محمد مهدي عسگرپور كارگردان و مديرعامل فعلي خانه سينما، پيرامون سياستزدگي در عرصه فرهنگ سخن گفت و واژه سياستزدگي را نوعي تسامح دانست كه اهالي فرهنگ براي فرار از نگاه امنيتي به كار ميبرند. نگاه امنيتي كه به گفتهي عسگرپور نبايد در عرصهي فرهنگ وجود داشته باشد.
بنا به اين گزارش به نقل از ايسنا، عسگرپور درباره دلايل اينكه رابطه بين سياست و فرهنگ و هنر، به جاي يك رابطهاي منطقي و حمايتگر، به نگاهي از بالا و سياستزده در عرصه فرهنگ و هنر تبديل شده است، گفت: من فکر ميکنم ما تسامحا از واژه سياستزدگي استفاده ميکنيم. شايد به خاطر اينکه سياست را در تقابل و تضاد با فرهنگ تعريف ميکنيم و فکر ميکنيم وقتي که سياست وجه غالب تصميمگيريهاي فرهنگي ميشود آن موقع امکان دارد که تصميمات ما خيلي فرهنگي نباشد.
اگر اين تسامح را بخواهيم کنار بگذاريم و بگوئيم که ما اتفاقا ميخواهيم به اصل موضوع بپردازيم و با کلمات هم نميخواهيم بازي کنيم، تصور من اين است که در تمام دنيا هم به اين گونه بوده است که نگاه سياسي نسبت به مقوله فرهنگ لزوما آسيب زننده نبوده است. يعني سياست در نهاد و جوهره خودش يک مفهومي دارد که آن هم يک ايجاد تعادل در بين سطوح مختلف اجتماعي براي پيگيري اهداف بلند مدت يک جريان است که آن جريان ميتواند يک نظام باشد، يک دولت باشد و يا حتي يک وزارتخانه باشد. بنابراين، اين ميتواند اتفاقا به مجموعه فرهنگ و هنر کمک کند. اين مداخله در حوزههاي فرهنگ نيست بلکه اتفاقا ميتواند به يک نوعي تسهيلکننده باشد. کما اينکه در دنيا هم ميبينيد که اين موضوع وجود دارد و خيلي از وقتها سياستمداران در حوزه فرهنگ ممکن است تصميمگير باشد که مصداق بارز آنرا را ميتوانيد در آمريکا ببينيد. نگاه اساسا به حوزه فرهنگ نگاه سياسي است و به همين دليل هم است که وزارت فرهنگي در آنجا وجود ندارد، يعني يک نگاه سياسي در کليه سطوح حضور دارد و سياستهاي يک دولت و حکومت را دارد پيگيري ميکند، اما وقتي که نگاه ميکنيم، ميبينيم که نبض فرهنگ با سياست دارد درست ميزند و يک رابطه منطقي در اين بين وجود دارد.
وي ادامه داد:آنچه که ما در اينجا با آن مواجه هستيم که به جرات ميتوان گفت ريشههايش مربوط به چهار سال گذشته نيست، ورود يک نوع نگاه امنيتي به حوزه فرهنگ و هنر است.نگاه امنيتي هم به خودي خود اشکالي ندارد چون ما بعضي اوقات باري که از کلمات به ذهنمان متبادر ميشود امکان دارد منفي يا مثبت باشد، چراکه مصاديقش احتمال دارد مصاديق خوبي در عرصه فرهنگ نباشد. اما ميتواند اتفاقا بار مثبت داشته باشد. نگاه امنيتي در حوزه فرهنگ هميشه يک اشکال بزرگ ايجاد ميکند و درکشور ما هم اين موضوع به وفور اتفاق ميافتد. که ما براي حل مسايل مختلف خود که ميتواند خيلي جزئي و پيشپاافتاده و حتي خيلي بزرگ مثل شبيخون فرهنگي باشد، با آن مواجهيم.
