رابرت رودريگوئز «استخر مرگ» را كارگرداني مي‌كند

26 خرداد 1389 ساعت 15:29


«رابرت رود ريگوئز» خالق آثاري چون «شهر گناه» و «روزي روزگاري در مکزيک»، كارگرداني پروژه‌ي سينمايي «استخر مرگ» را برعهده گرفت.
به گزارش هنر نيوز به نقل از ايسنا، داستان اين فيلم توسط «رت ريزي» و «پل ورنيك» خالق آثاري چون «سرزمين زامبي‌ها» به نگارش در مي‌آيد.
بنابر اعلام هاليوود ريپورتر، «استخر مرگ» توسط شركت فيلمسازي فوكس تهيه و توليد مي‌شود.
بنابراين گزارش «رايان رانيولدز» بازيگر آثاري چون «مردان مجهول» به عنوان بازيگر اصلي در اين پروژه به ايفاي نقش مي‌پردازد.
«رابرت آنتوني رودريگوئز» کارگردان مکزيکي-آمريکايي، بيشتر به خاطر فيلم‌هاي سودآور، محبوب، مستقل و استوديويي با بودجه کم و برنامه‌ريزي سريع مطابق با استانداردهاي هاليوودي مشهور است.
رابرت آنتوني رودريگوئز کارگردان مکزيکي-آمريکايي در ‌٢٠ ژوئن ‌١٩٦٨ در سان آنتونيوي تگزاس متولد شد.
رودريگوئز بسياري از فيلم‌هايش را در تگزاس و مکزيک فيلمبرداري و تهيه کرده است و به او لقب «جادوگر» داده اند.
در ‌١٢ سالگي فيلم «فرار از نيويورک» (‌١٩٨١) جان کارپنتر را ديد و شيفته آن شد و همان زمان بود که علاقمند شد فيلم هايي شبيه به آن بسازد.
او در خانواده‌اي که ‌١٠ فرزند داشتند زندگي مي‌کرد اما از همان زمان جواني خلاق بود.
همان زمان دوربين ‌٨ ميلي متري خانوادگي‌اش را در دست گرفت و فيلم‌هاي کوتاهي با حضور برادر و خواهرهايش به عنوان بازيگر و عوامل فيلم مي‌ساخت و اين فيلم‌ها را براي دوستانش به نمايش در مي‌آورد که همه آنها علاقمند بودند در فيلم آينده او نقشي داشته باشند.
پس از دبيرستان به دانشگاه تگزاس رفت و در آنجا علاقه اش به کارتون سازي بيشترشد. نمراتش آن قدر خوب نبود که به مدرسه فيلمسازي برود پس کميک استريپي با نام «اوباش» با استفاده از شخصيت هاي خواهر و برادرانش خلق کرد. اين کميک استريپ سه سالي در روزنامه ديواري مدرسه ادامه داشت و موفق بود. در ضمن فيلم هاي کوتاه هم ساخت.
رودريگوئز ساخت فيلم هاي کوتاه و اکشن اش را با يک دوربين ويديويي ادامه داد که آن ها را با دو دستگاه ويديو تدوين مي کرد. اين جا بود که مجموعه فيلم هاي «داستان هاي آستين» او با بازي خواهر و برادرانش از همه فيلم هاي مدرسه بهتر بود و اين اجازه به او داده شد که به مدرسه فيلمسازي راه پيدا کند. نهايتا در سال ‌١٩٩٠ با ‌٤٠٠ دلاري که بدست آورده بود فيلم کوتاهي ساخت که جايزه بهترين فيلم کوتاه ‌١٦ ميلي متري و جوايز ديگري را دريافت کرد.
اولين فيلم اش اکشني بسيار کم خرج (با هزينه ‌٧٠٠٠ دلار که از شرکت در تحقيقات دارويي بدست آورده بود) به زبان اسپانيايي و تحت تاثير فيلم هاي جان وو به نام «نوازنده خياباني» بود. داستان درباره يک گيتاريست خياباني بي نام است که دنبال کار مي گردد اما کم کم وارد يک عمليات مسلحانه مي شود. اين فيلم جايزه بهترين فيلم از نگاه تماشاگران را در جشنواره معتبر ساندانس در سال ‌١٩٩٢ به دست آورد. اين فيلم که براي بازار ويديويي فيلم هاي ارزان قيمت مکزيک ساخته شده بود، توسط کلمبيا پيکچرز در آمريکا هم پخش شد.
