كتاب و كتاب خواني از منظر رهبر معظم انقلاب/2
نمايشگاه كتاب در تهران «بهار كتاب» است
11 ارديبهشت 1387 ساعت 12:17
اين ايامى را كه نمايشگاه كتاب در تهران برگزار مىشود، به نظر بنده بايد "بهار كتاب" ناميد. زيرا كتاب حقيقتاً مطرح مىشود و گروههاى زيادى از مردم- بهويژه جوانان- سراغ كتابفروشها مىروند. كتابفروشها، فروش خوبى از اين جهت دارند و كتاب هم واقعاً به دست مردم علاقهمند مىرسد. البته سليقه و توقع من اين است كه ما در طول سيصد و شصت يا شصت و پنج روز سال، هر روز به قدر يك روز اين نمايشگاه، فروش كتاب در كشور داشته باشيم. دل من اين را مىخواهد. اگر چنين هم بشود، زياد نيست؛ چون كشور ما كشورى متمدن و داراى تاريخ و فرهنگ است. كشور ما مثل برخى از ممالك دنيا نيست كه گذشتهى پربار و تاريخ و فرهنگ نداشته باشد. در كشور ما اگر مردم ده برابر آنچه آمار اعلام مىكند، كتاب بخوانند، خيلى زياد نخواهد بود و دور از توقع نيست. اما حالا كه چنين نيست، ايام نمايشگاه را بنده خيلى مغتنم مىشمارم.
مصاحبه در پايان بازديد از نهمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران
22/02/1375
از اين دكان به آن دكان!
نمايشگاه كتاب، يكى از پديدههاى بسيار خوب و شيرين و پرفايدهى جمهورى اسلامى است. در گذشته، چنين چيزهايى را به ياد نداريم و سابقه ندارد. ميدانى است براى عرضه بهترين و تازهترين عناوين كتاب، در متنوّعترين موضوعات. در سابق كه سراغ كتاب مىرفتيم، افراد كتابخواه و كتابخوان را مىديديم كه از اين دكان به آن دكان مىرفتند و چندين خيابان را مىگشتند تا بتوانند كتابهاى روز و تازه منتشر شده را پيدا كنند. اما اين نمايشگاه مىتواند همهى آنچه راكه مردم مىخواهند، در اختيارشان بگذارد. بهخصوص كه اين نمايشگاه، بينالمللى است.
مصاحبه در بازديد از ششمين نمايشگاه بينالمللى كتاب
21/02/1372
نمايشگاه يادآوري
لازم مىدانم كه به مردم عزيزمان و بهخصوص به قشر و نسلى كه با كتاب سر و كار و انس دارند، توصيه كنم كه با اينگونه نمايشگاهها و نمايشگاه كتاب، بالخصوص، ارتباط برقرار كنند. نمايشگاه كتاب، هم فرصتى است براى ناشران كه بتوانند منشورات و كارهاى جديد خودشان را در جايى در مقابل چشم بسيارى از مردم عرضه كنند و هم يك فرصت بسيار خوب است براى كتابخوانها كه بتوانند از تازهترين آثار، مطلع شوند. بنده با اينكه از فهرستها و اخبار كتاب و مطبوعات بىخبر نيستم، درعينحال، وقتى كه در نمايشگاه به هريك از غرفهها وارد مىشوم، مىبينم كتابها و عناوين زيادى هست كه ما از آنها خبر نداريم. چقدر خوب است كه كتابخوانها، با كتابهايى كه تازه منتشر شده، آشنا شوند و فرصت پيدا كنند آنها را بيابند، ببينند و از آنها استفاده كنند. چيز ديگرى هم كه در اين نمايشگاه كتاب است و من مىخواهم بر آن تأكيد كنم، اين است كه نمايشگاه كتاب، يك يادآورى است براى نسل اهل كتاب و كتابخوان كه هرچه بيشتر، به كتاب اقبال كنند و رو بياورند و با كتاب انس بگيرند.
...من، بهخصوص از جوانان، بهخصوص از طلاب و دانشجويان و معلمين خواهش مىكنم كه با كتاب انس پيدا كنند. البته اينها را كه مىگوييم تأكيد است؛ والا همهى نسلها، از جمله اهل كسب، كارگران، نويسندگان، زنان در خانهها و بيرون خانهها، كارمندان ادارات، اعضاى نيروهاى مسلح، همه و همه بايد با كتاب انس پيدا كنند. اين نمايشگاه فرصتى است براى اينكه شوق و عشق به كتاب در آنها بهوجود آيد.
من كه در اين نمايشگاه شركت مىكنم، يك علتش، شوق ذاتى خودم به كتاب است، كه مايلم كتاب و كتابخانه و منشورات جديد را ببينم. يك علت هم به خاطر اين است كه اهميت اين كار را مىخواهم به جوانانى كه فرصت و توان جسمانى بيشترى از مثل من دارند، بگويم كه بياييد كتابها را ببينيد و از آنها استفاده كنيد.
مصاحبه در پايان بازديد از پنجمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران
17/02/1371
باشگاه فرهنگي عمومي!
در حقيقت نمايشگاه حالت باشگاه فرهنگى عمومى پيدا كرده است؛ و اين ويژگى خوبى است. اهل ادب، اهل علم، اهل فرهنگ، اهل ذوق، اهل شعر، اهل نويسندگى، اهل كتابخوانى، اهل نسخهشناسى و كسانى كه با مسائل فرهنگ و ادب و معلومات ارتباطى دارند، اينجا همديگر را جستجو مىكنند و مىيابند. در واقع نمايشگاه دارد ملتقا و محل ديدار اهل فرهنگ و كسانى مىشود كه به مقولهى فرهنگ علاقه دارند؛ و اين اتفاق بسيار خوبى است.
مصاحبه در پايان بازديد از هفتمين نمايشگاه كتاب
20/02/1373
از هر نمايشگاه كتابي خوشم ميآيد!
به نظر من، نمايشگاه كتاب فىنفسه خوب است. اينجا در حقيقت ميعاد سالانهى اهل فرهنگ و دانش و ادب است. هركس كه دلى در گرو دانستن و فهميدن و خواندن و اين چيزها دارد، چشمش به اين نمايشگاه و در انتظار اين ميعاد سالانه است. آدم همچنان كه به اين فضاى بيرون نگاه مىكند، مىبيند كه متروس از جمعيت است و مردم به اينجا آمدهاند. پيداست كه مردم ما به مسائل فرهنگى و بهخصوص به كتاب علاقهمندند... من مجموعاً راضى هستم و همانطور كه گفتم، از هر نمايشگاه كتابى خوشم مىآيد و آن را دوست مىدارم.
مصاحبه پس از بازديد از يازدهمين نمايشگاه بينالمللى كتاب
05/03/1377
كتاب خريدن!
