گفتوگوی اختصاصی «هنرنیوز» با جواد شمقدری
در کن چه گذشت؟
5 خرداد 1389 ساعت 12:06
حاشیههای جشنواره کن امسال که به تعبیر جواد شمقدری سیاسیترین دوره خود را پشت سرگذاشت قرابت جالب توجهی با سینمای ایران و حاشیههای فرامتنی آن داشت. در این دوره اما مهمترین رویداد حضور معاونت امور سینمایی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در جشنواره کن بود. پیرامون این حضور هم نظرات مثبت و منفیای در رسانههای مختلف منتشر شد که فارغ از آنها، اهمیت این حضور فعال را در عرصههای جهانی نشان میدهد. اما واقعاً در جشنواره کن امسال چه گذشت؟ حاشیهها چگونه رقم خورد؟ و در مجموع دستاورد سفر معاون سینمایی به این جشنواره چه بود؟ جواد شمقدری در جایگاه مهمترین مسافر کن شصت و سوم، بهترین گزینه برای پاسخ به این سئوالات است ...
××××××××××××
برای آغاز گفتوگو بد نیست گزارشی از سفر به کن که برای رسانههای داخلی اندکی هم خبرش غیرمنتظره بود، ارائه دهید...
چرا غیرمنتظره بود؟
هم اعلام نشده بود و هم تقریباً هفتهای پیش از آغاز جشنواره صرفاً اعلام کرده بودید نمایندهای از سوی معاونت سینمایی در جشنواره حاضر خواهد بود و کیفیت رسمی کنونی از آن انتظار نمیرفت.
بسیار خب. اما درباره سوال شما، گزارش مبسوط از جشنواره را قطعاً دوستان ارائه خواهند کرد چراکه از سوی فارابی 5-6 نفر و از سوی خانه سینما هم 5 نفر به خرج معاونت به جشنواره رفته بودند و هرکدام میتوانند گزارش عملکرد خود را منتشر کنند. این دوستان هم البته عمده فعالیتشان در بخش بازار کن بود. جایی که باید فیلمهای ایرانی عرضه میشد و زمینه معرفی سینمای ایران فراهم میآمد؛ به تعبیری همان چتر سینمای ایران در کن. دو سه موسسه هم بودند که مستقلاً به جشنواره آمده بودند و خارج از چتر در آنجا حضور داشتند. صداوسیما هم غرفهای خارج از چتر داشت. همه اینها فرصتی برای عرضه فیلم ایرانی و نیز دیدن فیلمها و تولیدات دیگر کشورها بود. به عبارتی بخش مهمی از جشنواره کن همین بازار کن است که بواسطه آن نمایندگان کشورهای مختلف در جریان فعالیتها و تولیدات یکدیگر قرار میگیرند. در جشنواره امسال هم 15 فیلم از سینمای ایران حاضر بود و در بخش بازار کن روی پرده رفت. نکته جالب هم درباره این اکرانها این بود که وقتی فیلمی از سینمای ایران در یکی از سالنها بازار روی پرده میرفت نزدیک سه چهارم جمعیت حاضر در سالن ایرانیان علاقمندی بودند که برای تماشا آمده بودند! همین هم باعث میشد وقتی در صف ورود به سالن بودی همه فارسی صحبت میکردند...
یعنی این فارسیزبانان هیچ کدام مشتری این تولیدات نبودند؟
نه منظور اینکه یکی از مشتریان پروپاقرص تولیدات سینمای ایران در بازار کن خود ایرانیانی بودند که یا اتفاقی در جریان جشنواره حاضر بودند و یا از سر علاقمندی برای تماشای این آثار آمده بودند. این هم اتفاقی است که برای سینمای دیگر کشورها رخ نمیدهد؛ مثلاً شما در سالنی که فیلمی از سینمای هند روی پرده می رود نمیبینید که یک هندی برای تماشای فیلم داخل سالن باشد. بلکه بیشتر حرفهایها و مشتریان اصلی را در سالن میبینید. این نشان میدهد که ما حتی در کن و فرانسه هم پتانسیل خوبی از مخاطبان فارسی زبان در اختیار داریم که هنوز سینمای ما برای آن برنامهریزی نکرده است.
