده و خاکسترش در میان است حل کند و آغازی با یک شریک جدید در آستانه میانسالی و تجارب عشقی مکرر تجربه کند. فیلم فناپذیری عشق را در کنار ایجاد رابطه صمیمانه و خانوادگی قرار می دهد تا با تمی تراژیک این ترکیب عشقی را عنوان کند .
تم و شالوده "گذشته" مانند "جدائی " رابطه خانوادگی چندشخصیت طبقه متوسط و درگیری های عاطفی آنها در کانونی از پنهان کاری های آزار دهنده و دروغ هایی چالش برانگیز بر محکمه ای از وجدان درد، مطرح می شود که تلاش می کند حقیقت در شاهرگ عشق، رنج و زندگی نمایان شود. در این میان احمد تلاش دارد به خانواده پیشین خود یاری رساند. کنکاش در گذشته اینها، مسائلی را رو می کند که در مداری از همین جنس پنهان کاری و دروغ سوار است .قهرمان پروری ها و پی رنگ های گل درشت و مسائل حاد و شگرف و حادثه غیر مترقبه ای در طول کار دیده نمی شود اما پیچیدگی آدم ها در مواجه شدن با اعمال گذشته شان، عواطف و احساسات یکدگر را تحث تاثیر قرار می دهد. فرهادی مانند یک الگوی کلیشه و مصوب برگرفته از فیلمهای وسترن ،با ورود شخصیت مرد از سرزمینی به بلادی دیگر او را باعث و مسبب حوادثی می کند که در نهایت شکست خورده و از پای افتاده تنها مجبور به بازگشت می شود .
فیلمساز افسردگی ،عصیان ها و خطاهایی را شخصیت ها در گذشته مرتکب شدند را عاملی برای پیشبرد درام برمی گزیند و مسئولیت را متوجه انان می کند تا به از بین بردن اثار انتخاب های نادرست زندگی، گام بردارند تا جایی که احمد در بدو ورود به قصه دائم با اعمالش خطا ها ونقصان هایی را که با اطرافیان داشته را شروع به ترمیم می کند . زنجیر دوچرخه را برای کودکان خانه درست می کند ، خانه را رنگ امیزی و مسائل به میان امده دختر همسر گذشته اش را حل می کند.
فیلم، درامی پیچیده،با ساختار روایی از پیش تعیین شده و درخشان است که در بستری از اکشن های مهار شده و هوشمندانه با ظرافت خاصی در کنار هم چیدن جزئیات و تکه های داستان به شکل یک الگوعمل می کند و در تقابل با گره ها و چالش های غیر منتظره و آنی تعلیق های پیچیده را رو و در پی ان آشکارسازی ها و گره گشایی یکی پس از دیگری برای به جلو راندن قصه اضافه می شود .
بستر سازیها و شخصیت پردازی ها در جای جای ابتدا و میانه و انتهای قصه در خدمت کار قرار می گیرد تا جایی که" ماری" شخصیت اول وقتی از احمد خواسته است که از تهران به پاریس بازگردد با در نظر داشتن اینکه از نظر قانونی نیازی به حضور او نیست ، این گره ها و پرداخت ها را هموار می کند تا ماری یک خاتمه و بدرود متمدنانه و و روشنفکرانه با ازدواج شکست خورده اش داشته باشد و نیز احمد را مرهمی برای دردی می داند که می تواند رابطه مخدوشش را با دخترش سر و سامان دهد . با انگیزه هایی پیچیده انتظار دارد که شوی سابقش در خانه اقامت کند تا او را در بطن مسئولیت ها قرار دهد.
فرهادی درچینشی نرم و حرفه ای احمد را توسط مارین به داستان وارد می کند و سیل مشکلات او با دخترش را بر دوشش خراب می کند ، مخاطب را با سوال روبرو می کند که بهتر نبود که او شریک قبلی اش را خارج از این مساله نگه دارد اما او در عمل نشان می دهد که ماری با ذکاوت و سوء حسن احمد را برمی گرداند تا او را ویران کند و شاید به همسرش و معشوقه اش بفهماند که هنوز هم او خاطر خواهی دارد که پای او می ایستد و از سویی دیگر احمد هم شاید با قبول این بازگشت می خواهد خطاها و کمبود هایی که در ۴ سال گذشته مرتکب شده جبران کند و آبی بر پیکره اتشین خود خالی کند.
تعلیق در گذشته به خوبی در پیشبرد حکایت ادم ها و وابستگی ها عمل می کند و در هر لحظه و هر دیالوگی تماشاگر را در روند جذب اطلاعات جدیدتری قرار می دهد . درام ظریف و استادانه ، با بازی های کنترل شده و هوشمندانه با جزئیات تعلیق آمیز و رازگشایی ها و ساختار روایی قاطعانه در خدمت این تمهید قرار می گیرد. فرهادی با مهارت در فیلمنامه اش مانند هدایای مهیج تو در تو مخاطب را با هیجان و تعلیق همراهی می کند تا همان نوبر درام را در لحظه های اخر، پرجاذبه و میخکوب کننده رو کند . او در چشم تماشاگرش مبارزه با اعمال و تفکرات گذشته و پذیرفتن تصمیم های غلط زندگی روشن می کند و با تسلط بر جز به جز دیالوگ ها و اکت های کاراکتر ها در ادامه از هر چینشی استفاده بجا می کند حتی از میزانسن ها، بازی گیری از بازیگران و به ویژه از کودکان و نوجوانان فیلم زیرکانه بهره می برد . فیلمساز همچون فیلم جدایی از تمام کودکان و دیالوگ های این گروه سنی همچون ناظری عاقل استفاده می کند و تمام حضورشان را توجیه پذیر می کند.
