سال هاست كه از تأكيدات رهبر انقلاب در مورد توجه بيشتر به حوزه فرهنگ و هشدار نسبت به شبيخون فرهنگي دشمن مي گذرد، اما هرچه زمان مي گذرد بر مظلوميت فرهنگ افزوده مي شود. ايشان به مناسبت هفته دولت، سال قبل (1386) صراحتاً از «جدي تر گرفتن بخش فرهنگ» و «رفع مظلوميت از فرهنگ»، سخن گفتند. در جديدترين سخنراني (28/11/1387)، ايشان باز هم به موضوع تهاجم و شبيخون فرهنگي اشاره كردند. از آن زمان تاكنون چه تلاش هايي براي رفع اين مظلوميت از سوي مسوولان امر صورت گرفته؟ اين موضوعي است كه بايد دست اندركاران اين عرصه پاسخ گويند.
دكتر مهدي كلهر با بيش از چهار دهه فعاليت فرهنگي و هنري از معاونت سينمايي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي (61-1360) شروع نموده و با رياست مركز موسيقي صدا و سيما ادامه داده و اكنون هم به عنوان مشاور رييس جمهور در امور رسانه ها به فعاليت مشغول است. از خطاها و اشتباهات به صراحت انتقاد مي كند و آن قدر شجاعت دارد كه به اشتباهات و كم كاري هاي خويش نيز معترف باشد. "پيام انقلاب" با او درباره مظلوميت فرهنگ و چالش هاي فرهنگي گفت و گويي كرده كه تقديم حضورتان مي شود.
* اصطلاح مظلوميت فرهنگ را رهبر معظم انقلاب مطرح كردند. شما با چند دهه تجربه كار فرهنگي و هنري، نظرتان در اين باره چيست؟
شك نكنيد كه فرهنگ مظلوم است. معمولاً وقتي موضوعي متولي زيادي پيدا مي كند، آن كار روي زمين مي ماند. فرهنگ چنين است. فعاليت در عرصه فرهنگ، كار سخت و ديربازدهي است، اما اگر به درستي انجام شود، اثر آن ماندگار خواهد بود، چرا كه اگر فرهنگ درست شود، اقتصاد، سياست و تمام امور اجتماعي درست مي شود. در اين سي سال در عرصه فرهنگ، كم هزينه نكرده ايم، اما واقعيت اين است كه دچار غفلت پيروزي، آقازدگي و ثروت انباشته پدري شديم! امام (ره) ثروت بزرگي به ارث گذاشت. مابه جاي اين كه بر آن بيفزاييم، شروع به خوردن كرديم. بعد از جنگ بايد از اين ثروت براي خودمان و آيندگان توليد ثروت مي نموديم و كره زمين را از فرهنگ اسلامي سيراب مي كرديم. منفعلانه عقب نشستيم و بهانه جويي كرديم. هيچ كس كار نكرد و به سهم خواهي پرداخت كه بزرگ ترين آسيب بود.
* شما گفتيد كه بعد از جنگ دچار غفلت پيروزي شديم و نتوانستيم فرهنگ اصيل والاي اسلامي را به جهانيان عرضه كنيم، چه اتفاقاتي روي داد كه نتوانستيم به يكي از مهم ترين اهداف انقلاب كه صدور آن بود، دست پيدا كنيم؟
بسياري از افراد تصفيه حساب سياسي خودشان را تحت عنوان كار فرهنگي انجام مي دادند و شايد هنوز هم انجام بدهند. بسياري تحت نام فرهنگ مغازه باز كردند و كار اقتصادي كردند و الان هم ادامه مي دهند. بسياري از افرادي هم كه كار فرهنگي مي كردند، اين كاره نبودند. تلاش هايي كردند كه شايد بخشي از آنها صادقانه بود، ولي فكر مي كردند دارند كار فرهنگي مي كنند، يعني اصل قضيه گم شد. مجموعه اين كم ارتباطي ها، بي ارتباطي ها و تغايرها را كنار هم بگذاريد، بهترين واژه، «مظلوميت فرهنگ» است.
* پس شما معتقديد كه متوليان امور فرهنگي وظيفه خودشان را به خوبي انجام ندادند؟
بله امام (ره) در سال هاي 66-1365 بر موضوع اسلام ناب تأكيد مي كردند. معتقد بودند آن چه كه از چند قرن قبل در كشور وجود دارد، فرهنگ اصيل اسلام نيست و بايد دست به پالايش زد. حوزه علميه به عنوان متولي اصل دين، در اين پالايش نقش اصلي را داشت. آيا اين كار را كرد يا نه؟ من در حدي نيستم كه كار آنها را تجزيه و تحليل كنم، اما به عنوان يك فرد فرهنگي فكر مي كنم به آن اندازه كه بايد انجام نشد. معتقدم كه حوزه بايد به آن مي پرداخت و هنوز هم بپردازد و اسلام ناب و فرهنگ اصيل اسلامي را بدون هيچ بار ذوقي و سليقه اي ارايه دهد.