شما بعنوان معاونت سینمایی ایران در سفر به کن چه برنامهای داشتید؟
این سفر برای این بود که بیشتر در جریان برگزاری و فضای کلی این جشنواره قرار بگیریم. برنامههایی هم در این راستا داشتیم که یکی همین ملاقات با آقای ژاکوب (مدیر جشنواره کن) بود تا به ایشان بگوییم شرایط تغییر کردهاست و باید رویکرد جدیدی در جشنواره کن نسبت به سینمای ایران اتخاذ شود. البته این تصمیم امسال همزمان شد با تحرکات سیاسیکه در این جشنواره رخ داد و برای یکی از فیلمسازان ایرانی صندلی خالی در نظر گرفتند و خیلی روی آن مانور دادند. این اتفاق هم باعث شد دیدار با مدیر جشنواره دستمایهای برای اعلام اعتراض شدید ایران به مدیر جشنواره شود؛ اعتراض شدید و البته محبتآمیز و دلسوزانه. به مدیر جشنواره اعلام کردیم که محیط این جشنواره باید یک محیط سینمایی و هنرمندانه باشد و نباید به فضایی برای تسویه حسابهای سیاسی بدل شود. آقای ژاکوب در آن دیدار نسبت به اتفاقات رخ داده قدم به قدم عقبنشینی کردند. این عقبنشینی هم آشکار بود و در انعکاس خبر هم به همین نکتهها اشاره کردیم. البته یک خبرنگار و عکاس هم قرار بود در این نشست ما را همراهی کنند که آقای ژاکوب با ورود آنها مخالفت کردند و ما هم اصرار نکردیم. نشست نزدیک 40 دقیقه طول کشید و مباحث طرح شده هم که به طور خلاصه اعلام شد. در کنار این دیدار برنامهای هم برای برگزاری یک نشست مطبوعاتی در حاشیه جشنواره داشتیم. جشنواره کن هیچ حمایتی از این برنامه نکرد و هیچ سالنی در اختیار ما نگذاشت. البته پیگیری کردیم تا موافقت مسئولان آنجا را بگیریم اما باز هم مشکل مکان برگزاری نشست وجود داشت. 80 خبرنگار برای حضور در این نشست ثبت نام کردند اما نبود مکان مناسب باعث شد که برگزاری نشست منتفی شود. تنها یک سالن آمریکایی بود که ترجیح دادیم از آنها سالن اجاره نکنیم. به هر حال این برنامه منتفی شد. دیدار و گفتوگوهای پراکندهای هم با ایرانیان حاضر در کن داشتیم. در کنار این برنامهها هم از فرصتی که داشتیم برای تماشای چند فیلم و نیز آشنایی بیشتر با فضای برگزاری جشنواره استفاده کردیم. در کل امکانات خوبی در اختیار جشنواره بود اما نکته جالب اینکه تمام این امکانات پس از پایان جشنواره بیاستفاده میماند تا جشنواره سال بعد. یعنی این همه امکانات فقط برای همین چند روز!
برداشت شخصیتان از این نخستین حضور چه بود؟ جشنواره کن را چطور دیدید؟
جشنواره کن معروف به ضابطهمندی و تشریفاتی مانند فرش قرمز است. آنچه هم که من در این سفر دیدم تشریفات، قواعد رسمی و تظاهرات بیرونیای بود که بسیار بیشتر از واقعیتی بود که در پس آن در جریان بود. یعنی اتفاقی که در پشت رخ میداد اتفاقی معمولی بود؛ چند فیلم که ویژگیهای خاصی هم نداشتند مانند سایر جشنوارهها اکران میشد و عدهای هم به تماشای آنها میرفتند. محتوای موضوعی کاملاً معمولی بود اما انعکاس و تظاهرات بیرونی با زرق و برق و تجملات همراه بود. البته این برای غربیها یک جاذبه است که توجه خبرنگاران و رسانهها را هم به خود جلب میکند. همه این ها جذابیتهای ظاهری است و چیزی به محتوای یک جشواره اضافه نخواهد کرد.
نفس وجود این جذابیتها را مثبت ارزیابی نمیکنید؛ شاید باعث توجه بیشتر به همان محتوای معمولی جشنواره شود.
نه اتفاقاً باعث این توجه نمیشود. این امر از ویژگیهای فرهنگ غرب است که توجه به ظاهر بیش از محتوا و معناست. این ویژگی در کن جلوهگری بیشتری دارد. البته نکتهای هم در زمینه این تجملات و ریخت و پاشها هست و آن اینکه هزینه تمام افرادی که در این برنامهها حاضر هستند به عهده خودشان است، مگر میهمانان ویژه. برای همین هم کسانی که به کن میآید، چون جشنواره عمیقی ندارد اکثراً سه چهار روز آنجا نیستند و به جز کسانی که وظیفه خاصی دارند و باید تمام ده روز را آنجا باشند سایرین معمولاً دو سه روز بیشتر آنجا نیستند.
