رستگاری:تکیه بر دیالوگ یکی از کاستی‌های سینمای ایران است

3 مرداد 1389 ساعت 16:14


فیلمنامه نویس فیلم سینمایی «چهل سالگی» به کارگردانی علیرضا رئیسیان تم اصلی این فیلم سینمایی را قضاوت دانست و تاکید کرد روایت مدرن و تکیه بر تصویر برای بیان این مفهوم رساتر است.
به گزارش هنر نيوز به نقل از خبرآنلاين، مصطفی رستگاری دارای لیسانس فلسفه غرب و فوق لیسانس و دکترای فلسفه هنر است که علاوه بر فیلمنامه، داستان هم می نویسد و شعر نیز می گوید. او در گفت‌و‌گو با خبرآنلاین درباره چگونگی شکل گرفتن فیلمنامه بر اساس رمان «چهل سالگی» نوشته ناهید طباطبایی سخن میگوید.
وقتی کتاب را ملاحظه کردید چه نکتهای شما را به اقتباس از آن راغب کرد؟
احساس کردم رمان روان، ساده، خوش قلم و بیادعایی است.
چطور تصمیم گرفتید داستان مولانا را با داستان کتاب بیامیزید؟
قصه های اسطورهای و عمدتاً کلاسیک، درام موقعیت دارند، یعنی موقعیتهای طلایی تکرار شونده که فراتر از زمان و مکان هستند و همین ویژگی سیال بودن آنها را در تمام زمانها قابل استفاده میکند. منحنی درام کتاب خیلی شبیه موقعیت اسطورهای قصه مولاناست. قصه پادشاه و کنیزک یکی از بهترین داستانهای مولوی است که مفاهیم بزرگی مثل نسبت انسان با خدا، عدالت، قضاوت و عشق را در بر دارد. من تصمیم گرفتم خط اصلی کتاب را که به داستان مولانا شبیه است بگیرم و بقیه را کنار بگذارم و بیشتر به سینما وفادار بمانم تا کتاب.
از ابتدا به ساختار قصه مدرن فکر کرده بودید؟
یکی از کاستیهای سینمای ایران تکیهاش بر دیالوگ است، اگر به فیلمهای مشهور تاریخ سینما رجوع کنیم بیشتر دیالوگهایشان در ذهن ماندگارشده، اما روایت سیال نیاز به بهانههایی برای تداعی دارد. آقای دلپاک که از استادان خوب صداست خیلی کمک کردند تا بتوانیم از موسیقی به صورت یک شخصیت به عنوان تداعیگر استفاده کنیم. مثلا وقتی نگار وارد سالن موسیقی میشود و همان تم آشنا را میشنود چیزهایی از گذشته برایش یادآوری میشود.
یک تغییری که نسبت به کتاب رخ داده این است که زاویه دید را گسترش دادید...
یکی از شکلهای روایت مدرن درام موازی است، قصههایی که در جایی همدیگر را قطع میکنند و یا شخصیتهایی که از کنار هم میگذرند، مثل «پالپ فیکشن» و یا «ده فرمان». وقتی میخواهیم آینده و گذشته را توامان در حال بیاوریم کار سخت میشود، اینجا باید قهرمان دو قصه موازی همزمان باشد، یعنی یک قهرمان کنشمند داریم و یک قهرمان در سکوت.
نگار قهرمان در سکوت است که در مرکز قرار دارد و فرهاد با کنشهایش باعث میشود تا نگار تصمیم نهایی را بگیرد. وقتی رمان را خواندم دیدم راوی دانای کل است و ذهن زن را روایت میکند و زیاد جنبه نمایشی ندارد. تفاوت ادبیات و سینما در این است که در ادبیات دلالت بر عهده کلمه است و در سینما بر عهده تصویر و تصویر نیز با کنش شکل میگیرد. در رمان شوهر نقش کمی دارد و فقط یک روشنفکر خوب است، بعضیها از این شنودی که فرهاد انجام میدهند ناراحت می شوند.
اتفاقا به نظر من این شنود خوب است، فقط ایراد من به استفاده از آن دستگاه است که از جنس فیلم نیست، شاید لازم بود از یک راه ظریفتری استفاده شود که در دل یک قصه لطیف قرار بگیرد.
بر اساس شغلی که او دارد دسترسی به چنین ابزاری امکانپذیر است و وقتی در چنین موقعیتی قرار میگیرد یکدفعه ذهنش به سوی آن میرود، ما سعی کردیم از قبل برای آن مقدمه چینی کنیم.
ماجرای رویارویی کیان و فرهاد در کمیته نیز در کتاب نیست ولی به فیلم کمک کرده است و بازگشت کیان و مواجهه سه نفره شخصیتها را با چالش بیشتری همراه کرده است.
در نسخه اصلی فیلمنامه در پایان بعد از اتمام کنسرت میبینیم فرهاد نوار صدای کمیته را برای نگار گذاشته است ولی آقای رئیسیان گفتند چنین چیزی را نبینیم بهتر است.
نگه داشتن این موضوع به عنوان رازی که هیچگاه فاش نمیشود تاثیر بیشتری دارد.
اگر بپرسید تم اصلی فیلمنامه چیست من میگویم قضاوت است، قاضی موید نیا میگوید دو دادگاه وجود دارد، یکی دادگاههای دنیا که بر اساس مدارک است و دیگری دادگاهی که انسان با درونیاتش مورد قضاوت قرار میگیرد و قاضی آن کسی است که از پنهان و آشکار ما خبر دارد.
درواقع فرهاد میخواهد برای خودش چنین دادگاهی تشکیل دهد و قاضی پیر نیا میگوید کار سختی است و اگر در انتها به از دست دادن نگار هم منجر شود باید پای آن بایستد. یک دیالوگ مهم در فیلم است که میگوید خدا هر روز هزار تا دادگاه تشکیل میدهد و اکثراً در آن رد میشوند ولی رفتار خدا با آدمهای مردود و محکوم عوض نمیشود. درواقع شخصیتها قرار است به یک بلوغ برسند، به یک بازنگری در خودشان، حتی دختر بچه هم در آستانه آگاهی است. در ابتدا شاید مخاطب فکر کند نگار چه شاهزاده خوبی را از دست داده و ضرر کرده است ولی در نهایت نظرش عوض میشود.


کد خبر: 13834

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdci5vaz.t1app2bcct.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com