به بهانه پايان يافتن سريال شهريار
اصلاً شهريار كه بود؟
28 ارديبهشت 1387 ساعت 18:16
روح الله شمقدري
سريال شهريار هم پايان يافت و سيماي جمهوري اسلامي ايران دين خود را به يكي از مشاهير معاصر ادا كرد. در نتيجه پرونده توليد اين سريال با همه جزئياتش بايگاني ميشود، نوارهاي مربوط نيز به آرشيو جهت حفظ و نگهداري سپرده خواهد شد.
حال مديريت سيما بايد آسوده خاطر باشد كه توانسته علاوه بر زنده كردن ياد و خاطر شاعري شهير و بينظير، تصويري ماندگار نيز از او به يادگار بگذارد! ميدانم اين جمله آخر خيلي كليشهاي بود، اما آنچه مهم نيست، اثراتي است كه اين سريال بر مخاطبان گذاشته و از آن بياهميتتر اثراتي كه ميتوانست داشته باشد و نداشت.
البته مديريت سيما با تمام توان بر پخش سريال نظارت داشته است- دقت كنيد بر پخش آن نه توليد آن- و خوشبختانه با سانسورهايي كه نه به داستان و نه به درام سريال ضربهاي نزده است(!؟)، مشكل را حل نمود. اشتباه نشود، زيادهگوييها را ميگويم، اين سريال كه براي شهريار چيزي كم نگذاشته است، كه شايد شهريار و در مسائل عاشقانهاش براي آن كم گذاشته باشد!
شهريار با شروعي قابل توجه وارد قاب تلويزيون خانهها شد و همه مجذوب محمدحسيني شدند كه كودكي ميكرد و در عين كودكي بزرگي. محمد حسين ميتوانست شهريار شود همانقدر باهوش مينمود كه براي شهريار قابل تصور بود، و ما نيز با او همراه شديم تا بزرگ شود.
محمد حسين بزرگ شد، به سنين نوجواني رسيد، سن تحصيل، رشد و شكوفائي. استعدادش زبانزد شد. اما يك چيز آزار دهنده كمكم ما را از شهريار دور ميكرد. ديگر اين محمد حسين، همان محمد حسين جذاب نبود. البته بود ولي نه به آن جذابيت.
با زمانه او نيز آشنا شديم، دوران قاجار، مقداري خفقان و فضاي بستهي سياسي، البته زياد جدي نگيريد چون به نحوي از كنار اين فضا گذر نموديم كه گريبانمان را نتواند بگيرد. همان ريتم آهسته و نرم سريال را ميگويم. البته ما كه از سواد فيلمسازي چيزي سرمان نميشود، اين را ديگر همگان فهميدند.
شيرينيهاي نوك زباني كه بسيار طول ميكشيد و شرايط حاكم بر جامعه، بايد سريع بگذريم، به هر حال شايد هم آن زمان آنچنان اختناقي وجود نداشته ؟!
به هر حال اين دوران از زندگي محمد حسين را بايد زياد ببينيد، چون تنها همين دوران قابليت پرداخت سينمايي دارد، محمد حسين و عشق شكست خورده!
محمد حسين بزرگتر ميشود و بالاخره زندگي شيرين ميشود، ازدواج، فرزنددار شدن و... ريتم سريال همچنان كند است، اما نميدانم چرا زمان خيلي تندتر ميگذرد؟
يك نقطه عطف، همه از قبل شنيده و منتظر بوديم، همان ماجراي سرودن «علي اي هماي رحمت...» را ميگويم. به همين علت هم ماشين اختصاصي آیتالله مرعشی نجفی ميآيد و شهريار را به خانه مجلل او ميبرد و ما بايد حتماً در حركت دوربين، شومينه مجلل خانه او را ببينيم تا شهريار و او هم كلام شوند. البته از كنار اين موضوع و درامي كه ميتوانست ايجاد كند، بايد بگذريم چون احتمالاً قابليت پرداخت را نداشته است!
ماشين اختصاصي، شهريار را به خانه بازميگرداند و دختر شهريار نيز به آرزوي خود يعني بوق زدن با ماشين، نائل ميآيد. اما نميدانم چرا اين بازگشت پايان خوشيهاي كوتاه شهريار است. اين خوشي آنقدر كوتاه است كه در ريتم كند سريال باز هم كاملاً قابل فهم است و از اين به بعد تمامي ابعاد قابل پرداخت شخصيت شهريار با فوت همسرش به پايان ميرسد و ما بايد يا او را در قبرستان ببينيم يا محبوس در خانه!
از اين به بعد يك شاهكار سينمايي رخ ميدهد و 20 سال از عمر شهريار، در عين حفظ ريتم كند سريال، به سرعت پرداخت ميشود، تنها در چند قسمت!
البته حق بدهيد، پيرمردي كه جز خانه و قبرستان جاي ديگري نميرود و تنها انتظار ملكالموت را ميكشد، قابليت پرداخت بيش از اين را هم ندارد، آخر برادر جان؛ پرداخت كردن انتظار براي مرگ كه چيزي در برندارد؟! ...
****
معلوم نيست تا چه زمان و تا به كجا بايد آزمون و خطاهاي مديريت در عرصه فرهنگ، گريبان فرهنگ اين مرز و بوم را بفشارد. تا چه زمان بايد فرصتها از كف برون رود، سرمايهها بر باد رود و حاصلي جز سرگرمي همراه با سردرگمي نداشته باشد.
نميخواهم بيجهت سخن به شكايت بگشايم كه هر چه بگويم آب در هاون كوفتن است. فقط به اين نكته بسنده كنم كه اگر فيلمنامه شهريار تایید شده، در شوراي فيلمنامه سيما تصويب گرديده، براي آن بودجه اختصاص يافته، و در نهايت توليد شده است، حتماً و حتماً ميدانستند كه در آن، شهريار معاصر كه حداقل در خاطرههاي افراد مسنتر زنده است، به تصوير در نميآيد. ميدانستند شهرياري كه همراه انقلاب ميشود و براي آن شعر ميسرايد، در اين سريال از خانه هم خارج نميشود! چه خوب بود در قسمت آخر اين سريال تصاوير آرشيوي از شهريار كه شعري در حمايت از بسيج ميخواند، اصلاً پخش نميشد زيرا تناقضي حل نشدني در ذهن مخاطب ايجاد نمود. هرچند تصور ميكنم آن هم به اصرار يا از سرِ عافيتطلبي- بخوانيد شيره ماليدن بر سر مديران فرهنگي- بوده است و بدتر از آن كاش تصاوير پس از پايان سريال هم پخش نميشد و شهرياري را كه شعري عرفاني ميخواند و به تعبير خودش به عرصهاي وارد ميشود كه حافظ از آن پرهيز نموده است، هرگز نميديديم، و اي كاش ...
با ديدن تصاوير واقعي شهريار تنها يك فكر به ذهن انسان خطور ميكند كه گويا او در سالهاي پاياني عمر خود آنقدر اوج گرفته و آسماني شده است كه ديگر در انديشههاي زميني و ماديگرايانهي ما نميگنجيده و قابل پرداخت نبوده است.
و چند سئوال هم بيپاسخ ميماند، شهريار معاصر، در خاطر و ذهن نسل جوان چگونه ماندگار شد؟ شهريار چرا شهريار شد؟ و اصلاً شهريار كه بود؟
کد خبر: 2338
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdch.xnit23nx6ftd2.html