اگر از ظواهر عبور کنیم فضای حاکم بر خود جشنواره و اکران فیلمها را تا چه حد حرفهای و سینمایی دیدید. به جشنواره فیلم فجر در مواردی این انتقاد وارد بوده که بیشتر فرصتی است برای کسانی که مخاطب واقعی سینما نیستند و تحتتأثیر هیجانات مقطعی و شرایط خاص و ویژه(مانند بلیطهای رایگان) در بازه ده روزه جشنواره میهمان سالنها میشوند. چنین انتقادی را میتوان به کن هم وارد دانست؟
شاید بهتر باشد در این زمینه دوستانی که زمان بیشتری در جشنواره حاضر بودهاند توضیح دهند، اما در کل غیر از ظواهر جذاب که برای جشنواره درست کردهاند تفاوت چندانی حس نمیشود. به تعبیر من جشنواره کن مانند حباب بزرگی شدهاست و زرق و برق بسیاری دارند اما تمام عوامل حاضر در کن در تلاشند تا از ترکیدن این حباب جلوگیری کنند. تا حدی هم موفق بودهاند، البته گفتوگویی که بین بنده و آقای ژاکوب بود باعث شد لااقل این حباب نزد آقای ژاکوب بترکد. در واقع خیلی از چیزهایی که در متن این جشنواره دیدیم بسیار شبیه جشنواره فجر ما بود در عین اینکه شور و شوق در جشنواره ما بسیار بیشتر از کن بود، آنجا بخشی از شور و شوقها نمایشی بود، اما در ایران همه چیز واقعی است؛ اگر استرسی هست واقعی است، اگر خوشحالی هم هست واقعی است.
اگر بخواهید به نکات مثبتی از جشنواره کن که قابلیت الگو شدن برای جشنواره فیلم فجر را هم دارد اشاره کنید به چه ویژگیهایی اشاره میکنید؟
بالاخره در هر مجموعهای نکات مثبتی هم وجود دارد. خیلی چیزها را میتوانیم الگوبرداری کنیم. مانند ترکیببندی جداول نمایش، من جایی گفتم جداول اکران فیلمها در جشنواره ما هنوز مانند برنامه درسی پنجم ابتدایی است! من به دوستان هم گفتهام که حتماً برای سال بعد گرافیک این برنامه را تغییر دهید. نکته دیگر ردهبندی بلیطها در جشنواره کن است، یعنی بعضی افراد در سالنها و سئانسها خاص نمیتوانند حضور داشته باشند و این درست است. ما باید حریمها را نگه داریم و این اتفاقی که در جشنواره فجر رخ میدهد و هر کسی هر جایی میرود و حضور دارد و اعتراض میکنند اصلاً خوب نیست. آنجا همه چیز ضابطهمند است. فارغ از درست یا غلط بودن این ضابطهها نفس ضابطهمندی قابل توجه است.
پس در مجموع مهمترین امتیاز کن را کیفیت اجرایی جشنواره میدانید.
بله این نظم قابل توجه بود هر چند همین هم در مواردی اغراقآمیز بود. مثلاً برای تماشای یک فیلم 5 بار چک میکردند و این زیادهروی است.
از چه طریقی چک میکردند؟
از طریق کارتهای هوشمند که یکی دیگر از نکات مثبت جشنواره بود؛ هر کس وارد سالن نمایش میشد از طریق همین کارتها اطلاعاتش ضبط میشد. مثلاً الان آنها میدانند من در کدام سالنها حاضر بودهام و چه فیلمهایی را دیدهام. این نکات نکات خوبی است که ما هم میتوانیم در جشنواره خودمان به آن توجه کنیم البته بد نیست نکتهای را هم درباره پوستر جشنواره کن به این صحبتها اضافه کنم. شما خوب میدانید که طراحی پوستر چنان قابلیتی برای تنوع و متفاوت بودن دارد که کمتر پیش میآید دو پوستر اتفاقی شامل عناصر مشترک شوند. اما وجود چنین تشابهی میان پوستر کن و پوستر جشنواره فیلم فجر به حدی بود که جلب توجه میکرد. پس زمینه پوستر کن هم رنگ با پوستر جشنواره فجر بود. ما در پوستر فجر از چند فرد ایستاده که هر کدام مفهومی داشت استفاده شده بود و در پوستر کن این آدمها تبدیل به یک نفر شده و ژولیت بینوش نقش آن را برعهده گرفته است. خطوطی رنگی در پوستر ما بکار گرفته شده بود که دو کلمه علی و 28 با آنها درآمده بود. البته ضعف پوستر جشنواره فجر، عمد طراح برای دیده نشدن این دو کلمه بطور واضح بود. اما در پوستر کن هم کلمه کن و هم عدد 63 بوضوح دیده میشود. این عناصر بسیار به هم شبیه است و میتوان گفت پوستر کن تکامل یافته پوستر جشنواره فجر بود.
