نشست بررسي «عرفان در ادبيات ايران» عصر روز گذشته با حضور پرويز عباسي داكاني و غلامحسين عمراني در سراي اهل قلم برگزار شد.
در ابتداي اين نشست پرويز عباسي داكاني در بيان مقدماتي گفت: ميتوان مشابهتها و تفاوتهايي ميان اين دو چهره بزرگ يعني حافظ و سعدي بيان كرد.
داكاني اضافه كرد: تفاوتهايي در فرم غزل و محتوا وجود دارد كه به نظر ميرسد اين امر در غزلها ديريابتر و شايد با اهميتتر است.
وي به تفاوتهايي اساسي سعدي و حافظ پرداخت و گفت: يكي مسئله فرم شعري است؛ چرا كه سعدي در اكثر قالبهاي كهن ادب فارسي وارد شده و در همه آنها گوي توفيق را از همرديفان خود ربوده است.
داكاني تصريح كرد: اما چنين توفيقي را در حافظ نميبينم چرا كه بيشتر حافظ را به عنوان غزلسرا ميشناسيم.
داكاني در ادامه بيان كرد: در نثر نيز نثر آرماني و طراز را در گلستان سعدي ميبينم، اما در حافظ نثر چنداني را شاهد نيستيم.
داكاني اضافه كرد: سعدي صوفي خانقاهي بوده است، حب وطن را نقل ميكند، برخي گفتهاند به يك معنا هم روزگاران خود را رها كرده و به دنبال آرامشي سفر كرده اما حافظ كنار هم روزگاران خويش ايستاد و زيست و جور شيرازيان را تحمل كرد.
وي تأكيد كرد: حافظ گاه در اشعاري از شيراز تعريف و تمجيد كرده و گاهي هم در مورد آب و هواي فارس ابياتي را ميگويد: «آب و هواي فارس عجب سفرهپرور است»
وي ادامه داد: سعدي صوفي است كه در نظاميههاي بغداد تربيت شد و در نظاميهها تفكر فلسفي فائق نبود اما افراد در نظاميه شريعتمدارانه رشد ميكردند كه غزالي و سعدي از اينگونهاند و در مقابل آنها خواجه نصير كه فيلسوفي شيعي است را داريم.
داكاني ادامه داد: مولانا پيش از حافظ غزل عارفانه را به اوج خود رساند و سعدي غزل عاشقانه را، حافظ توانسته است به تلفيقي از سعدي و مولانا برسد.
داكاني با اشاره به اين مطلب كه چند تن را در شكلگيري حافظ مؤثر دانستهاند،گفت: خرمشاهي، كمالالدين اسماعيل را موثر ميداند؛ كه به وي خلاقالمعاني ميگفتند اما از افراد مؤثر در حافظ سعدي و خواجوي كرماني هستند.
داكاني گفت: بايد دانست اگر تجربه سعدي نبود ما تجربه حافظ را نداشتيم.
اين نويسنده بيان كرد: تفكر سعدي به لحاظ طولي يك مضمون واحدي را پي ميگيرد و اين مضمون همان «عشق» است: اما در حافظ علاوه بر تكثير مضمون در كليت يك معنا القا ميشود كه ما اين القاي معنا را در سعدي شاهد نيستيم.
نويسنده كتاب «شمس من و خداي من» گفت: سمبوليسمي كه در حافظ وجود دارد در سعدي نيست، سعدي اسطوره پردازي حافظ را ندارد.
داكاني در مورد رابطه حافظ و خيام گفت: در كتاب «كوچه رندان» زرينكوب اين مسئله بررسي شده است، اما رابطه سعدي و خيام هنوز مغفول است.
وي اظهار داشت: حافظ خياميتر از سعدي است و اين خود بحثي مهم است، در واقع دوپارگي شخصيت را در آثار سعدي ميبينيم.
داكاني ادامه داد: يكي از تفاوتهاي اين دو در خيامي بودن حافظ و عدم خيامي بودن سعدي است. مطلب ديگر رابطه مولوي با اين شاعر است.
اين نويسنده تأكيد كرد: به لحاظ فكري نزديكي حافظ به مولانا بيشتر است، فلسفه، حيات نزد حافظ روشنتر از سعدي است اما سعدي استاد مسلم ريزهكاريهاست.
داكاني با اشاره به طنز تصريح كرد: هزليات سعدي، گستاخانهترين سخنهاست. اما حافظ در طنز هرگز از مقام ادب فرو نميآيد، و ادب طنز را همواره حفظ ميكند. از اين نظر سعدي به عبيد نزديكتر است.
داكاني گفت: سعدي در اين كه اين امر را نشان دهد به شكل جزئي موفق است؛ اما حافظ كليگو است و حافظ زمان خود را به خوبي نشان نميدهد.