آموزش و پرورش ما هم نقش مهمي داشت كه درست انجام نداد، به ويژه در دوران جنگ مي شنيديم كه بعضي اوقات در مدارس دخترانه سينه زني راه ميانداختند! نسبتش با آموزش اسلامي چه بود؟ جاي سوال دارد. آيا آن مديري كه نمي توانست جاي ديگر تخريب كند، به اين كار متوسل شده بود؟ چون داشتيم افراد زيادي كه نفوذي و در خدمت دشمن بودند.
* بقيه نهادهاي فرهنگ ساز مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي، صدا و سيما و خانواده ها، در اين نابساماني چه نقشي داشتند؟
انتظار انقلاب، خشكانيدن ريشه هاي فرهنگ منحط موجود و رويش يك فرهنگ اصيل اسلامي بود كه ارزش هاي نوراني اش در جامعه گسترده شود، اما آيا اين نهادها و سازمان ها وظيفه خودشان را انجام دادند؟ خير! اگر انجام مي دادند كه امروز ما اين مشكل را نداشتيم. ما فرهنگ منحط رژيم پهلوي را ديديم و در آن فضا زندگي كرديم. واقعاً به غير از ظلمت و پوچي چيزي در آن نبود. بايد مي رفتيم به سرچشمه نور كه فرهنگ اسلامي بود.
* واقعاً به آن سمت رفتيم؟!
نه، نرفتيم! چون ما متوليان امور فرهنگي كه من هم جزء كوچكي از آنها بودم، خوب كار نكرديم. ما نيامديم جان مايه فرهنگ اصيل اسلامي را رصد كنيم و به عنوان يك پروژه برنامه ريزي كنيم. يعني مثلاً بگوييم مي خواهيم جامعه مصرفي امروز را به يك جامعه قانع برسانيم كه از توليد لذت ببرد نه از مصرف بيش از حد، سخت اما شدني بود. ما اين كار را نكرديم. به جاي قناعت، اسراف و تبذير و به جاي ايثار و گذشت، خودخواهي و خودپسندي و.... را تبليغ كرديم.
* يكي از دلايل اصلي چالش هاي فرهنگي ما نبود تخصص مديران است كه شما هم اشاره كوتاهي به آن كرديد. فكر مي كنيد اين عدم تخصص و يا آشنايي مختصر مديران با فرهنگ چقدر موثر بوده است؟
كار فرهنگي ، كار سخت، پيچيده و درعين حال بسيار تخصصي است و چون اين كار متولي زيادي پيدا كرده، هر كسي كه آمد فكر كرد مي تواند در اين عرصه كار كند، اما وقتي كه آشنايي كامل و تخصص نباشد، نتيجه اي كه از اين كار گرفته مي شود عكس است. مثالي مي زنم. در اين كشور نسلي داشتيم كه به هر دليلي با انقلاب نبود يا همكار رژيم پهلوي بود يا از انقلاب خوشش نمي آمد يا انقلاب را نمي شناخت. با پيروزي انقلاب اين نسل از كشور رفت. فرزندان اين نسل امروز در آمريكا و اروپا به ثمر رسيده اند. اين نسل جديد در محيط فرهنگي غرب بزرگ شده اند و حتي فرهنگ و تفكر خانواده هايشان نيز با ما تفاوت داشته و دارد. تعداد زيادي از اين جوانان، عاشق انقلاب هستند و در جريان همين ماهواره سفير، عليه كشورهاي اروپايي و به نفع جمهوري اسلامي اظهارنظر مي كردند. روي ديگر سكه اين است كه نسل سومي داريم كه پاي خود را از ايران بيرون نگذاشتند. ماهواره هم ندارند. در مدارس ما تربيت شدهاند. حتي جلوتر برويم، در دبستان ها و دبيرستان هاي اسلامي ما درس خوانده اند، از اين كه بيشتر نمي توانستيم آنها را تحت تأثير فرهنگي كه ساختيم و فكر مي كرديم تفكر انقلابي و اسلامي است، قرار دهيم، اما با انقلاب نيستند. چرا؟ اين نشان دهنده آن است كه اين عرصه، عرصه اي بسيار پيچيده و تخصصي است و كار در آن از عهده هر كسي بر نمي آيد.
