حضور واژه «پيروزي» در دفتر نقاشي كودكان فلسطيني

11 مرداد 1389 ساعت 11:22


يك روزنامه‌نگار فلسطيني ـ آمريكايي مي‌نويسد: «مقاومت» به مثابه يك فرهنگ با زندگي مردمان تحت سلطه ـ حتي كودكان ـ گره خورده است و به همين دليل است كه همواره واژه «پيروزي» در دفتر نقاشي كودكان ديده مي‌شود.
به گزارش هنرنيوز به نقل از فارس، رمزي بارود (Ramzy Baroud) روزنامه‌نگار فلسطيني ـ آمريكايي و سردبير نشريه Palestine Chronicle، در يادداشتي كه در سايت نشريه مذكور منتشر شده، مقاومت را به مثابه فرهنگي مي‌داند كه هم اينك بر مناطق مسلمان‌نشين تحت اشغال بيگانگان حاكم شده است. به بيان وي مقاومت به عنوان يك روح دسته‌جمعي، نسل‌هاي مختلف مردمان تحت سلطه را به يكديگر پيوند داده و حتي كودكان نيز با اين فرهنگ عجين شده‌اند.
متن مقاله مذكور در پي مي‌آيد.
مقاومت، به معناي گروهي از افراد منحرف كه به‌دنبال ويران‌سازي هستند نيست؛ همچنين مجموعه‌اي از شيوه‌هاي تروريستي براي منفجر كردن ساختمان‌ها محسوب نمي‌شود.
مقاومت واقعي، يك فرهنگ است. فرهنگ مقاومت، پاسخ دسته جمعي به مظلوميت‌هاست.
با اين حال شناخت ماهيت واقعي مقاومت به اين سادگي‌ها هم نيست. گزارش‌هاي خبري هم نمي‌توانند به‌خوبي بيان كنند كه چرا مردم به مثابه يك مردم مقاومت مي‌ورزند. حتي اگر اين وظيفه دشوار، شدني هم باشد، امكان ندارد كه رسانه‌هاي خبري بخواهند آن را منتقل سازند، چرا كه اين فرهنگ به‌طور مستقيم در تقابل با تفاسير غالب از مقاومت خشونت‌بار و غيرخشونت آميز قرار دارد. ماجراي افغانستان بايستي به زبان مشابهي متعهد بماند: القاعده و طالبان. لبنان بايد براساس حزب‌الله مورد حمايت ايران نشان داده شود. حماس فلسطين نيز يك گروه شبه‌نظامي معرفي مي‌شود كه بدنبال نابودسازي دولت يهودي است. هرگونه تلاش براي ارائه قرائتي متفاوت از رسانه‌هاي خبري غالب، محكوم به هواداري از تروريست‌ها وتوجيه خشونت است.
تحريف و سوء استفاده تعمدي از اين اصطلاح، شناخت آن و از اين رو حل و فصل منازعات خونين را تقريباً ناممكن ساخته است.
حتي كساني كه وانمود مي‌كنند با ملت‌هاي درحال مقاومت هم‌سو هستند، اغلب در اين آشفتگي سهيم مي‌شوند. فعالان صلح‌طلب كشورهاي غربي گرايش دارند تا تفاسير آكادميك از رويدادهاي فلسطين، عراق، لبنان و افغانستان را دنبال كنند. از اين رو ايده‌هاي خاصي تداوم مي‌يابد: بمب‌گذاري انتحاري، پديده بدي است؛ مقاومت غيرخشونت‌آميز، خوب دانسته مي‌شود؛ راكت‌هاي حماس بد است؛ قلاب سنگ بچه‌ها خوب است؛ مقاومت مسلحانه بد و شب‌زنده‌داري در مقابل دفاتر صليب سرخ مثبت تلقي مي‌شود. بسياري از فعالان، سخنان «مارتر لوتركينگ» را نقل مي‌كنند؛ ولي هيچ اشاره‌اي به «مالكوم ايكس» ندارند. آنها فهم گزينشي از گاندي را ترويج مي‌كنند ولي هرگز از چه‌گوارا نامي به ميان نمي‌آورند.
بين فهم غالب تقليل‌گرا از مقاومت به منزله خشونت و تروريسم، و ترسيم بديل از آن به عنوان تجربه فرهنگي الهام‌بخش و پرجذبه، مقاومت به مثابه يك فرهنگ، ناديده گرفته مي‌شود. دو تعريف افراطي فوق چيزي به جز ترسيمي تنگ‌نظرانه را ارائه نمي‌دهند. هر دو قرائت موجب مي‌شوند كه مقاومت‌كنندگان همواره در حالت تدافعي قرار گيرند. از اين رو به كرات اين سخنان را مي‌شنويم: نه، ما تروريست نيستيم؛ نه، ما خشونت‌طلب نيستيم، ما فرهنگ غني‌اي از مقاومت غيرخشونت‌آميز را در اختيار داريم؛ نه، حماس وابسته به القاعده نيست؛ نه، حزب‌الله عامل ايران نيست. طنز روزگار در اين است كه بسياري از افراد به‌جاي تلاش براي شناخت دليل مقاومت مردم، تمايل دارند تا درباره چگونگي سركوب مقاومت به بحث بپردازند.