متأسفانه نشد كتاب بخرم. كتابها را به من هديه مىدهند. من مىخواهم كتاب بخرم يا پول كتابها را بدهم؛ اما غالباً تا من كتابى را انگشت مىگذارم، ناشرين فوراً مىگويند: "اين مجانى است." و هرچه هم اصرار مىكنم پول بدهم، قبول نمىكنند. لذا من بعضى از كتابها را مىخواهم و واقعاً هم دوست دارم بخرم، منتها ناشرين حالا بعضى از روى رغبت و بعضى هم ممكن است در رودربايستى گير كنند؛ وقتى مىگوييم اين كتاب را بدهيد، مىگويند "آقا، قابلى ندارد!" و من نمىخواهم كه چنين وضعى پيش بيايد، لذا به خريد كتاب اقدام نمىكنم. با اين حال، ناشرين با محبت و مهربان، بعضى كتابهايى را كه فكر مىكنند دوست دارم، به من هديه مىكنند.
مصاحبه در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب
26/02/1374
يك پيشنهاد!
مىخواهم توصيه كنم كه اين كار را هم در سطح كشور و هم از لحاظ زمانى گسترش دهند. چه خوب است نمايشگاههايى در مراكز استانها تشكيل گردد يا انگيزههايى براى مطرح شدن موضوع كتاب ايجاد شود و همچنان كه اكنون به بهترين مؤلّفان، نويسندگان و مترجمان جايزه مىدهند، مثلاً بهترين كتابداران و بهترين كتابخانهداران را نيز تشويق كنند. مثلاً ببينند بيشترين كتابخانهها در كدام شهر است؛ در كدام محلّه است؛ مربوط به كدام قشر از قشرهاى مردم است و آنها مورد تشويق قرار گيرند. يعنى هر آنچه كه مربوط به كتاب و كتابخانه و كتابخوانى و توليد كتاب است، مورد توجّه و تشويق و تقدير قرار گيرد.
مصاحبه در بازديد از ششمين نمايشگاه بينالمللى كتاب
21/02/1372
قرآن كريم، كتاب هميشه
قرآن، كتاب معرفت است. ما در زمينهى زندگى، در زمينهى آينده، در زمينهى تكليف كنونى، در زمينهى هدف از بودن و در بسيارى از زمينههاى ديگر، خيلى از مسائل را نمىدانيم. بشر مشحون به جهالتهاست و قرآن براى انسان معرفت مىآورد.
قرآن كتاب نور، كتاب معرفت، كتاب نجات، كتاب سلامت، كتاب رشد و تعالى و كتاب قرب به خداست. ما اين خصوصيات را چه وقت از قرآن به دست مىآوريم؟ همين كه قرآن را در جيبمان بگذاريم كافى است؟ اينكه در هنگام سفر، از زير قرآن رد شويم كافى است؟ اينكه ما در جلسهى تلاوت قرآن شركت كنيم كافى است؟ اينكه حتى قرآن را با صداى خوش تلاوت كنيم يا تلاوت خوش را بشنويم و از آن لذت ببريم كافى است؟ نه؛ چيز ديگرى لازم دارد. آن چيست؟ آن تدبر در قرآن است. بايد در قرآن تدبر كرد. خود قرآن در موارد متعدد از ما مىخواهد كه تدبر كنيم.
در مراسم اختتاميهى مسابقات قرائت قرآن
14/10/1373
دل بدهيد!
اشكال عمده در كار قرآن خوانيهاى بىتأمل، اين است كه اصلاً روى جملات درنگ نمىكنند. شما وقتى سخن حكيمى، يا سخن حكمتآميزى را مىشنويد، بايد به آن دل بدهيد؛ بدون دل دادن انسان مراد را نمىفهمد. هر كتاب عادى- بهخصوص اگر كتاب پرمغزى باشد، بهخصوص اگر حكيم فرزانهى بزرگى آن را نوشته باشد- همين حالت را دارد. اگر سرسرى بخوانيد و رد شويد، از آن چيزى نمىفهميد. قرآن مىگويد: "مرا سرسرى نخوانيد!" قرآن از عالىترين مقام است؛ از قلهى معرفت عالم وجود است. اين است كه انسان بايد تأمل كند و چون عمق اين آيات و اين مفاهيم، خيلى زياد است، هركسى تأمل كند، از آن استفاده خواهد كرد.
گفت و شنود به مناسبت ميلاد حضرت فاطمهى زهرا(س)
18/07/1377
انس بگيريد تا بفهميد!
در دوران طاغوت، من در مشهد جلسات تفسير و درس قرآن داشتم؛ به جوانانى كه مىآمدند، مىگفتم كه هركدام از شماها يك نسخهى قرآن در جيب بغلتان داشته باشيد؛ اگر در جايى منتظر كارى مىايستيد و فراغتى پيدا مىكنيد- يك دقيقه، دو دقيقه، پنج دقيقه، نيمساعت- قرآن را باز كنيد و به تلاوت آن مشغول شويد، تا با اين كتاب انس پيدا كنيد. تعدادى كه اينطور عمل كرده بودند، هرچند بسيار اندك بودند، ليكن احساس مىكردم كه اينها با اينكه غالباً هم عربى نمىدانستند، از لحاظ فهم معارف اسلامى، از ديگران برجستهتر بودند و بهطور ممتازى با آنها تفاوت داشتند.
بدر ديدار با قاريان مصرى: شحات محمد انور و سيد متولى عبدالعال
03/11/1370
دوران قرآن
اين دوران، دوران قرآن است؛ زيرا پس از تجربههاى ناموفق بشر در قرنهاى بيدارى و شكوفايى و جهش، يعنى پس از آنكه بشر نتوانسته است نظام زندگى انسانى و تسلابخشى متناسب با رشد طوفانى و شگفتآور علم براى خود پديد آورد، اكنون راهها بهتدريج به طريقهى توحيد و راه دين مىگرايد و انسان كه به پختگى نزديك شده، آنچه را در دوران غرور جاهلانهى آغاز شكوفايى علم به فراموشى سپرده، دوباره باز مىجويد و اين در همان دورانى است كه دين در نقطهاى از جهان به حاكميت رسيده و با انقلابى عظيم و استثنايى، زمام زندگى ميليونها انسان را به دست گرفته است.
امروز فرصتى تاريخى و استثنايى است؛ براى اينكه قرآن در هدايت فكر و عمل انسانها، قدرت و چيرهگى خود را نشان دهد. اما اين متوقف است بر اينكه ما خود، به چشمهى جوشان معارف و هدايت قرآن دست يابيم، قرآن را بفهميم، در آن تدبر كنيم، آن را محور بحث و فحص سازيم و در اعماق آن غور كنيم. واقعيت تلخ اين است كه قرآن هنوز در جامعهى ما، يك امر عمومى نشده است. همه به قرآن عشق مىورزند و احترام مىكنند؛ اما عدهى كمى همواره آن را تلاوت و عدهى كمترى در آن تدبر مىكنند.
