رضا رسولي
1- يادم هست كه چند وقت پيش، توي محله مان دعوا شده بود. يكي از همسايه هاي سابق كه قبلاً يك مدتي با ما هم محل بود، برگشته بود و يكي از بچه محل هاي قديمي را گرفته بود زير كتك و دست آخر هم دست به زنجير برده بود. رفتم جلو نه كه بخواهم جانبداري كنم، نه، فقط خواستم دعوا را تمام كنم. مدتي بعد هم محلي قديمي مرا ديد و كلي تشكر كرد و گفت كه آن روز مردانگي كردي و از اين حرف ها. بهش گفتم «نه بابا، اين حرف ها چيه، فقط خواستم جلوي نامردي رو بگيرم.»
2- من دعوا را دوست ندارم. اما وقتي ديدم بهمن فرمان آرا - فيلمساز دهه هاي پيشين- با پنجه بوكس و كارد سلاخي افتاده است به جان جواد شمقدري - كارگردان سينما و مشاور هنري رئيس جمهور - نتوانستم بزنم به رگ بي خيالي. (فارغ از اين كه بخواهم از مشاور هنري دولت نهم دفاع و يا در دفاع يا انتقاد از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي اين دولت، چيزي گفته باشم.)
3- ياد داشت فرمان آرا در روزنامه اعتماد ملي درباره جواد شمقدري را كه خوانده ايد؟
باور كنيد اصلاً دلم نمي خواست با نوشتن اين يادداشت، نام يك فيلمساز منزوي را تكرار كنم و به سر زبان ها افتادنش كمك كنم، اما ......
نمي دانم كه چرا آقا بهمن فكر مي كند كه هيچ كس - حتي يك هنرمند و مقام رسمي كشور در حوزه هنر- حق ندارد درباره موضوعات ، جريان ها و مسائل روز فرهنگي - هنري كشور، اظهار نظر كند و يا اگر اظهار نظر كرد، بايد به او تاخته شود و با آهن گداخته بر سرش كوبيد؟ اما واقعيت اين است كه هم آقاي شمقدري و هم هر هنرمند يا صاحب منصب فرهنگي ديگر، علاوه بر انجام امور تخصصي مربوط به وظايف خود، به عنوان عضوي از گروه مرجع جامعه، براي «اطلاع رساني»، «تحليل وضعيت» و «روشن نمودن افكار عمومي» مي تواند كه چه عرض كنم، بايد، به صورت عمومي و علني، اظهار نظر كند و به تحليل و بررسي شرايط موجود و احياناً اعلام كاستي ها و بيان ايده ها و آرزوها بپردازد و حتي اگر لازم باشد، صراحتاً از افراد و آثار نام ببرد، تا بتواند ذهن مخاطب را از مفاهيم به مصاديق نزديك كند.
اين كه چرا در آن يادداشت، توهين هاي صريح و تحقيرهاي فراوان در حق جواد شمقدري روا داشته شده است را بايد از نويسنده آن - يا همان فيلمساز دهه هاي پيشين - پرسيد، اما موضوعي كه نبايد از آن غافل شد، اين است كه پرخاشگري رسانه اي، تحقير و توهين و مواجهه با توپ پر، از روش هاي فرافكني است. به نحوي كه اصل داستان - كه مي تواند عملكرد قابل نقد و پر سئوال آن فيلمساز دهه هاي پيشين باشد فراموش شود و در اين ميان، فقط مي ماند يك چيز و آن هم اين كه ظاهراً آقاي فرمان آرا فراموش كرده اند كه دوران لمپن بازي هاي رسانه اي به اتمام رسيده است و امروزه، بسياري از لمپن هاي بالفطره نيز سعي مي كنند به سبك آدم هاي محترم متشخص صحبت كنند و دست به كمر اداي آدم حسابي ها را در بياورند. نمي دانم، شايد آقا بهمن به ياد خاطراتشان در كافه آينه و كاباره ميامي و كافه شكوفه نو افتاده اند!