من با اصطلاح مقاومت به مثابه فرهنگ، به عبارت گوياي «ادوارد سعيد»، يعني «فرهنگ به مثابه راهي براي مقابله با انقراض و نابودي» اشاره مي‌كنم. فرهنگ‌ها به هنگام مقاومت، دسيسه‌چيني و سياست‌بازي نمي‌كنند. همچنين به‌طور بيمارگونه‌اي به وحشي‌گري روي نمي‌آورند. تصميم‌گيري فرهنگ‌ها براي وارد شدن به نبرد مسلحانه يا به‌كارگيري شيوه‌هاي غيرخشونت‌بار، هدف‌گيري غيرنظاميان و يا خودداري از اين كار، هم‌دستي با عناصر خارجي يا دوري از اين امر، همگي تصميماتي راهبردي به شمار مي‌آيند. اين فرهنگ‌ها به ندرت با مفهوم يا خود مقاومت مرتبط هستند. خلط اين دو مبحث، شيطنت‌آميز يا كاملاً جاهلانه است.
اگر مقاومت به معناي مخالفت با چيزي است كه آن را رد مي‌كنيد يا نمي‌پذيريد، پس فرهنگ مقاومت نيز زماني پديدار مي‌شود كه كل فرهنگ به اين عزم جمعي دست مي‌يابد كه با يك مساله غيرقابل قبول ـ عمدتاً اشغالگري خارجي ـ به مخالفت بپردازد. اين تصميم، حساب شده نيست؛ بلكه به‌واسطه فرايند طولاني مدت بوجود مي‌آيد كه در آن خودآگاهي، ابراز وجود، سنت‌ها، تجربه جمعي، نمادها و بسياري از عوامل ديگر به ‌گونه‌اي خاص دست به تعامل بزنند. اين امر مي‌تواند براي گنجينه تجربيات گذشته فرهنگ، پديده نويني باشد، ولي يك فراگرد كاملاً دروني محسوب مي‌شود.
اين فرايند تقريباً شبيه يك واكنش شيميايي است، ولي بسيار پيچيده‌تر، چراكه به راحتي نمي‌توان عناصر آن را از هم تفكيك ساخت. ازاين رو فهم كامل آن نيز به راحتي امكان‌پذير نيست، و در مقابل يك ارتش مهاجم نيز به آساني قابل سركوب نمي‌باشد.
اشغال‌گران بيگانه از راه‌هاي مختلف مي‌خواهند با مقاومت مردمي مقابله كنند. يكي از اين راه‌ها عبارتست از حجم انبوهي از خشونت براي به هم ريختن، نابودسازي و از نو ساختن يك ملت به گونه‌اي مطلوب. راه ديگر نيز تضعيف مؤلفه‌هايي است كه به يك فرهنگ هويت خاص و قوّت دروني مي‌بخشد و از اين طريق كاستن از توان مقاومت آن فرهنگ. راهبرد اول مستلزم قدرت آتش است، در حالي كه راهبرد دوم از طريق ابزارهاي نرم سلطه مي‌تواند به هدف خود نائل آيد. بسياري از كشورهاي جهان سوم كه به حاكميت و استقلال خود مي‌بالند، به خاطر فرهنگ‌هاي تكه‌تكه و تضعيف‌شده‌شان در واقع مورد اشغال واقع شده‌اند، ولي قادر به فهم ميزان مصيبت و وابستگي خود نيستند. بقيه كشورها كه شايد عملاً اشغال هم شده باشند، اغلب صاحب فرهنگي از مقاومت هستند كه اشغال‌گران را ناتوان از رسيدن به اهداف خود مي‌سازد.
در غزه درحالي‌كه رسانه‌ها دائماً از موشك‌ها و امنيت اسرائيل سخن مي‌گويند، و مباحثات نيز حول تعيين مسئول واقعي محاصره فلسطيني‌ها مي‌چرخد، هيچ كس به كودكاني كه به‌خاطر ويراني خانه‌هايشان در آخرين حملات اسرائيلي‌ها در چادر زندگي مي‌كنند؛ توجهي ندارد. اين كودكان در فرهنگي از مقاومت سهيم مي‌شوند كه غزه در شش دهه گذشته شاهد بوده است. اين كودكان در دفترهاي خود مبارزان تفنگ به دست، كودكاني با قلاب‌سنگ، زناني با پرچم و همچنين تانك‌هاي هولناك و هواپيماهاي جنگي اسرائيل، قبرهاي منقوش به نام شهيد و خانه‌هايي ويران را نقاشي مي‌كنند. در دفترهاي اين كودكان واژه پيروزي همواره به چشم مي‌خورد.
به هنگام اقامت در عراق، نسخه محلي از اين نقاشي‌هاي كودكانه را شاهد بودم و با اينكه هرگز در افغانستان حضور نداشته‌ام؛ ولي به راحتي مي‌توانم محتواي مشابه دفترهاي كودكان افغان را نيز تصور كنم.


کد خبر: 14429

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcjhxev.uqex8zsffu.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com