* از صحبت هاي شما اين طور مي توان نتيجه گرفت كه ما يك استراتژي فرهنگي و يا مهندسي فرهنگي نداشتيم كه بتوانيم براساس آن، فرهنگ مورد انتظار را در جامعه پياده كنيم؟
درسته، در چند سال اخير رهبر معظم انقلاب مهندسي فرهنگي را به كار بردند. من پيگير اين موضوع بودم. متأسفانه در سخنراني هاي مسوولان فرهنگي كه بايد اين كار را انجام مي دادند، چيزي كه شما بتوانيد معناي مهندسي فرهنگي را درك كنيد، كمتر يافتم. شوراي انقلاب فرهنگي كارهايي انجام ميدهد. بعضي خروجي هايش خوب است و اجرا نمي شود. بعضي هايش بزك و نازك كاري است. سفت كاري ساختمان فرهنگ نيست. مهندسي فرهنگ، يك ساختمان است كه پي، شناژ، ستون و ديوار دارد. تاكنون نديدم چنين طراحي انجام بگيرد.
* مهندسي فرهنگي را به ساختماني تشبيه كرديد كه همه چيز بر پايه هاي آن قرار مي گيرد، پايه هاي ساختمان فرهنگ كدامند؟
اين ساختمان چند پايه دارد. اولين آن صداقت است. عمود خيمه فرهنگ صداقت است. دوم؛ اميد و سوم؛ شجاعت است. ما بايد ابتدا اين پايه ها را بگذاريم و بعد سراغ بقيه اجزاي ساختمان برويم. ما تا حالا راه را اشتباه رفتيم. اصل و اساس را نساختيم و به فرعيات پرداختيم. اگر اين پايه ها درست شد، بعد ميتوانيم تمامي فعاليت ها را در عرصه هاي مختلف با اين پايه ها بسنجيم. اگر هم خواني نداشت رد كنيم. هر چيزي كه باشد. ما نياز به يك بازبيني و بازخواني داريم و هر آن چه كه از مظاهر فرهنگ وجود دارد، بايد بررسي شود.
* پس راه رهايي از معضلات فرهنگي و رفع مظلوميت از چهره فرهنگ را پي ريز ساختمان فرهنگ مي دانيد؟
كاملاً. البته مي توان با اين موضوع دو گونه برخورد كرد. اول اين كه رفع مسووليت كنيم. بگوييم در قانون، اين وظيفه برعهده شوراي انقلاب فرهنگي گذاشته شده است و به ما ارتباطي ندارد. دوم اين كه بگوييم «كلكم راع و كلكم مسوول عن رعيته» و همه مسووليم. حقيقتاً همه درست اندركاران عرصه فرهنگ و از جمله خود من، با اين توجيه كه اين وظيفه ديگري است، كار را رها كرديم. بايد اين ستون هاي ساختمان فرهنگي اسلام را براساس مباني، نه سليقه، استخراج كنيم و براساس آن مهندسي فرهنگي اسلام را ترسيم كنيم.
* شما در اين سه سال و چند ماهي كه همراه دولت نهم بوديد، آيا توانستيد مقدمات طراحي اين پايه ها را فراهم كنيد؟
بله. شروع شده است. من معتقدم كه نظام جمهوري اسلامي تاكنون دهه سياسي را طي كرده و در آخر دهه اقتصادي و در آغاز دهه فرهنگي هستيم. هنوز دير نشده، شايد خير در اين بوده كه اين دوره را بگذرانيم و اكنون با تجربه زياد و متخصصان فراوان، كار را شروع كنيم. با تمام معايب و مشكلات، به آينده اميد داشته باشيم. اگر فقر را از بين ببريم مي توانيم عصر فرهنگ را با قدرت شروع كنيم.
* شما مي گوييد كه پايه گذاري ساختمان فرهنگ شروع شده، اما برخي معتقدند كه طي چند سال گذشته بنيان هاي اخلاقي و فرهنگي جامعه متزلزلتر شده است.
در تاريخ همواره دو جريان حق و باطل وجود داشته، دارد و خواهد داشت. به قول سعدي شكر نعمت، افزايش نعمت در پي دارد و كفر نعمت عذاب شديد. بنابراين معتقدم نيستم كه جامعه ما كاملاً كفران نعمت مي كنند و يا گرفتار دروغ شده اند. در چنين شرايطي هم، مي توان پايه هاي فرهنگ اسلامي را گذاشت و نسل سوم و جهان را كه تشنه اين فرهنگ هستند، سيراب كرد.
*متشكرم.
موفق باشيد.