پيام به گردهمايى دبيران درس قرآن سال اول دبيرستانها
20/07/1368
گام اول
ما بايد قبول كنيم كه ملت ما در نيم قرن پيش از پيروزى انقلاب- كه واقعاً مدت كمى نيست- روزبهروز از قرآن فاصله گرفته و دور شده است. تا قبل از اين نيم قرن، مردم ما- حتى آنهايى كه سواد خواندن و نوشتن نداشتند- غالباً مىتوانستند قرآن را از رو بخوانند. به همين جهت، مكتبخانهها نعمت بزرگى بود. چقدر كسانى از افراد مسن نسل قبل را ما مىشناختيم كه سواد خواندن و نوشتن نداشتند، نمىتوانستند فارسى بخوانند و با آنكه زبانشان فارسى بود، نمىتوانستند زبان خودشان را به صورت مكتوب بنويسند و بخوانند؛ اما مىتوانستند كتاب خدا را بخوانند و قرآن را بفهمند.
بايستى روخوانى قرآن، تمام ملت ما را شامل بشود. نبايد يك نفر در ميان ملت ما بماند كه قادر نباشد قرآن را باز كند و بهصورت صحيح بخواند. زن و مرد و كوچك و بزرگ و پير و جوان، بايد بتوانند قرآن را بخوانند. البته، بايد براى اين كار برنامهريزى بشود... اين كار بايد انجام بگيرد. نمىشود در كشورى كه بر مبناى اسلام اداره مىشود، قرآن را به دست يك نفر بدهيم و بگوييم بخواند، اما نتواند اين كتاب عزيز را باز كند و بخواند. همه بايد بتوانند قرآن را بخوانند. اين قدم اول است.
ديدار با قاريان چهل كشور جهان
04/12/1368
هنوز فاصله داريم!
ما هنوز تا يك جامعهى كاملاً اسلامى كه نيكبختى دنيا و آخرت مردم را بهطور كامل تأمين كند و تباهى و كجروى و ظلم و انحطاط را ريشهكن سازد، فاصلهى زيادى داريم. اين فاصله، بايد با همت مردم و تلاش مسؤولان طى شود... مساجد بهعنوان پايگاههاى معنويت و تزكيه و هدايت، روزبهروز گرمتر و پررونقتر شود و نشان ايمان و عمل و اخلاق اسلامى، در گوشه و كنار جامعه، از جمله در مراكز دولتى و ادارات و دانشگاهها، همه را به پيروى از تعاليم نورانى قرآن تشويق نمايد. كتاب خدا در ميان مردم حضور واقعى بيابد و آموختن و تدبر و تعمق در آن، براى همه- بهخصوص جوانان و نوجوانان- امرى رايج و داير گردد. در اين مورد، مسؤوليت علما و آگاهان و نويسندگان و گويندگان و رسانههاى عمومى، بسى مهم و خطير است.
فوريترين هدف تشكيل نظام اسلامى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى است. قيام پيامبران خدا و نزول كتاب و ميزان الهى، براى همين بود كه مردم از فشار ظلم و تبعيض و تحميل نجات يافته، در سايهى قسط و عدل زندگى كنند و در پرتو آن نظام عادلانه، به كمالات انسانى نايل آيند. دعوت به نظام اسلامى، منهاى اعتقادى راسخ و عملى پيگير در راه عدالت اجتماعى، دعوتى ناقص، بلكه غلط و دروغ است و هر نظامى هرچند با آرايش اسلامى، اگر تأمين قسط و عدل و نجات ضعفا و محرومين، در سرلوحهى برنامههاى آن نباشد، غيراسلامى و منافقانه است. از همينجاست كه ادعاى سلاطين و حكامى كه با وجود داعيهى مسلمانى و شعار پيروى از قرآن، راه ديگر جباران را پيموده و فاصلهى فقير و غنى را بيشتر كرده و خود در صف اغنيا قرار گرفته و از درد فقرا و پابرهنگان غافل ماندهاند، چه در تاريخ و چه در زمان حاضر، همواره از سوى هوشمندان آشنا به معارف قرآن و اسلام، مردود دانسته شده است.
پيام به مناسبت اولين سالگرد ارتحال حضرت امام خمينى(ره)
10/03/1369
هنر قرآن
واقعاً قرآن مايهى هنرى خيلى عجيبى دارد كه اصلاً براى ما قابل تصوير نيست. اگر از اول تا آخر قرآن و همينطور بيانات رسول اكرم(ص) را ملاحظه كنيد، خواهيد ديد توحيد و دشمنى با شرك و بت و شيطان- كه مظهر شر و بدى و پليدى است - وجود دارد و موج مىزند. همچنين تصميم بر تلاش و كار و خسته نشدن و محبت به مردم و تكريم انسان و انسانيت موج مىزند. به عبارت ديگر، اصول اسلامى و چيزهايى كه پايههاى انقلاب هستند، در تمام قرآن و از اول تا آخر ادبيات صدر اسلام و ادبيات درست اسلامى- يعنى همين رواياتى كه از ائمه(ع) رسيده و نيز نهجالبلاغه- موج مىزند.
ديدار با هنرمندان رشتههاى گوناگون حوزهى هنرى سازمان تبليغات اسلامى
21/08/1368
كتابهاي هميشه، نهجالبلاغه
انسان مبهوت مىماند!
سخن علي عليهالسلام نهجالبلاغه است؛ فصيحترين كلام آدمى در ميان عرب. نهج البلاغه اوج هنر و اوج زيبايى است؛ زيبايى لفظ و زيبايى معناست. انسان مبهوت مىماند! هيچ شاعر بزرگ عرب، هيچ نويسندهى هنرمند عرب، نتوانسته بگويد كه من از مراجعهى به نهجالبلاغه بىنيازم.
در خطبههاى نماز جمعهى تهران
10/10/1378
امير سخن
به خطبههاى نهجالبلاغه نگاه كنيد؛ آيت زيبايى است. اميرالمؤمنين مىشد معمولى حرف بزند؛ اما از بيان هنرى استفاده مىكند؛ "فنحن امراءالكلام". خود اين بزرگوارها گفتهاند كه ما اميران سخنايم. واقعاً هم امير سخن بودهاند. امير سخن، يعنى بيان را به بهترين و شيواترين وجه انتخاب كنيد.
سخنراني در سالروز ولادت حضرت فاطمه زهرا(س)
05/05/1384
رويش كار كنيد!