از سویی دیگر فرهادی با جزئیات مرموزانه و غافلگیری های دراماتیک سعی نکرده قصه را بیان و داستان را دچارتعلیق کاذب کند .او حتی در پنهان و آشکار سازی های متداوم، باورپذیری و معقول بودن خط فکری و شخصیتی کاراکترها و فضا سازی ها را مد نظر قرار داده است . فیلم در روایت پردازی و قصه گویی محکم و گیرا ودر حین حال واقعی و عقلانی است و از همان سکانس های آغازین رخ نمایی می کند. تصادف جزئی زن در دنده عقب ، بارش باران، سردی فضا و جو بین کاراکترها و بحث و جدال در مورد رزرو نکردن هتل، همه حاکی از ان است که مرور زندگی تاوان خطر ناکی دارد و همین مسئله خبر از پی رنگی هایی کوچک و محکم در فیلم می دهد .
اهمیت به معذرت خواهی و پذیرش خطا در اثر آموزنده است، بچه ها مجبور می شوند که برای خطایی که مرتکب شده اند، عذر خواهی کنند. سمیر به خاطر رفتارش با مارین عذرخواهی می کند و منش قبول اشتباه و جبران ان را در در تک تک کاراکترها گوشزد می کند.
فرهادی فقط به دلیل نیاز و محدودیت اساس قصه و رخ کشیدن توانایی اش در عرصه های جهانی لوکیشن را در فرانسه انتخاب می کند اما او افسون و مقهور زیبائی های توریستی و نماهای عمومی لانگ شات اگزوتیک نمی شود، صحنه ها در چند لوکیشن خشکشوئی، داروخانه و منازل محدود میشود.
او با اگاهی از اینکه این داستان در ایران به دلیل شخصیت زن فیلم و قوانین ازدواج و طلاق با اتفاقات فیلم تناسب ندارد با انتخاب فرانسه نشان میدهد که به خاطر جوزده شدن از تحسین های جهانی، خارج از ایران را محل فیلمش قرار نداده است از سویی دیگر این فیلم جواب محکمی است به افرادی که او را به سیاه نمایی از جامعه ایران محکوم می کردند چرا که فرهادی حس به مراتب بدتری از روابط خانوادگی غربی به مخاطبان نشان می دهد اما با تغییر جغرافیای فیلمش، سبک سینمایی اش را منحرف نمی کند و همه عناصر تماتیک فیلم های قبلی اش را به همراه دارد .او در این فیلم به شدت به فیلمنامه متکی است. آن قدر که گره های داستانی برای مهم بوده، ریتم و پیشرفت روایت کم اهمیت است اما روایت آرام شروع می شود وبه تدریج مهیج و نفس گیرشده و شخصیت ها را در برابر هم قرار می دهد.
گذشته ملودرامی است با فیلم نامه ای که به شکلی بدیع روی شخصیت ها وتم فیلم،ریزبینانه زوم کرده است .صحنه ها درخشان ، طبیعی و دیالوگی اضافی نیست. شخصیت ها مهندسی و صیقل شده هستند. هر دیالوگ و هر اکتی کد دار و شناسنامه دار است و در جایی دیگر مورد استفاده قرار می گیرد .ریتم اثر صحنه های احساسی بجاست و ظرافت غافلگیری سینما در نمود احساسات و عشق کارکرد خود را یافته است.شخصیت ها چند بعدی و لایه دار به تدریج در دل وقایع پرتنش و سوار بر زندگی زناشویی، افشا می شوند. حقیقت و دروغ، به بن بست روابط زناشویی و اعتماد و قضاوت در روند ی شتابان که هر لحظه بیننده ناآشنا را با سوالاتی جدید مواجه می کند ارمغانی جز تعقیب واکاوانه فیلم نیست .
گذشته درکی عمیق از ذات و درونیات آشفته و برهم ریخته دنیای مدرن انسانی را به نمایش می گذارد. ابهام و رازآلودگی مخاطب را گرفتار و مجذوب می کند تا حدی که بیننده با هر یک از شخصیت های فیلم، همدردی و همذات پنداری می کند چرا که در فیلم هیچ قهرمان یا برنده گل درشتی دیده نمی شود هر یک از شخصیتها هر گاه زمان و محتوا را در اختیار می گیرند حق به جانب پیش می روند و جهت گیری ها را با خود همسو می کنند. جهان داستانی تلخ و تیره است و شخصیت ها اسیر جبری هستند که گریز وچاره ای از آن ندارند و بی قهرمان ،آرامش ظاهری به یک تلاطم طوفانی تبدیل می شود که هر کس تاوان اعمال خویش را در این خیزش احساسی تماشا می کند.
با اینها، دلایل و براهین جدایی احمد و مارین، رفتن احمد، خودکشی سلین،فرجام رابطه ی مارین و سمیر و حس سلین نسبت به سمیر و بالعکس در انتهای قصه مبهم به سرانجام می رسد و ماجرای خودکشی سلین دیرهنگام به مسئله اصلی فیلم تبدیل می شود و اینجا فیلمساز مجبور می شود اهستگی طول داستان را یکباره جبران کند بنابراین بمباران داده ها در کناره گره هایی که در لحظه بسته شده و فورا باز می شوند،مخاطب را مرعوب می کند و فیلمنامه به سرعت رو می خورد. اما با این حال گذشته فیلم درخشانی است که گامی رو به جلو برای فیلمسازی با مدیوم جهانی است.
محسن سلیمانی فاخر منتتقد سینما