در راستای نکتهای که درباره تبلیغاتی بودن جشنواره کن اشاره کردید میخواستم بدانم تصویری که از این جشنواره در رسانهها و بویژه رسانهها داخلی ما منعکس میشود تا چه حد منطبق بر واقعیت جشنواره است و اگر تغییراتی دارد آیا برآمده از مدیریت مدیران کن بر رسانههاست و یا محصول هیجانات رسانهای رسانههاست؟
این جای تحلیل دارد چراکه عوامل متعددی در آن دخیل است. قطعاً بخشی از این تصویر هدایت شده است. از طرفی کارکرد رسانه هم این است که یا واقعیتی را کوچک کنند و یا بزرگ. این اتفاقی است که درباره جشنواره کن در ایران هم رخ میدهد. اتفاقی که هم میتوان نام هیجانات رسانهای برای آن گذاشت و عنوان دیگرش نوعی خودباختگی است.
یعنی تصویر رسانهای کن در ایران پررنگتر از دیگر نقاط جهان میدانید؟
من قضاوتی از دیگر نقاط جهان ندارم اما در همان فرانسه روزنامهها اینقدر که در ایران به کن پرداخته میشود به آن نمیپرداختند. این اتفاق موضوعیتی نسبت به حجم اطلاعات رسانهای در فرانسه نداشت.
یعنی عبارت «مهمترین رویداد سینمایی جهان» که برای کن بکار میرود (که البته به لحاظ قدمت هم چندان دور از واقعیت کن نیست)، عبارتی خلق شده در رسانههای ایران است؟
بالاخره جشنواره کن جزو جشنوارههای بزرگ دنیاست. اما انعکاس خبری آن در ایران به نسبت آنچه در خود فرانسه رخ میدهد پررنگتر است.
درباره رویکرد سیاسی جشنوارهها و بخصوص کن، بد نیست بفرمایید که جشنوارهای با این مختصات تا چه حد میتواند برای بهرهبرداریهای سیاسی پتانسیل داشته باشد. و اصلاً آیا کشوری مانند ایران فقط هدف این سیاستبازیهاست و یا دیگر کشورها هم منظور نظر سیاستگذاران این جشنوارها هستند؟
کلاً غرب فهمیده است که با دیگر کشورها و فرهنگها منافع مشترک ندارد و طبیعی است که دیگر فرهنگها رقیب او هستند. برای فرهنگ غربی هم حذف رقبا قطعی است و رقیب تا جایی تحمل میشود که قابلیت بهرهبرداری داشته باشد. اصلاً جریان فراماسونری با این هدف تشکیل شد، اینها افرادی بودند که در کشورهای خودشان موظف بودند به گونهای عمل کنند که منافع انگلیس تأمین شود. این جریان فراماسونری با هدایت صهیونستها ابعاد گستردهتری پیدا کرده است و عمده جشنوارههای جهانی در خدمت همین جریان قرارگرفتهاند. البته در هیأتهای برگزاری هر جشنواره هستند کسانی که متوجه این جریان هستند اما سکوت میکنند. من تردیدی ندارم که جشنواره کن و اغلب این جشنوارهها در همین راستا عمل میکنند. اما در دل همین جشنوارهها پتانسیلهایی وجود دارد که میتوان از آنها برای مقابله با این جریان استفاده کرد.
در اعلام نتایج این دوره هم این رویکرد قابل اثبات است؟
بله در این دوره هم همزمان با تحولات سیاسی تایلند به فیلمی از این کشور نخل طلا میدهند که کارگردانش بر ضد دولت حاکم اظهاراتی داشته است. این برای کسانی که عقبه کن را میشناسند اصلاً تعجب برانگیز نیست. قبل از این هم این سناریو را برای ایران، چین، ژاپن، شوروی و خیلی از کشورهای اروپای شرقی اجرا کردند و در موادری هم به نتیجه رسیدند. اما در مورد ایران و چین به نتیجه نرسیدند...