ما از اهلبيت عليهمالسلام چيزهاى زيادى داريم؛ چيزهايى است كه اگر امروز عرضه بشود، دنيا را واقعاً در مقابل خودش به اعجاب وامىدارد؛ مثل نهجالبلاغه؛ روى نهجالبلاغه كار بشود، نكات مهمش برداشته بشود، تفكيك بشود، مطالبش تفسير و حلاجى بشود، در روايات فحص بشود. اينقدر ما معارف عاليه داريم كه امروز بشر محتاج آنهاست. اينها از زبان اهلبيت، بهعنوان بيان اهلبيت و بهعنوان اسلامى است كه اهلبيت معرفى مىكنند.
در ديدار با اعضاى شوراى عالى مجمع جهانى اهلبيت(ع)
04/07/1370
بالاترينها
نهجالبلاغه را براى مردم بخوانيد؛ حقايق اسلامى، از جمله همين حقيقت مباركى را كه امروز در حكومت حق، يعنى نظام علوى، ولوى و نبوى جمهورى اسلامى، تجسد پيدا كرده است براى مردم بيان كنيد. اين، جزو بالاترين معارف اسلامى است. خيال نكنند كه مىشود اسلام را تبيين كرد و از حاكميت اسلام كه امروز در اين مرز و بوم متجسد شده است غافل ماند و آن را مغفولٌعنه گذاشت.
در ديدار روحانيون و وعاظ، در آستانهى ماه محرم
03/03/1374
امروز هم...
برجستهترين نقطهاى كه در نهجالبلاغه است، زهد است. اميرالمؤمنين آن روز كه اين زهد را فرمود، بهعنوان علاج بيمارى اساسى جامعهى اسلامى فرمود و من مكرر گفتهام امروز هم ما بايد همان آيات زهد را بخوانيم. آن روز هم كه اميرالمؤمنين مىفرمود به شيرينيها و لذتهاى دنيا جذب نشويد، كسانى بودند كه اين شيرينيها و لذتها، به دستشان نمىرسيد- شايد اكثريت مردم آنطور بودند- اميرالمؤمنين به آن كسانى مىگفت كه فتوحات دنياى اسلام، سالهاى گسترش امپراتورى و قدرت بينالمللى اسلام، آنها را متمكن، ثروتمند و برخوردار از امتيازات كرده بود؛ حضرت به آنها هشدار مىداد.
در ديدار با اقشار مختلف مردم به مناسبت ميلاد مولاى متقيان على عليهالسلام
05/09/1375
اسلام اينگونه نيست!
نهجالبلاغهاي كه كتاب زهد است، بر سر آن كسى كه زندگى دنيا را رها كرده است، به خيال اينكه آخرت خودش را درست كند، فرياد مىزند. اسلام اينگونه نيست.
ديدار با دانشجويان، به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه
24/09/1372
گاهي از يك نقطه كوچك...
فساد گاهى از يك نكتهى كوچك شروع مىشود، بعد در انسان توسعه پيدا مىكند و متسرب مىشود. يك وقت انسان احساس مىكند كه يا رفته است، يا در شرف رفتن است؛ آنوقت تصميمگيرى هم مشكل مىشود. خداى نكرده در هنگامى كه انسان بفهمد بيمارى نفوذ كرده، ديگر تصميمگيرى هم سخت مىشود. بايد مراقب بود؛ اين مراقبت همان چيزى است كه همهى اديان و سرتاسر قرآن و نهجالبلاغه متوجه به آن است؛ يعنى همان تقوا. اينكه مىبينيد اميرالمؤمنين در دوران حكومت خود اين همه به تقوا امر مىكند- كه شايد كمتر موضوعى در نهجالبلاغه به قدر تقوا مورد تأكيد قرار گرفته است- همچنين در دعاها و روايات چقدر از خدا تقوا خواسته شده است و نيز در فرمايشهاى امام رضواناللهتعالىعليه آنهمه درخصوص رعايت تقوا تذكر داده شده است، بهخاطر همين است كه تقوا "حصار" است. تقوا، يعنى همان مراقبت دائمى شما از خودتان. اين حصارى است به گرد شما. مبادا بگذاريد اين حصار شكسته شود!
بيانات در ديدار با نمايندگان و كاركنان مجلس شوراى اسلامى
10/03/1378
درس هميشه
اگر شما به نهجالبلاغه مراجعه بفرماييد، ملاحظه خواهيد كرد كه هيچ دستورالعمل و توصيهاى در اين كتاب عظيم به قدر تقوا تكرار نشده است. تقوا در واقع يكى از بلندترين فصول زندگى عملى اميرالمؤمنين و تعاليم زبانى آن بزرگوار است. تقوا يعنى مراقبت از خود. انسان دائم بايد مراقب خود باشد.
...دولت اسلامىاى كه بتواند مقاصدى را كه ملت ايران و انقلاب عظيم آنها داشت، تأمين كند، دولتى است كه در آن رشوه نباشد، فساد ادارى نباشد، ويژهخوارى نباشد، كمكارى نباشد، بىاعتنايى به مردم نباشد، ميل به اشرافىگرى نباشد، حيف و ميل بيتالمال نباشد و ديگر چيزهايى كه در يك دولت اسلامى لازم است. در تعاليم اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه، همهى اينها وجود دارد. نگويند اينها مربوط به هزاروچهارصد سال قبل است.
حقايق بشرى و اصالتهاى بشرى با گذشت زمان تغيير پيدا نمىكنند. انسانها از اول تاريخ تا امروز و از امروز تا پايان دنيا، هميشه عدالت را دوست داشتهاند و به عدالت نيازمند بودهاند؛ اين تغيير پيدا نمىكند. انسانها از اول تاريخ تا امروز و از امروز تا آخر دنيا به مسؤولانى كه نسبت به آنها وفادار باشند، در خدمت آنها باشند و براى آنها صادقانه عمل كنند، احتياج دارند؛ اينها كه تغييرپذير نيست. درس اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه ناظر به اين چيزهاست.
خطبههاى نماز جمعهى تهران
28/05/1384
بايد فرهنگ خودمان را عوض كنيم!