عسگرپور معتقد است:هميشه نگاه امنيتي پاسخهاي امنيتي و دمدستي به معادلات فرهنگي داده است. خيلي ساده است وقتي که به شما ميگويند، تعدادي مخالف شما در حال حاضر پشت در ايستادهاند، سادهترين پاسخ اين است که زنگ بزنيد پليس اينها را ببرد. و اين يعني نگاه امنيتي که طبعاتش هم برايتان شايد مهم نباشد چرا که با آن نگاه امنيتي محاسبه ميکنيد و ميگوئيد که سر و صداها بعد از چند روز ميخوابد و اين چند نفر هم ميروند و متوجه ميشوند كه اشتباه كردهاند و سر فرصت انشاءا... توضيح ميدهيم كه اشتباهشان چه بوده است. اما نگاه فرهنگي اين را نميگويد و ميگويد كه من بايد براساس جهانبيني خودم كه مثلا ملهم از يك جريان ديني و اخلاقي است ميخواهم آموزههاي دين را در قالبهاي مختلف نظير فيلم به يك نوعي معرفي و القاء كنم. آن موقع ديگر شما به يك برنامه ميان مدت، كوتاه مدت و بلند مدت ممكن است برسيد و حتما اينطور است كه بعد از يك كار مستمر فكري وقتي كار خود را ارزيابي ميكنيد احساس ميكنيد كه پايگاههاي فرهنگي من نسبت به پايگاههاي امنيتيام بيشتر شده است. در اين شرايط هرچه قدر اين كفه بيشتر بتواند تغيير كند شما از كار خود بيشتر راضي هستيد.
كارگردان قدمگاه با بيان اينكه مشكل ما فقط سياستزدگي در عرصه فرهنگ نيست، تصريح كرد: بلكه مشكل اصلي ما آن نگاه امنيتي است كه در عرصه فرهنگ و هنر ما حاكم شده است. منظور از نگاه امنيتي هم آن بخشي كه بايد حضور داشته باشد نيست(چرا كه در قالب يك حكومت هميشه بايد در يك جاهايي نگاه امنيتي وجود داشته باشد تا حكومت جود داشته باشد و اصلا فرهنگ بتواند در آن كشور حضور داشته باشد) اما وقتي كه اين نگاه در مقوله تصميمگيري قرار ميگيرد و يا شما بخواهيد سوالات فرهنگي خود را با نگاهي امنيتي پاسخ دهيد، ميشود همين اتفاقي كه در طي اين سالها رخ داده است و آن هم خيلي ساده است به طوريكه بايد يك سري جاها تعطيل شود و به دليل اينكه سياست مشخصي هم نداريد، لابي كردن اتفاق ميافتد. بنابراين برايتان باورنكردني ميشود كه در يك جائيكه فكر ميكنيد، درها بر روي مثلا بدحجابي بسته است اتفاقا باز ميشود به دليل اينكه اين نگاه امنيتي است و نگاه فرهنگي نيست كه بتواند تداوم داشته باشد.
وي افزود:حتي در انتصابات هم نگاه كنيم متوجه ميشويم كه عمده انتصابات در عرصه فرهنگ و هنر امنيتي بوده است. اگر بخواهيم براي يكبار هم كه شده تعارف را كنار بگذاريم، بحث بسيار روشن خواهد بود. ما در كشورمان چند ارگان فرهنگي داريم و براي يكبار هم شده از اين زاويه نگاه كنيم كه چه كساني منصوب شدهاند چقدر نگاه امنيتي به موضوعات فرهنگي داشتهاند؟. بخش عمدهاي از دوستاني كه ما در چند سال اخير ديدهايم از حوزههاي نظامي و امنيتي وارد حوزه فرهنگ شدهاند و وقتي هم كه اين موضوع را به آنها ميگوئيم ناراحت ميشوند و احساس ميكنند دارد به آنها توهين ميشود. در حاليكه اين موضوع اصلا توهين نيست و ممكن است كه پارادايم ذهني من براي حوزه نظامي ساخته شده باشد و در حوزه نظامي به دليل ريشههاي فرهنگي آدم بسيار موفقي باشم اما اين ديگر به اين معنا نيست كه من وزير ارشاد و يا حتي رئيس صدا و سيماي موفقي باشم، اين به اين معنا نيست كه من بتوانم مسوليت يك جريان فرهنگي را به عهده بگيريم و وجه امنيتي من باعث اعتماد بيشتري به من بشود.