یعنی نخل طلای آقای کیارستمی را هم در همین راستا تحلیل میکنید؟
من نمیخواهم وارد مصداق شوم اما این رویکرد یک اصل کلی است و همواره وجود داشته است. اینها با همین فرآیندها توانستند بخشی از جریان سینمای کشور را از مسیر اهداف نظام جدا کنند و حتی بخشی را تا آنجا با خود همراه کنند که امروز در حد یک بلند گوی بیچاره هراز گاهی داد بزند و اعترضی بکند.
شما در نامه به ژیل ژاکوب نوشته بودید عدهای هستند که نمیخواهند با هم روابط سالمی داشته باشیم. این ادبیات نشان میدهد که شما این عده را خارج از حوزه مدیران کن هم میدانید. کیفیت تأثیرگذاری این جریان بر جشنواره کن را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
جشنواره کن مدیریتهای مختلفی دارد. در این بین به نظر میرسد آقای ژاکوب شخصیت مستقلتری است اما تأثیری در تصمیمگیری ها ندارد. اما پشت سر او فردی است که کارها را مدیریت میکند. او مدیر اجرایی جشنواره است که کاملاً در راستای همین جریانات فعالیت میکند. بار اصلی جشنواره هم روی دوش اوست. برای همین هم شاید ژاکوب مجبور شد حرفهایی را که در نشست با ما گفته بود پس بگیرد.
یعنی تکذیبیهای که درباره اظهارات شما منتشر کردند اجباری بود؟
بله و معتقدم همان كساني كه او را وادار كرداند تا به رغم میل خودش صندلي خالي براي جعفر پناهي در افتتاحيه اين جشنواره بگذارد، مجبورش کردند حرفهايش را پس بگيرد. آقاي ژاكوب، در زمان ملاقات با من، مانع حضور تصويربردار و خبرنگار ايراني در جلسه شد و حالا پس از درج سخنانش در خبرگزاري فرانسه، معلوم شد كه آن روز نگران گفتوگوي خودش با من بوده است! همانطور که اعلام کردیم اگر آقاي ژاكوب معتقد است حرفهايش تحریف شده است، صداي ضبط شده جلسه را در اختيار رسانهها قرار دهد.
کمی هم درباره نشست آقای کیارستمی بگویید؛ چه اتفاقاتی در آنجا رخ داد؟
آقای کیارستمی کارگردانی است که به هر حال منتقد شرایط سینمای ایران است و این انتقادات را هم به رغم اینکه محل اظهارش آنجا نبود، گفت و این ایرادی هم نداشت. اما مترجم حاضر در آن نشست که از خانوادههای سلطنتطلب ایرانی بود، منویات و احساسات خود را هم در ترجمه اظهارات آقای کیارستمی وارد میکرد و غلظت کلمات را افزایش میداد.
شما شخصاً در نشست حاضر بودید؟
نه در نشست نبودیم اما پخش زنده مراسم در یکی دیگر از سالنها را میدیدم. بعد از پایان این اظهارات که به ظاهر همه چیز تمام شده بود، ناگهان خبرنگاری ایرانی بلند شدو با بازی و نمایش و گریه سوالی را مطرح کرد و فضا را کاملاً تغییر داد. آقای کیارستمی هم احتمالاً فکر کرد این خبرنگار راست میگوید و مواضع تندتری اظهارکرد. اما در مجموع این یک صحنهسازی بود و ما هم در نامه به ژیل ژاکوب همین را مورد اشاره قرار دادیم.
برخی رسانهها و حتی صداوسیما به گونه ای این نشست و حاشیهها را منعکس کردند که گویی آقای کیارستمی دخیل در این صحنهسازی بودند. شما بعنوان فردی که از نزدیک شاهد این اتفاق بودید تا چه حد این تحلیل را قرین واقعیت میدانید؟
شاید در ظاهر امر اینگونه به نظر بیاید که ایشان هم نقشی داشتهاند اما مطمئناً میتوان گفت هدف ایشان این نبود. من اگر بخواهم بعنوان یک ناظر منصف نظر بدهم باید بگویم که هدف عباس کیارستمی چنین فضاسازی ای نبود چراکه همان ابتدای نشست خودش اعلام کرد خبر خوبی دارم و آقای پناهی به زودی آزاد میشود و با همین جمله فضا را به کلی آرام کرد.اما بعد که آن خبرنگار جوسازی را آغاز کرد اظهارات کمی تندتر شد. شاید آقای کیارستمی به گونه دیگری میتوانستند صحنه را مدیریت کند اما اگرچه ایشان نتوانستند یا نخواستند اینگونه مدیریت کنند خیلی نمیتوان ایشان را در این جوسازی متهم کرد.