او بعدها تجربياتش را در کتابي به نام «شورش بدون عوامل» توضيح داد. اين فيلم و اين کتاب منبع الهام بسياري از فيلمسازان مستقل در دهه ‌٩٠ شد و ثابت کرد با بودجه کم و سختکوشي و استعداد مي توان يک فيلم موفق و محبوب ساخت.
پس از اين فيلم يک فيلم تلويزيوني و يک قسمت از فيلم «چهار اتاق» را که در آن تارانتينو هم فيلم داشت کارگرداني کرد.
فيلم بعدي اش «از جان گذشته/دسپرادو» دنباله اي بر فيلم کم هزينه قبلي اش نوازنده خياباني با بازي آنتوني باندراس بود.
اين فيلم بود که سلما هايک را به تماشاگران آمريکايي شناساند. در سالي که فيلم هاي «بتمن براي هميشه» و «چشم طلايي» بودجه ها را به بيش از ‌١٠٠ ميليون دلار رسانده بودند دسپرادو تنها ‌٧ ميليون دلار هزينه داشت. در اين فيلم تارانتينو هم نقش کوتاهي داشت که اين آغاز همکاري هاي او با اين اسطوره فيلم هاي مستقل بود. پس از آن او با کوئنتين تارانتينو فيلم تريلر خون آشامي «از گرگ و ميش تا سحر» را کارگرداني کرد و پس از ‌٢ سال دوري از صندلي کارگرداني با همراهي کوين ويليامسون (نويسنده مجموعه فيلم هاي موفق جيغ) تريلر ترسناک علمي تخيلي نوجوانانه «نيروي ذهني» را که ناموفقترين فيلم او تا به حال بوده است ، ساخت.
سه سال بعد و در سال ‌٢٠٠١ اولين فيلم پرفروش ‌١٠٠ ميليون دلاري هاليوودي‌اش را که هيچکس تصور نمي کرد چنين موفقيتي را ميان تماشاگران و منتقدين داشته باشد بر اساس فيلمي که يکي از بخش هاي فيلم «چهار اتاق» بود را با نام «بچه هاي جاسوس» ساخت که پس از آن به يک سه گانه موفق تبديل شد.
در اين فيلم نيز آنتونيو باندراس به همراه کارلا جوجينو بازي مي کردند. پس از ساخت فيلم اول جرج لوکاس به او فيلمسازي ديجيتال را معرفي کرد و از آن به بعد او در فيلم هايش از آن استفاده مناسبي به عمل آورد. دنباله فيلم و اولين فيلم ديجيتالي اش «بچه هاي جاسوس ‌٢ : سرزمين روياهاي گمشده» نيز موفقيت قابل توجهي به دست آورد.
پس از آن و در سال ‌٢٠٠٢ قسمت آخر مجموعه را به نام «بچه هاي جاسوس سه بعدي : بازي تمام شد» ساخت که پرفروشترين فيلم مجموعه بود و يک فيلم سه بعدي با نتايج چشمگير بود.
در اواخر سال ‌٢٠٠٣ سومين و آخرين فيلم از مجموعه نوازنده خياباني اش را با نام «روزي روزگاري در مکزيک» ساخت که واضح ترين اداي دين اش به فيلم هاي سرجيو لئونه که با آن ها بزرگ شده بود است.
در اين فيلم ستارگان زيادي از جمله جاني دپ، آنتونيو باندراس، سلما هايک، ميکي رورکي، ويليام دافو و اوا مندز حضور داشتند. او در همين زمان استوديوي فيلمسازي اش را با نام ترابلميکر استوديوز که پيش از اين لوس هوليگانز پروداکشن ناميده مي شد ايجاد کرد.
رودريگوئز در سال ‌٢٠٠٥ با همکاري فرانک ميلر فيلمي با نام «شهر گناه» ساخت که اقتباسي از مجموعه کميک استريپ هاي ميلر به همين نام بود. ميلر هرگز تا آن زمان راضي نشده بود که اجازه اقتباس از کارهايش را بدهد اما رودريگوئز او را راضي کرد و به او گفت که نمي خواهد از آن ها اقتباس کند بلکه مي خواهد آن ها را ترجمه کند.
تارانتينو نيز در اين فيلم به عنوان کارگردان مهمان يک صحنه را کارگرداني کرد.