عسگرپور در ادامه اعتقادش را اينگونه مطرح كرد:اين موضوع به نظر من يك پديده است كه همه ما مسامحتا پذيرفتهايم و خيلي هم خارج از اين قاعده به عقل و منطق نميخورد. براي شما حتما خيلي عجيب خواهد بود كه يكي از هنرمندان كه مديريت هم بلد است وزير ارشاد خواهد شد به دليل اينكه اصلا به اين قبيل مسايل عادت نكردهايم اما اگر به شما بگويند فلان فرد امنيتي وزير ارشاد خواهد شد، اصلا تعجب نخواهيد كرد. ما حتي در هنرمندانمان هم كساني كه سالها بودهاند ممكن است كار نظامي نكرده باشند، اما پاراديم ذهني آنها براساس همان نگاه امنيتي است و اگر پاي صحبتشان هم بنشينيد به جاي اينكه بخواهند در خصوص فيلمشان صحبت كنند علاقهمند به صحبت در مورد انرژي هستهاي هستند. اين موضوع توهين نيست و ان دوستي كه فكر ميكند معناي حرف من اوست اصلا فكر نكند كه من دارم به او توهين ميكنم بلكه خيلي هم خوب است كه يك چنين پارادايم ذهني دارد. اما حتما بايد در جاي خودش قرار گيرد، برود در همان سازمانيكه موضع اصليش است. چرا ما فكر ميكنيم هنرمند براي ارشاد شدن و براي اينكه ما يك هنر پاك و سالم داشته باشيم، حتما بايد از افرادي استفاده كنيم كه بيشتر پاراديم ذهني آنها امنيتي است.
در ادامهي اين گفتوگو در پاسخ به اينكه چه اتفاقي در عرصه فرهنگ و هنر ما افتاده كه وزارتخانهاي كه بخش فرهنگي آن بايد به بخش ارشادياش غلبه داشته باشد، سالهاست عادت كرديم كه حتي در عنوانش هم نامي از فرهنگ نبريم و تنها بگوئيم وزارت ارشاد؟.
عسگرپور پاسخ داد: يك بخشي از اين موضوع سابقهاي دارد كه به نظر من مهم است و نبايد آن را ناديده بگيريم. ما در كشورمان با پديدهاي به نام انقلاب مواجه شديم كه سيسال از آن گذشته است. انقلاب در كشور ما به معناي واقعي كلمه و در يك دگرگوني كامل اتفاق افتاد، در دنيا هم انقلاب اتفاق افتاده است اما لزوما اينطور نبود كه همه چيز حتي اسامي بايد عوض شود و راجع به اين موضوع كه آيا اين كار صحيح بوده است يا خير من صحبت نميكنيم، چرا كه تاريخ در اين مورد قضاوت خواهد كرد. اما اگر ما در يك زماني با راديو و تلويزيون ملي روبرو بوديم، حتما بايد اين اسم عوض شود چرا كه فكر ميكنيم همه چيزش عوض شده حالا اسمش ميشود صدا و سيما و بعضي جاها هم از كلماتي استفاده شد كه اتفاقا ريشه فارسي ندارند، يعني در جهت فارسيسازي هم نبود و صرفا در جهت نفي آن چيز قبلي بود. يا وزارت فرهنگ و هنر لابد به دليل تمام معاصي كه در آن حوزهها صورت مي گرفت به اين نتيجه رسيديم كه در اين اسمها بايد يك تغيرات اساسي صورت گيرد.
وي در پاسخ به اينكه آيا به دليل آن سد سنتي كه در مقابل هنر در كشور ما وجود داشت، جايش را به ارشاد داد؟، گفت: دقيقا، و البته آن بخشي هم که نميتوانست حذف شود فرهنگ بود. به دليل اينكه فرهنگ در طول قرنها يك كلمه نجيب بود. اما هنر، آن بخشي بود كه ممكن است در موردش حرف و حديث زيادي وجود داشته باشد. كافي است در كلام يكي از بزرگان مثل حضرت امام (ره) شما ببينيد كه گفته ميشود وظيفه وزارتخانهاي مثل فرهنگ و هنر، ارشاد مردم است. اين موضوع در ذهن كساني كه اسامي و قوانين را مينوشتند اينگونه جا افتاد كه بايد نام اين وزارت «فرهنگ و ارشاد» بشود.كه اين به نظر من يك تجربه است و پس از سالها متوجه ميشويد اين بازي با واژهها خود به خود ممكن است به نظر بيايد اهميت ندارد اما از آن طرف ما با يك پديده و مفهوم جديد روبرو خواهيم شد. و اولين مساله مهم براي ما ميشود ارشاد، يعني قرار است همه ارشاد شوند و اين وزارتخانهاي است كه امور ارشاد را دارد پيگيري ميكند. آن وقت در اين حوزه شما با آن تعاريفي كه از حوزه سياست عنوان شد سادهترين راهي كه به ذهنتان ميآيد اين است براي رسيدن به هدف خود سادهترين و كوتاهترين مسير را طي خواهيم كرد و نتيجه آن اين ميشود كه در بسياري از موارد ارتباط آن مسول با هنرمندان قطع ميشود.