اميرالمؤمنين به اصحاب خود فرمود: "إنّكم لاتقدرون على ذلك". اين را همه مىدانند كه توان و بنيهى روحى و معنوى و حتى جسمانى انسانهايى پايينتر از اميرالمؤمنين، آنقدر نيست كه به آن قله برسند، اما حركت به سمت قله را بايستى زنده نگه داشت. بنابراين عدالت و عدالتخواهى و تزيين عدالت از چيزهايى است كه نبايد آن را فراموش كرد. شما نهجالبلاغه را كه نگاه مىكنيد، مىبينيد در سر تا پاى نهجالبلاغه عدالت وجود دارد. اعتقاد جدى بنده اين است كه بسيارى از ناكاميهاى امروز ما در عرصهى رسيدن به هدفهاى انقلاب و ادارهى مطلوب كشور بهخاطر كماعتنايى به عدالت است. هركدام از ما نسبت به خودمان اغماض مىكنيم. اسم عدالت را مىآوريم و به آن تحريض هم مىكنيم، اما در مقام عمل نسبت به خودمان اغماض مىكنيم. حالا قدرى اغماض نسبت به خود، بر اثر نقصها، كوچك بودن و كوتاهيهاى طبيعى ما قابل قبول است، اما ما نسبت به خودمان زياد اغماض مىكنيم. خيلى از چيزها و برخورداريها را براى خود روا مىداريم كه براى ديگران روا نمىداريم. ما اين فرهنگ حاكم بر ذهن خودمان را بايد عوض كنيم؛ مردم هم همينطور.
در ديدار مديران صدا و سيما
15/11/1381
اين كجا و آن كجا!؟
آقاى "جورج جرداق" نويسندهى كتاب نامدار "صوتالعدالة" كه دربارهى اميرالمؤمنين عليهالصلاةوالسلام است، بين دو جمله كه يكى از اميرالمؤمنين صادر شده است و يكى هم از جناب عمر- خليفهى دوم- مقايسهاى مىكند. يكوقت چند نفر از استانداران يا ولات زمان جناب عمر پيش ايشان آمده بودند؛ و چون گزارشى عليه آنها آمده بود، خليفه را خشمگين كرده بود. خليفه خطاب به آنها جملهى ماندگارى را گفته است: "إستعبدتمالناس و قد خلقهمالله أحراراً؟" مردم را به بردگى گرفتهايد؛ در حالى كه خدا مردم را آزاد آفريده است؟ جملهى ديگرى اميرالمؤمنين عليهالصلاة والسلام فرموده است كه در نهجالبلاغه آمده و آن اين است: "لاتكن عبد غيرك و قد خلقكالله حراً" بندهى غيرخودت مباش؛ خدا تو را آزاد آفريده است. جورج جرداق بين اين دو جمله مقايسه مىكند و مىگويد جملهى اميرالمؤمنين به مراتب برتر از جملهى عمر است؛ زيرا عمر به كسانى اين خطاب را مىكرد كه آزادى و حريت، در دست آنها هيچ تضمينى نداشت؛ چون خود آنها كسانى بودند كه عمر مىگفت: "إستعبدتمالناس"؛ مردم را به بردگى گرفتهايد. مردم را به بردگى گرفتهايد؛ حالا به آنها آزادى بدهيد. اين يكطور حرف زدن است؛ يكطور ديگر آن است كه اميرالمؤمنين به خود آن مردم خطاب مىكند و در حقيقت ضمانت اجرا را در خود كلام مىآورد: "لاتكن عبد غيرك و قد خلقكالله حرا"؛ بندهى غير خودت مباش، خدا تو را آزاد آفريده است.
مراسم فارغالتحصيلى گروهى از دانشجويان دانشگاه تربيت مدرس
12/06/1377
كتاب راهنما
نهجالبلاغه، خيلى بيدار كننده و هوشيار كننده و خيلى قابل تدبر است. در جلساتتان، با نهجالبلاغه و كلمات اميرالمؤمنين صلواتاللهوسلامهعليه انس پيدا كنيد. اگر خداى متعال توفيق داد و يك قدم جلو رفتيد، آنوقت با صحيفهى سجاديه- كه علىالظاهر فقط كتاب دعاست اما آنهم مثل نهجالبلاغه، كتاب درس و كتاب حكمت و كتاب عبرت و كتاب راهنماى زندگى سعادتمندانهى انسان است- انس بگيريد.
بازديد از دانشگاه صنعتى شريف
01/09/1378
كتابهاي هميشه، صحيفه سجاديه
هر دعا، يك درس!
صحيفهى سجاديه را اگر مطالعه كنيد و جنبهى دعايى كلمات را نديده بگيريد، هر دعاى آن يك درس عالى از معارف اسلامى و قرآنى است. اگر كسى خطبهى اميرالمؤمنين عليهالصلاةوالسلام در توحيد را كه خطبهى اول نهجالبلاغه است، جلو خودش بگذارد، يا دعاى اول صحيفهى سجاديه را كه در تحميد است- حمد الهى است- جلو خودش بگذارد، مىبيند اين دو مثل هماند و فرقى با هم ندارند. خطبهاند و درساند. اميرالمؤمنين عليهالصلاةوالسلام در مقابل جمعى از مردم ايستاده و معارف الهى را بيان كرده و امام سجاد عليهالصلاةوالسلام دعا كرده و به زبان دعا، همان معارف را بيان فرموده است.
خطبههاى نماز جمعهى تهران
07/12/1371
در لباس دعا
صحيفهى سجاديه واقعاً كتاب بسيار فوقالعادهاى است. اين كتاب، در بين قدما به زبور آلمحمد معروف است. دعاهاى اين بزرگوار، ضمن اينكه در حد اعلى، استغاثهى به خداست، از معارف اسلامى هم پُر است. يعنى صرفاً دعا نيست؛ بلكه در لباس دعا، همهى معارف اسلامى- توحيد، نبوت و ...- تعليم داده شده است.
جلسهى توديع شيخ راغب مصطفى غلوش و شيخ محمد بسيونى
11/12/1368
نغمههاي معنوي
تا آنجا كه مىتوانيد، با صحيفهى سجاديه مأنوس شويد. كتاب بسيار عظيمى است. اينكه گفتهاند زبور آل محمد، واقعاً همينطور است؛ پر از نغمههاى معنوى است، دعا و درس است؛ هم درس اخلاق است، هم درس علمالنفس است، هم درس امور اجتماعى است. آنجا ملاحظه كنيد: "أللهم إنى أعوذ بك من هيجانالحرص و سورةالغضب... و الحاحالشهوة"(1). يكىيكى اين خصوصيات معنوى و اخلاقى و اين ريشههاى فاسدى را كه در نفس ما هست، در زبان دعا به ما معرفى مىكند.
1) صحيفهي سجاديه، دعاى 56
ديدار با گروهي از پاسداران سپاه پاسداران
13/09/1376
كتاب همهچيز!
خواهش مىكنم عزيزان من، بهخصوص جوانان، با صحيفهى سجاديه انس بگيرند؛ زيرا همهچيز در اين كتابِ ظاهراً دعا و باطناً همهچيز، وجود دارد... اغلب دعاهاى صحيفهى سجاديه- تا آنجا كه بنده سير كردهام- همين حالت را دارد. همهچيز مرتب و چيده شده است. مثل اين است كه يكنفر، در مقابل مستمعى نشسته و با او به صورت استدلالى و منطقى حرف مىزند. همان نالههاى عاشقانه هم كه در صحيفهى سجاديه آمده است، همين حالت را دارد.