رودريگوئز اصرار داشت به اين خاطر که سبک تصويري ميلر کاملا در فيلم به اندازه خودش تاثيرگذار بوده است او هم در تيتراژ فيلم به عنوان کارگردان نامش برده شود اما انجمن کارگردانان آمريکا مخالف بود و اعتقاد داشت که بايد فقط نام تيم هاي تثبيت شده اي مثل برادران واچوفسکي به عنوان کارگردان در عنوان بندي فيلم بيايد.
بنابراين رودريگوئز ترجيح داد که از اين انجمن کناره گيري کند و گفت :« برايم راحت تر است که پيش از فيلمبرداري کناره گيري کنم چون که در غير اين صورت مجبور مي شوم مصالحاتي کنم که دوست ندارم يا قوانيني وضع کنم که انجمن را ناراحت مي کند.»
با کناره گيري از انجمن رودريگوئز مجبور شد که صندلي کارگرداني فيلم «جان کارتر از مارس» (‌٢٠٠٦) پارامونت پيکچرز را ترک کند. اما بعدها دوباره به انجمن بازگشت و نامش به عنوان کارگردان اين پروژه شنيده مي شود. شهر گناه به عنوان يک داستان مصور فوق العاده خشن که به اندازه کتاب هايي مثل «مردان ايکس» و يا «مرد عنکبوتي» معتبر نبود فروش فوق العاده اي داشت و يک موفقيت بي نظير به حساب مي آمد. فيلم با بودجه ناچيزي ساخته شده بود و اولين فيلم تمام ديجيتالي به حساب مي آيد که تمامي آن در استوديوي خود رودريگوئز و جلوي پرده سبز فيلمبرداري شده است. تمامي پس زمينه هاي فيلم توسط کامپيوتر ساخته شده اند. او هم اکنون در حال کار روي قسمت هاي دوم و سوم اين فيلم است.
رودريگوئز همچنين در سال ‌٢٠٠٥ «ماجراهاي شارک بوي و لاوا گرل» را که يک فيلم سوپرقهرماني براي مخاطبين بچه هاي جاسوس بود را پخش کرد که موفقيتي بدست نياورد و ‌٣٩ ميليون دلار بيشتر نفروخت. اين فيلم آنچنان که در تيتراژ آن ذکر شده بر اساس داستاني نوشته پسرش ريسر که در آن زمان ‌٧ سال داشته ساخته شده است.
پس از آن رودريگوئز درگير ساخت فيلمي با همکاري دوست و رفيق ديرينه اش کوئنتين تارانتينو به نام «گريندهاوس» شد که يک فيلم به سبک فيلم هاي اواخر دهه ‌٧٠ و دو فيلم با يک بليط است و به تازگي اکران شده. درست پيش از فيلمبرداري اين فيلم بود که او زندگي زناشويي ‌١٦ ساله‌اش را با اليزابت اولان پايان داد اما به گفته خودش اين جدايي بسيار دوستانه بوده به طوري که آن دو در تهيه بخشي از اين فيلم که رودريگوئز کارگرداني‌اش مي کند و همچنين دنباله سين سيتي همکاري خواهند کرد.
رودزيگوئز اکثر اوقات بجز کارگرداني و نويسندگي فيلم هايش، تدوين، مديريت فيلمبرداري، اپراتوري دوربين، اپراتوري استدي کم، آهنگسازي، برنامه ريزي توليد، مديريت جلوه هاي ويژه و تدوين صدا را نيز بر عهده دارد و به اين خاطر به فيلم هايش لقب «عوامل يک نفره» داده اند.
رودريگوئزدر ليست ‌١٠٠ نفره قدرتمندان هاليوود مجله پرمير در سال ‌٢٠٠٣ نفر هشتادم و در سال ‌٢٠٠٢ نفر نود و چهارم بود. در ليست ‌٥٠ نفره همين مجله در سال ‌٢٠٠٥ مکان چهل و هشتم و در سال ‌٢٠٠٤ در مکان شصت و يکم قرار گرفت.
او براي ساخت موسيقي متن «بچه هاي جاسوس ‌٢» در گاراژ خانه اش يک ارکستر موسيقي به راه انداخت.
آخرين فيلمي که روي نوار سلولوييد ساخت اولين قسمت از بچه هاي جاسوس بود. پس از آن جرج لوکاس به او فيلمسازي با ‌٢٤p HD (دوربين دقت بالا با ‌٢٤ فريم در ثانيه) را معرفي کرد و او هم به سرعت آن را پذيرفت.


کد خبر: 11536

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfvtdy.w6dymagiiw.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com