تا چه حد در جریان مضمون فیلم آقای کیارستمی بودید؟ فرصت تماشای فیلم را پیدا کردید؟
من فیلم را در جشنواره ندیدم اما در فرانسه و در اکران عمومی، فیلم را در کنار مردم عادی دیدم. در یک سالن 300 نفره حدود 30 نفر حاضر بودند که 20 نفر از آنها پیرمرد و پیرزن بودند. در حین نمایش هم 3 نفر سالن را ترک کردند و دیگران تا انتهای فیلم را تماشا کردند. به نظر من خود فیلم، فیلم خوبیبود، این فیلم حاوی پیامی برای زوجهای جوان اروپایی بود که برای ایلام میانسالی رابطه خود را با هم حفظ کنند چراکه در آن مقطع هست که به هم نیاز پیدا میکنند. این پیام نیاز امروز جامعه غربی است. در اروپای امروز بدلیل آزادیهایی که وجود دارد معمولاً خانوادهای شکل نمیگیرد و آدمها از 60 سال به بالا غالباً تنها هستند. اصلاً یکی از دلایلی که سگ با خود نگه میدارند همین است که تنها هستند و اگر روزی مردند کسی باشد که همسایهها را خبر کند.
با این تفسیر فیلم را صرفاً مناسب مخاطب غربی میدانید؟
فیلم خیلی مخاطب ایرانی ندارد اما در ایران هم کسانی که رویکرد زندگی غربی را در پیش گرفتهاند میتوانند مخاطب این فیلم باشند.
نظر شما بعنوان یک سینماگر درباره ساختار سینمایی این فیلم چیست؟
آقای کیارستمی فیلم داستانی نمیسازند. فیلمهایی آوانگارد، مستند گونه و یا به تعبیری فرمگرا میسازند. در این فیلم هم ویژگیهای سینمای کیارستمی مشهود بود با این تفاوت که مقداری خط سیر داستانی داشت. البته پلانهای طولانی و سکانسهای پرگفتوگو دو ویژگی سینمای ایشان هستند که اینجا هم بشدت نمود داشت یعنی شما اتفاق خاصی را نمیدیدی و صرفاً گفتوگوی زن و شوهری بود که در موقعیت های مختلف روایت میشد.
چقدر این فیلم را مناسب برای اکران داخلی میدانید و آیا این فیلم هم به سرنوشت دیگر ساختههای عباس کیارستمی دچار میشود؟
فکر نمیکنم خود آقای کیارستمی هم بدنبال اکران فیلم در ایران باشد. مضاف بر اینکه این فیلم یک پخش کننده خارجی دارد و ما کلاً قراری برای پخش آثار پخش کنندههای خارجی نداریم. به هر ترتیب با توجه به پوشش خانم بینوش به نظر میرسد تنها قابلیت اکران برای محافل خصوصی وجود دارد.
بعنوان جمعبندی بفرمایید نتایج سفر به کن چقدر منطبق بر اهداف ابتدایی شما بود؟
سینمای ایران مسیر خود را طی میکند و بخشی از این سینما هم حضورهای بینالمللی است. ما حضور در جشنواره های جهانی را تأیید میکنیم منتهی بارویکرد و نگاه خودمان. یعنی قطعاً من اجازه نخواهم داد مانند دورههای قبل فیلمهایی آنچنانی با مجوز ما به جشنواره برود و جایزه هم بگیرد. برای همین هم از آقای ژاکوب خواستیم نگاهشان را نسبت به سینمای ایران تغییر دهند. قطعاً در مدیریت کنونی نوع فیلمهایی که قبلاً به جشنوارهها میرفتند، اجازه حضور در جشنوارهها را با مجوز معاونت سینمایی نخواهند یافت. ما فیلمهای بسیار خوبی داریم که نیاز جامعه غرب است و مهم اکران آنهاست. حال جایزه هم تعلق نگرفت نگیرد مهم حضور تأثیرگذار در عرصه جهانی است.
گفتوگو از محمد صابری
کد خبر: 10447
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcfejdy.w6dxjagiiw.html