خطبههاى نماز جمعهى
14/11/1373
به زبان دعا
در دعاهاى معتبر خيلى معارف وجود دارد كه انسان اينها را در هيچجا پيدا نمىكند؛ جز در خود همين دعاها. از جملهى اين دعاها، دعاهاى صحيفهى سجاديه است. در منابع معرفتى ما چيزهايى وجود دارد كه جز در صحيفهى سجاديه يا در دعاهاى مأثور از ائمه عليهمالسلام انسان اصلاً نمىتواند اينها را پيدا كند. اين معارف با زبان دعا بيان شده. نه اينكه خواستند كتمان كنند؛ طبيعت آن معرفت، طبيعتى است كه با اين زبان مىتواند بيان شود؛ با زبان ديگرى نمىتواند بيان شود. بعضى از مفاهيم جز با زبان دعا و تضرع و گفتگو و نجواى با پروردگار عالم اصلاً قابل بيان نيست؛ لذا ما در روايات و حتى در نهجالبلاغه از اينگونه معارف كمتر مىبينيم؛ اما در صحيفهى سجاديه و در دعاى كميل و در مناجات شعبانيه و در دعاى عرفهى امام حسين و در دعاى عرفهى حضرت سجاد و در دعاى ابوحمزهى ثمالى از اينگونه معارف، فراوان مىبينيم.
سخنراني در ديدار اعضاى هيأت دولت
17/07/1384
برو دلت را صاف كن!
اگر كسى خيال كند كه مىتوان دل و روح را بدون اينها صاف كرد، سخت در اشتباه است. از راه گريهى نيمهشب، از راه خواندن قرآن با تدبر و با دقت، از راه خواندن ادعيهى صحيفهى سجاديه، دل انسان صاف مىشود؛ والا اينطورى نيست كه بگوييم آقا برو دلت را صاف كن؛ هر كارى هم كردى، كردى!
ديدار اعضاى هيأت دولت
08/06/1384
در سوگ اخلاق اسلامي!
امام سجاد به تعليم و تغيير اخلاق در جامعهى اسلامى كمر بست. چرا؟ چون طبق تحليل آن امام بزرگوار، بخش مهمى از مشكلات اساسى دنياى اسلام كه به فاجعهى كربلا انجاميد، ناشى از انحطاط و فساد اخلاق مردم بود. اگر مردم از اخلاق اسلامى برخوردار بودند، يزيد و ابنزياد و عمر سعد و ديگران نمىتوانستند آن فاجعه را بيافرينند. اگر مردم آنطور پست نشده بودند، آنطور به خاك نچسبيده بودند، آنطور از آرمانها دور نشده بودند و رذايل بر آنها حاكم نمىبود، ممكن نبود حكومتها- ولو فاسد باشند؛ ولو بىدين و جائر باشند- بتوانند مردم را به ايجاد چنان فاجعهى عظيمى، يعنى كشتن پسر پيغمبر و پسر فاطمهى زهرا سلاماللهعليها وادار كنند. مگر اين شوخى است!؟ يك ملت، وقتى منشأ همهى مفاسد خواهد شد كه اخلاق او خراب شود. اين را امام سجاد عليهالصلاةوالسلام در چهرهى جامعهى اسلامى تفحص كرد و كمر بست به اينكه اين چهره را از اين زشتى پاك كند و اخلاق را نيكو گرداند. لذا، دعاى مكارمالاخلاق دعاست؛ اما درس است. صحيفهى سجاديه دعاست؛ اما درس است.
من به شما جوانان توصيه مىكنم كه برويد صحيفهى سجاديه را بخوانيد و در آن تدبر كنيد. خواندن بىتوجه و بىتدبر كافى نيست. با تدبر خواهيد ديد كه هريك از دعاهاى اين صحيفهى سجاديه و همين دعاى مكارمالاخلاق، يك كتاب درس زندگى و درس اخلاق است.
در ديدار كاركنان وزارت آموزش و پرورش، سازمان بهزيستى و سازمان تأمين اجتماعى
23/04/1372
عوامل سعادت
مقابله با هواى نفس و شناختن آن و پيمودن راه خدا و تحمل دردسرهاى آن! اينها عواملى هستند كه يك انسان را سعادتمند مىكنند. براى اين است كه مىبينيد در دعاها و تضرعات و در كلمات ائمه عليهمالسلام، نفس بشرى و هواهاى انسانى و شخصى، اينهمه مورد مذمت قرار گرفته و براى اين است كه در دعاى صحيفهى سجاديه مىخوانيم: "هذا مقام من استحيى لنفسه منك."(1) يعنى پروردگارا! به خاطر سبكسريهاى نفس خودم، از تو شرمندهام. توجه كنيد كه اين را امام سجاد عليهالسلام مىگويد! بنده عقيده ندارم كه ائمه عليهمالسلام، آنچه راكه در دعا و در نيمه شب و در حال تضرع و گريه مىگفتهاند، فقط براى اين بوده است كه ما از آنها ياد بگيريم؛ بلكه ايشان قصد انشا مىكردند و حقيقت را مىگفتند. منتها مسألهى هواى نفس، در مراتب نفوس بشرى مختلف است. آنچه را كه آن بزرگوار هواى نفس مىداند، ممكن است در زندگى ما، عبادت يا انجام عمل مستحب هم باشد. آن، در زندگى و در تركيب وجودى امام سجاد، هواى نفس است؛ چون اوج ايشان زياد است، لطافت روح و صفاى معنوى و روحانىاش بالاست.
1) صحيفهي سجاديه: دعاى 32؛ پس از نماز شب
سخنراني در ديدار فرماندهان ردههاى مختلف سپاه پاسداران
29/06/1373
تنها در صحيفه
اين مخصوص دعاهايى است كه از معصوم به ما رسيده است: امام سجاد عليهالصلاة والسلام، صحيفهى سجاديه را بهصورت دعا تنظيم فرموده و اصلاً دعا خوانده است؛ اما اين كتاب، پر از معارف الهى و اسلامى است. توحيد خالص در صحيفهى سجاديه است. نبوت و عشق به مقام تقدس نبى اسلام عليه و على آله الصلاة والسلام در صحيفهى سجاديه است. مثل بقيهى دعاهاى مأثور، معارف آفرينش در اين كتاب است.