عسگرپور ادامه داد: اين نگاه، نگاه سطحي و سخيفي نسبت به مديريت فرهنگ است كه متاسفانه در كشور ما مكرر اتفاق ميافتد. مديري كه پاراديم ذهني امنيتي دارد در عرصه فرهنگ سادهترين پاسخها را به شما ميدهد و واقعا در كوتاهمدت هم جواب ميگيرد و ممكن است بگويد كه من در عرض مدت فعاليتم در فلان نهاد شما حتي يك تار مو هم نديد. بله ممكن است اين اتفاق بيافتد اما شما صاحب چه چيزي ميشويد؟ صاحب همان چيزي كه الان شدهايد و مردم به خاطر تنگ نظري شما عاصي بشوند.
در ادامه اين مصاحبه مطرح شد كه؛ خطر اين طرز فكر خيلي بيشتر است، چرا كه ممكن است به خاطر تداوم خود تمام مسايلي را كه در دوره قبل سختگيرانه با آنها برخورد شد در دوره جديد فضاي بازتري پيدا ميكند و اين شايد باعث از هم پاشيدگي شاكله هر چند معيوب موجود شود؟
عسگرپور گفت: دقيقا، و متاسفانه به جايي ميرسيد كه همكاران خود ما هم در سينما فكر ميكنند اين هم برايشان فضيلت است كه يك جور به آن مدير تنگ نظر قبلي دهن كجي كنند و حالا تار موي بيشتري نشان دهند در حاليكه مگر قرار اين بود كه بيائيم سينما به يك نقطهاي برسد كه مرزهاي جديدي را براي خود فتح كند و چند تار موي بيشتر را نشان دهد؟ اصلا به اين صورت نبود. ما قرار بود وارد حوزههاي پيچيدهاي در معادلات اجتماعي بشويم كه وقتي فيلمهاي امروز روي پرده را ميديديم احساس ميكرديم با حال و هواي روز اجتماع سازگاري دارد و حتي يك قدم هم جلو است، نه اينكه يك جوري ساز بيخيالي نسبت به هرچه دارد اتفاق ميافتد زده شود. آن چيزيكه موجب ميشود ساز بيخيالي زده شود مجوعه عواملي است كه در درجه اول زير سايه نگاه امنيتي قرار دارد و در درجه بعد بايد گفت كه هنرمندان با وجود اينكه آرمانهاي مختلفي دارند در نهايت بايد فيلم بسازند و به همين دليل شايد خود به خود اما با اكراه در آن چهارچوب قرار گيرند.
وي ادامه داد:اما نگاه امنيتي اين است كه اين نوع فيلمسازي مشكل ندارد که فيلمساز با اكراه در اين چهارچوب قرار بگيرد اما براي من خروجي مهم است. به همين دليل است كه يك فيلمساز در تلويزيون فيلمي ميسازد كه تلويزيون به عنوان يك اثر ديني دائما دارد تبليغاش را ميكند اما همان فيلمساز وقتي در سينما قرار ميگيرد كه چيز ديگر ميسازد و باز مدير تلويزيون ممكن است اين را فضليت بداند و مدير سينما هم افتخار كند كه من باعث شدم او خود واقعياش را نشان بدهد. ولي باز اين دو هيچكدام از اين دو تفكر نيست چرا كه خود واقعي اين آدم هيچكدام از اينها نيست. در صورتيكه شما اگر مرزها را جور ديگري تعريف ميكرديد و باعث ميشديد آدمهاي فرهنگي در اين عرصه حضور داشته باشند به اعتقاد من اتفاقات ديگري ميافتاد و آنها خود واقعيشان را جور ديگري نشان ميدادند. به هر حال ما تقريبا به اين نوع نگاه عادت كرديم و من به وفور با همکاران مديريتي مواجه شدم كه در مقطعي در آن قالب نگاه امنيتي قرار گرفتهاند و سختگيريهاي خاص خود را هم داشتهاند اما بعد كه آمدهاند بيرون هزاران توضيح با خود به همراه دارند كه منظور من اين نبود و ...، ولي به نظر من اين موضوع ديگر اهميتي ندارد، مهم اين است كه شما در آن ظرفي كه قرار ميگيريد بتوانيد خود را نشان بدهيد.