4- در آن يادداشت آمده بود كه شمقدري، فيلمساز بدي است! (نه حتي متوسط يا ضعيف) و اگر هر سه فيلم او را ببينيم، آن وقت است كه به فلان فيلم- كه حتماً از نظر نويسنده آن يادداشت، فيلم درجه چندمي بوده است - جايزه اسكار مي دهيم. از خدا كه پنهان نيست، از شما چه پنهان، ارزش هاي تكنيكي و ساختاري فيلم هاي شمقدري را نمي توان انكار كرد. البته قرار هم نيست او را اورسن ولز ايران بدانيم ولي فيلم اول او، در همين جشنواره فيلم فجر كه بزرگترين و اصلي ترين جشنواره هنري - سينمايي كشور است، در بخش بهترين فيلم اول، سيمرغ بلورين گرفته است. گذشته از اين نبايد فراموش كنيم كه «بر بال فرشتگان» شمقدري، به دفاع مقدس، ماندگار و جانانه جوانان با غيرت و متدين ايران پرداخته است. فيلم ديگر او «توفان شن» شكست تجاوز يك دولت بيگانه به مرزهاي جغرافيايي يك كشور انقلابي و نو پا را روايت مي كند؛ يك مستند نگاري تاريخي در قالب سينماي داستاني. نمي دانم محتواي كداميك از اين دو فيلم، بهمن فرمان آرا را آزرده و برآشفته كرده است، اما مي دانم كه توليد هر اثر هنري كه در راستاي ترويج و توسعه مفاهيم ارزشي - اسلامي - انقلابي باشد و «منابع ملي» يا همان يارانه ها و امكانات عمومي - كه اتفاقاً آقاي فرمان آرا در اين چند سال به نحو دلپذير براي ساخت فيلم هاي خود از آنها استفاده كرده اند- را صرف منافع ملي و عمومي كند، ارزشمند است و قابل ستايش.
5- نه به عنوان يك نويسنده حوزه ادبيات،كه به عنوان يك دانش آموخته رشته حقوق، به نظر مي رسد كه توهين ها و پرخاش هاي آقاي بهمن فرمان آرا به آقاي جواد شمقدري - مشاور هنري رئيس جمهور- مي تواند مصداق ماده 609 قانون مجازات اسلامي قرار گيرد كه تصريح مي كند: «هر كس با توجه به سمت، يكي از رؤساي قوه، معاونان رئيس جمهور يا وزرا يا يكي از نمايندگان مجلس خبرگان يا اعضاي شوراي نگهبان يا قضات يا اعضاي ديوان محاسبات يا كاركنان وزارتخانه ها و مؤسسات و شركت هاي دولتي و شهرداري ها در حال انجام وظيفه يا به سبب آن توهين نمايد به سه تا شش ماه حبس و يا تا (74) ضربه شلاق و پنجاه هزار تا يك ميليون ريال جزاي نقدي محكوم مي شود.
حاكميت قانون كه بد نيست؟ هست؟
6- يادم هست كه بهمن فرمان آرا هم زمان با اكران اولين فيلم خود پس از بازگشت شكوهمند ايشان به وطن عزيزتر از جانش (البته به دلتان بد راه ندهيد. ايشان در ايام سختي ها و مشكلات و روزهاي جنگ و موشك باران و صف هاي كوپن و دوران مشقت تحميلي به ايران عزيزمان، همواره در ديار فرنگ، دعاگوي مردم كشورش بوده است) به صورتي متفاوت براي اين فيلم تبليغ كرد؛ پوستري چاپ كرد شبيه اعلاميه هاي ترحيم و عملكرد خود را وسط آن چاپ كرد و متني شبيه اين كه ... به مجلس ترحيم اين حقير بياييد!
نمي خواهم بگويم كه اين فيلمساز دهه هاي پيشين، آفتاب لب بام است يا نيست و يا اساساً در اين سال هاي كهنسالي بايد به فكر آخرت خود باشد و باقي قضايا كه مي خواهم بگويم آقاي فيلمساز! دست كم سعي كن با رفتار و گفتار معقول و شايسته، خاطره خوشي از خودت- كه مردم به نام هنرمند و كارگردان مي شناساندت- باقي بگذاري. آقاي فيلمساز! جواد شمقدري، با دوربين و قلم خود، براي منافع ملي و منفعت عمومي اين مردم- اين دوست داران هنر و هنرمند- قدم برداشته است، شما چه كرده ايد؟
البته شرح كارنامه درخشان شما به خصوص قبل از انقلاب نوشتاري مفصل و طولاني طلب مي كند كه شايد بزرگترهايي كه آن دوران را درك كرده اند به بيان آن بنشينند بهتر باشد ولي خوب است همين قدر يادآور شوم كه يادتان نرود شما يكي از كساني بوديد كه جشن هنر شيراز را راه انداختيد و آن فضاحت تاريخي را كه كلام از بيان و ذكر آن شرم دارد باعث شد، البته از شازدههاي قجر و خانواده سلطنتي اين گونه واكنش هاي عتاب آلود كه حتماً در خواب هاي طولاني بارها آن را ديده ايد چندان تعجب برانگيز نمي باشد، بخصوص در اين روزها كه يادآور به زباله سپردن سلطنت طلبان و خاندان سلطنتي است.