خطبههاى نماز جمعهى تهران
28/11/1373
متن و شرح
دعايي مربوط به روز عرفه در صحيفهى سجاديه هست كه از فرزند اين بزرگوار- سيدالشهدا- است. من يكوقت اين دو دعا را با هم مقايسه مىكردم؛ اول دعاى امام حسين را مىخواندم، بعد دعاى صحيفهى سجاديه را. مكرر به نظر من اين طور رسيده است كه دعاى حضرت سجاد، مثل شرح دعاى عرفه است. آن، متن است؛ اين، شرح است. آن، اصل است؛ اين، فرع است.
ديدار با گروهي از پاسداران سپاه پاسداران
13/09/1376
دستورالعمل!
در دعاى صحيفهى سجاديه يكجا حضرت سجاد عليهالسلام از طرف خودش به خداوند متعال عرض مىكند كه: "تفعل ذلك يا إلهى بمن خوفه أكثر من رجائه لا أن يكون خوفه قنوطاً"؛ من خوفم از رجايم بيشتر است، نه اينكه مأيوس باشم. اين، يك اعلان رسمى و دستورالعمل است. خوف را همراه رجاء حتماً به دلها بدميد؛ و خوف را بيشتر. اينكه ما آيات رحمت الهى را بخوانيم- كه بعضى از اين آيات و مبشرات، مخصوص يك دستهى خاصى از مؤمنين است و به ما ربطى ندارد- و يك عدهاى را غافل كنيم و نتيجهاش اين بشود كه خيال كنند- با يك توهم معنويت- غرق در معنويتند و از واجبات و ضروريات دين در عمل غافل بمانند، درست نيست. در قرآن، بشارت مخصوص مؤمنين است؛ اما انذار براى همه است؛ مؤمن و كافر مورد انذارند. پيغمبر خدا گريه مىكند، شخصى عرض مىكند: يا رسولالله! خداوند فرمود: "ليغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر". اين گريه براى چيست؟ عرض مىكند: "أفلا أكون عبداً شاكراً"؛ يعنى اگر شكر آن مغفرت را نكنم، پايهى آن مغفرت سست خواهد شد... راه، راه دشوارى است؛ بشر بايست خود را براى پيمودن اين راه و رسيدن به آن سرمنزل آماده كند.
در ديدار روحانيان و مبلغان در آستانهى ماه محرم
05/11/1384
تكليف ما روشن است!
"ربنا فاغفرلنا ذنوبنا"؛ اول، مغفرت خود را شامل حال ما كن. نگوييم ما براى كدام گناهمان از خداى متعال مغفرت بخواهيم. سرتاپاى بنده و امثال بنده، خطا و لغزش و گناه است. وقتى خداى متعال دربارهى پيغمبرش مىفرمايد: "ليغفر لك الله ما تقدّم من ذنبك و ما تأخّر"؛ وقتى در قرآن و دعاها و ادعيهى صحيفهى سجاديه و غير آن، براى پيغمبر و اوليايش از خداى متعال طلب مغفرت مىشود، تكليف ما روشن است: اول، طلب مغفرت و آمرزش. "ربنا فاغفر لنا ذنوبنا و كفر عنّا سيئاتنا"؛ اين تكفير، ترميم خطاهاست. ما بالاخره در مسير حركت خود، خطاهايى كردهايم و خدشههايى بهوجود آوردهايم؛ ترميم اين را هم از خدا مىخواهيم. بعد، "و توفّنا معالأبرار"؛ مرگ ما و عبور ما از دروازهى اين عالم به ملكوت را هم با ابرار قرار بده؛ مثل آنها و در جهت آنها بميريم. مهمترين مسأله، مسألهى عاقبت است.
در جمع كارگزاران نظام جمهورى اسلامى
21/09/1380
مبارزه و دعا
عجيب اين است كه اگرچه از همهى ائمه عليهمالسلام- تا آن جايى كه در ذهنم هست- تقريباً دعاهايى مأثور است و ادعيهاى به ما رسيده است، اما بيشترين و معروفترين دعاها از سه امام است، كه هر سه درگير مبارزات بزرگ مدت عمر خودشان بودند: يكى اميرالمؤمنين عليهالسلام است كه دعاهايى مثل دعاى كميل و دعاهاى ديگر از آن بزرگوار رسيده است، كه يك عالم و غوغايى است. بعد ادعيهى مربوط به امام حسين عليهالسلام است، كه دعاى عرفه مظهر آنهاست. اين دعا، واقعاً دعاى عجيبى است. بعد هم امام سجاد عليهالسلام است كه فرزند و پيامآور عاشورا و مبارز در مقابل كاخ ستم يزيد است. اين سه امامى كه حضورشان در صحنههاى مبارزات از همه بارزتر است، دعايشان هم از همه بيشتر است؛ درسشان در خلال دعا هم از همه بيشتر است.
ديدار با گروهي از پاسداران سپاه پاسداران
13/09/1376
بايد بيمناك باشند!
اگر در اين جامعه، توجه و توسل همراه با معرفت باب شود و معناى صحيح توسل إلىالله كه قرآن و روايات و ادعيه و نهجالبلاغه به ما توصيه مىكنند، رواج يابد- صحيفهى سجاديه هم در اين مورد مىتواند نقش بسيار خوبى ايفا كند- و خود شما و جوانانى كه با شما معاشرند با اين مراحل معنوى مأنوس شويد و فرزندان خود را كه به مرور به مرحلهى جوانى پا مىگذارند، با اين مقام معنوى و با اين مرحلهى معنويت و توجه و حضور آشنا كنيد- آنهم در قالب كلمات امام سجاد عليهالسلام در صحيفهى سجاديه و... نهجالبلاغه هم همين روح معنوى را دارد- آنوقت اين جامعه، جامعهاى است كه هرگونه دشمن مستكبرى بايد حقيقتاً از آن بيمناك باشد؛ بايد نسبت به جذب و هضم آن نااميد باشد؛ بايد بداند كه تا روح اسلام، تا معنويت اسلام، تا تعبد به اسلام و عقيدهى به اسلام در جامعه هست، هيچ عاملى نمىتواند اين ملت و اين جامعه را از صراط مستقيم انقلاب اسلامى منحرف كند.
ديدار با گروهي از پاسداران سپاه پاسداران
13/09/1376
لغزشگاه دانه درشتها!
از لغزشگاهها بترسيد. امام سجاد عليهالصلاةوالسلام در دعاى صحيفهى سجاديه، وقتى براى سربازان اسلام دعا مىكنند، از جملهى چيزهايى كه روى آن تكيه مىكنند، اين است كه خدايا! ياد و محبت و علاقهى به "المالالفتون" مال فتنهانگيز را از دل اينها بگير. مال و پول، خيلى خطرناك و فتنهانگيز است و خيلىها را مىلغزاند. ما آدمهاى درشتى را در تاريخ ديديم كه وقتى پايشان به اينجا رسيد، لغزيد؛ بنابراين خيلى بايد مراقب باشيد. در شرع مقدس، اسم اين مراقبت چيست؟ تقوا. اينكه در قرآن از اول تا آخر اين همه به تقوا توصيه شده، معنايش همين مراقبت و مواظبت از خود است. نفس انسان، زيادهخواه است.