اين كارگردان در پاسخ به اينكه دليل برچسبزدنهاي همچون سياهنمايي، بيديني و فساد به سينما نيز به همان سياستزدگي در عرصه فرهنگ و يا به تعبير شما نگاه امنيتي بازميگردد يا مشکل در جاي ديگري نهفته است؟ پاسخ داد: وقتي كه نگاه امنيتي در حوزه فرهنگ بخواهد حرف اول را بزند يك پديدهاي به سرعت بوجود ميآيد به نام رانت. يعني آدمها ديگر در جايگاه طبيعي خودشان قرار نميگيرند. اين را اضافه كنيد كه دولت با ابزار و امكانات خودش ميخواهد سياستهايش را پيگيري كند و براي رسيدن به اهداف خود ميتواند با افراد مستقيما وارد مذاكره شود بدون اينكه يك تشكلي اساسا وجود داشته باشد. بنابراين از جمع اين دو شما به يك پديده ميرسيد كه جمعگرايي به طور كلي منتفي ميگردد و منافع فردي به همه چيز ارجح ميشود و شما ميتوانيد شكمسيرانه راجع به همه چيز اظهار نظر كنيد.
عسگرپور تصريح كرد: من راجع به كجانديشي اصلا نميخواهم صحبت كنم، چرا كه شما براي اين موضوع اصلا نميتوانيد كاري انجام دهيد و به افرادي بر مي خوريد كه دايرهاي را زدهاند كه نهايتا ده نفر در آن حضور دارند و فكر ميكنند فقط آنها همهچيز را ميدانند. به محض اينكه اين دايره روزي كشيدهترشود، اين سرنوشت محتوم در انتظار همه ملتها است، چرا كه فكر ميكنيم چون با دنيا خيلي فرق ميكنيم براي ما اين اتفاق نميافتد اما روزي ميرسد كه در اين دايره يك نفر قرار گرفته است و معتقد است كه هرچه او ميگويد درست است و دين هماني است كه او اعتقاد دارد. من با بيماراني اينچنيني اصلا نميخواهم صحبت كنم و برعكس هم كساني وجود دارند كه دايره خود را ضد ارزشها ميزنند كه بازهم قابل دفاع نيستند به همين بايد اين افراد بيمار را كنار گذاشت. اما نكتهاي ممكن است اينجا باشد كه شما بپرسيد چرا قانون از افرادي كه بيمار نيستند در مقابل يك فرد بيمار دفاع نميكند و به اعتقاد من اين مشكل بزرگي است چرا كه ممكن است يك جرياني كه ما آنرا به عنوان قانون ميشناسيم از آن دفاع ميكند و اين دقيقا همان نگاه امنيتي است.
عسگرپور در بخش پاياني اين گفتوگو دربارهي واژهاي نظير سينماي نجيب ايران كه در چهار سال گذشته از سوي معاونت سينمايي بارها و بارها آن هم در مقابل جرياني كه قصد تخريب سينمايي ايران را داشتند به كار برده شد و با استقبال اكثريت سينماگران مواجه شده است و حال آينده اين مسير به كجا خواهد انجاميد؟ گفت:در كل فكر ميكنيم كه ما نبايد چشم بسته و تنگنظرانه و با نگاهي امنيتي همه چيز اين سينما را زير سوال ببريم. چرا كه اين سينما، همان سينمايي است كه باعث شد نام ايران در بسياري از كشورها كه ما را تروريست ميخواندند به عنوان يك کشور داراي فرهنگ و تمدن عظيم مطرح شود و حتي در سفر اعضاي آكادمي اسكار به ايران نيز مزاياي آنرا متوجه شديم و در روزنامههاي آنها به گونهاي ديگري از ايران نام برده شد و اين دفاع از سينماي ايران واقعا به حق بوده است اما با توجه به نگاه امنيتي كه در حال حاضر در سطوح مختلف حوزه فرهنگ حاكم است سخت ميتوان به اين موضوع خوشبين بود كه در آيندهاي نزديك همه چيز اصلاح شود.