ديدار نمايندگان هفتمين دورهى مجلس شوراى اسلامى
27/03/1383
مثل موج
گرايش جوانها را به اسلام مىبينيد. اين گرايش، گرايش عاطفى است. اين گرايش، بسيار ارزشمند است؛ اما مثل موجى است كه ممكن است بيايد و برگردد. ما اگر بخواهيم اين موج همچنان استمرار داشته باشد، بايد پايههاى فكرى جوانها را محكم كنيم. ما اينهمه منبع داريم. همين دعاى ابوحمزه، دعاى امام حسين در روز عرفه، اينها را جوانهاى ما مىخوانند اما معنايش را نمىفهمند. "إلهى هب لى قلباً يدنيه منك شوقه"؛ چقدر از اينگونه مناجاتها و از اينگونه مبانى و از اين حرفهاى عميق در دعاهايى مثل مناجات شعبانيه و صحيفهى سجاديه وجود دارد كه احتياج هست ما اينها را براى جوانها بيان و تبيين و روشن كنيم تا بفهمند و با علاقه و عاطفه و شوقى كه دارند، بخوانند.
ديدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى
17/06/1384
نيمساعتها!
كتابخوانى را بايد جزو عادات خودمان قرار دهيم. به فرزندانمان هم از كودكى عادت بدهيم كتاب بخوانند؛ مثلاً وقتى مىخواهند بخوابند، كتاب بخوانند. يا وقتى ايام فراغتى هست، روز جمعهاى هست كه تفريح مىكنند، حتماً بخشى از آن روز را به كتاب خواندن اختصاص دهند. در تابستانها كه نوجوانان و جوانان محصّل، تعطيلاند حتماً كتاب بخوانند. كتابهايى را معيّن كنند، بخوانند و تمام كنند. افرادى كه كار روزانه دارند مثلاً كارمند ادارى، كارگر، كاسب و يا كشاورز هستند وقتى به خانه مىآيند، بخشى از زمان را گرچه نيمساعت براى كتاب خواندن بگذارند.
چقدر كتابها را در همين نيمساعتها مىشود خواند! بنده دورههاى بيست جلدى و بيست و چند جلدى كتاب را در همين فاصلههاى ده دقيقه، بيست دقيقه و يك ربع ساعته خواندهام. پشت اين كتابها را هم يادداشت مىكنم كه معلوم باشد. شايد صدها جلد كتاب را همينطور در اين فاصلههاى كوتاه ده دقيقهاى خواندهام. بسيارى از افراد را هم مىشناسم كه اين گونهاند.
مصاحبه پس از بازديد از سومين نمايشگاه بينالمللي كتاب
19/2/1369
پيش از خواب!
در منزل خود من، همهى افراد، بدون استثنا، هرشب در حال مطالعه خوابشان مىبرد. خود من هم همينطورم. نه اينكه وسط مطالعه خوابم ببرد. مطالعه مىكنم، تا خوابم مىآيد، كتاب را مىگذارم و مىخوابم. همهى افراد خانهى ما، وقتى مىخواهند بخوابند حتماً يك كتاب كنار دستشان است. من فكر مىكنم كه همهى خانوادههاى ايرانى بايد اينگونه باشند. توقع من، اين است. بايد پدرها و مادرها، بچهها را از اول با كتاب، محشور و مأنوس كنند. حتى بچههاى كوچك بايد با كتاب انس پيدا كنند.
مصاحبه در جريان بازديد از نمايشگاه كتاب
26/02/1374
فرصتهاي اندك
من مىخواهم خواهشى از مردم بكنم و آن اين است: كسانى كه وقتهاى ضايع شوندهاى دارند؛ مثلاً به اتوبوس يا تاكسى سوار مىشوند، يا سوار وسيلهى نقليهى خودشان هستند و ديگرى ماشين را مىراند، يا در جاهايى مثل مطب پزشك در حال انتظار به سر مىبرند و به هرحال اوقاتى را در حال انتظار به بىكارى مىگذرانند، در تمام اين ساعات، كتاب بخوانند. كتاب در كيف يا جيب خود داشته باشند و در اتوبوس كه نشستند، كتاب را باز كنند و بخوانند. وقتى هم به مقصد رسيدند، نشانى لاى كتاب بگذارند و باز در فرصت يا فرصتهاى بعدى آن را باز كنند و از همانجا بخوانند.
بنده خودم چند جلد قطور از يك عنوان كتاب را در اتوبوس خواندم! قضيه مربوط به قبل از انقلاب است كه چند روزى براى انجام كارى از مشهد به تهران آمده بودم... وضعيت و فضاى اتوبوسهاى آن روزگار براى ما خيلى آزار دهنده بود و نمىتوانستيم تحمل كنيم. دلم مىخواست سرم پايين باشد و خواندن كتاب در چنين وضعيتى بهترين كار بود. ساعتى را كه به اين حالت مىگذراندم احساس نمىكردم ضايع مىشود. آن وقتها تقريباً يكساعت طول مىكشيد تا آدم با اتوبوس از جايى به جاى ديگر مىرفت. بعضى وقتها اين جابجايى كمتر يا بيشتر هم طول مىكشيد. بههرحال چنين يكساعتهايى را احساس نمىكردم كه ضايع مىشود؛ چون كتاب مىخواندم.
مصاحبه در پايان بازديد از نهمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران
22/02/1375
بهجاي آگهي تلويزيوني
گاهى مىبينيد يك نفر پاى تلويزيون نشسته و منتظر يك فيلم است. تلويزيون آگهى تبليغاتى پخش مىكند و گاهى پخش تبليغات بيست دقيقه طول مىكشد. يكوقت است كسى به آن تبليغات احتياج دار؛ اما كسى كه احتياج ندارد آگهيهاى تبليغاتى را ببيند، اين بيست دقيقه را چرا بىكار بنشيند!؟ يك كتاب دمِ دستش باشد؛ بردارد و بيست دقيقه مطالعه كند. اگر مردم ما عادت كنند كه از اين وقتهاى ضايعشونده براى مطالعهى كتاب استفاده كنند، جامعه خيلى پيش خواهد رفت و فرهنگ كشور، خيلى ترقى خواهد كرد.
مصاحبه در پايان بازديد از نهمين نمايشگاه بينالمللى كتاب تهران
22/02/1375
منبع: فارس
کد خبر: 2267
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdci.qarct1arybc2t.html