نقد صریح سرشار بر آخرين رمان سيدمهدي شجاعي
این اسلامی نیست!
6 ارديبهشت 1389 ساعت 14:51
محمدرضا سرشار در بررسي «طوفان ديگري در راه است» نوشته سيدمهدي شجاعي، نقدهايي به اين رمان وارد كرده است.
به گزارش هنرنیوز به نقل از فارس، در يكصدوسيو يكيمن جلسه دوره جديد نقد داستان حوزه هنري تهران (مركز) كتاب «طوفان ديگري در راه است» اثر سيدمهدي شجاعي با حضور محمدرضا سرشار و اعضاي جلسه نقد شد. محمدرضا سرشار درباره اين اثر گفت : اين كتاب در سال 1384 منتشر شده كه تا سال 1387 به چاپ ششم رسيده و جمعا 22 هزار نسخه از اين اثر تاكنون منتشر شده است. به گفته نويسنده نگارش اول در سال 1365 و بازنويسي آن در سال 1385بوده است. حال چه طور چاپ اول آن در سال 84 بوده است معمايي است كه بايد حل شود؟ وي ادامه داد: كتاب داراي 10 فصل است كه اسامي فصلها باد، رعد و برق، تگرگ، طوفان، باران، سيل، ابرهاي متراكم، رگبار پراكنده، طوفان ديگر و رنگين كمان است.
کتاب درونمايه برجسته و قابل دفاعي ندارد
سرشار درباره شخصيتهاي مهم داستان گفت: يكي از شخصيتهاي مهم داستان زينت است كه ما تازه بعد از مدتي كه از كتاب ميگذرد تازه متوجه ميشويم كه سيد هم هست و در واقع شخصيت اصلي داستان است، چون سرتاسر اثر حول محور او شكل ميگيرد. ديگر شخصيت مهم داستان كمال است. مش خديجه، پدر كمال حاجي اميني و ديگر شخصيتهايي كه به تناوب در داستان حضور دارند در زمره افراد مهم داستان محسوب ميشوند.اين كتاب به نسبت حجمش، داستان خيلي پر شخصيتي نيست و نوشته خلوتي محسوب ميشود. دبير جايزه كتاب سال ادامه داد: اگر بنا باشد اصليترين شخصيت كتاب را مشخص كنيم طبعا زينت است. چرا كه هم حضور بيشتر و هم نقش پررنگتري در داستان دارد.
سرشار افزود: كل زمان جاري در داستان حدود يك هفته است. زمان يك هفته براي ايجاد يك تحول اساسي در فرد كم است.در ثاني واقعا تحول آن چناني هم در حاج اميني صورت نميگيرد. لذا به نظر ميرسد بايد نظر افرادي را كه عضو غالب را پيرنگ ميدانند بپذيريم.
نويسنده كتاب «قصه پر غصه ما» ادامه داد: براي اين كه عنصر غالب اين اثر شخصيت نيست چند دليل خوب گفته شد. از جمله اين كه زينت در ابتداي داستان تا آخر داستان عوض نميشود، اگر داستاني بود از آخر به اول، ميتوانستيم تحول زينت را جزو داستان حساب كنيم و عنصر غالب آن را شخصيت بگيريم، ولي چون حاجاميني هم تحولش اساسي و جدي نيست بنابراين چارهاي نداريم جز اينكه عنصر غالب را پيرنگ بگيريم. آن هم چون به طور نسبي عنصر پيرنگ قويتر از عنصر شخصيت است. و گرنه داستان پيرنگ قوياي هم ندارد؛ حتي درونمايه را نيز نميتوانيم عنصر غالب بگيريم؛ چون درونمايه برجسته و قابل دفاعي هم ندارد. سرشار در ادامه درباره روايت داستان نيز گفت: يكي از مشكلات اين اثر اين است كه تصنعيبودن روايت آن مشخص است. ما وقايع را يا ميشنويم و يا از طريق نامهها متوجه ميشوم. وقايعي كه عموما نقاط مهم رمان را تشكيل ميدهند، فرار زنيت و كامي در جشن عروسي، رفتن كامي به آمريكا، و تحصيل در آنجا، بازگشت كامي به ايران و رفتن به جبهه و شهادت او از مهمترين وقايع داستان است كه به شكلي ضعيف بيان ميشوند بدون اينكه براي خواننده ايجاد همذاتپنداري كنند. وي گفت: اين داستان همدلي مخاطب را به خودش جلب نميكند. يك بخش اين قضيه به سبب مسائل محتوايي و يك بخش هم به علت مسائل ساختاري در داستان است.
تكگوييها داستان را كسلكننده كرده است
وي درباره شيوه روايت داستان نيز اضافه گرد: نويسنده در بسياري از آثارش اصرار زيادي در استفاده از روش تكگويي، خاصه نوع نمايشي آن دارد و در اين داستان نيز به سياق داستانهاي ديگر خود عمل كرده است. يعني داستان را طوري ترتيب داده است تا در قسمت زيادي از كتاب، همان روش مالوف خود را در زاويه ديد پياده كند. جالب اين جاست كه نويسنده اثر رشته نمايشنامهنويسي نيز خوانده است.
سرشار ادامه دا: اصلا اساس نمايشنامهنويسي ديالوگ و گفتوگوي دو طرفه است نه مونولوگ. اما عجيب است كه هنوز وي نتوانسته در ديالوگنويسي به آن پايگاه برسد كه نيازي به استفاده از اين ترفندهاي ضعيف و تكراري پيدا نكند. سرشار ادامه داد: عمده داستانهاي وي تكگويي و مونولوگ است. من در سال 1368 تمام داستانهاي جنگ شجاعي را نقد كردم و در آن نقد، به همين نكته نيز اشاره كردم؛ و اميدوار بودم بعد از سالها روشش عوض شده باشد. اما اين طور نشده بود. به هر حال، گفتگونويسي سخت است.در حالي كه تكگويي - آن هم به اين شيوهاي كه در آثار شجاعي متداول است - كاري بسيار ساده و سهلالوصول است. با اين همه، استفاده زياد از مونولوگ و روايت خواننده را خسته ميكند. يكي از دلايل كسلكنندهگي اين داستان هم، همين تكگوييهاي دراز آن است. نويسنده كتاب «غير از خدا هيچ كس نبود» درباره فصول داستان نيز گفت: فصل اول داستان زاويه ديدش به ظاهر عمومي (داناي كل) است، فصل دوم تكگويي زينت است، فصل سوم تكگويي حاج امين از زبان زينت است (تكگويي در تكگويي!). فصل چهارم ادامه تكگويي زينت است راجع به خودش، و جالب اين است كه در وسط اين تكگويي، فصل پيدا ميشود؛ بدون توجيه و توضيح. فصل پنجم هم با داناي كل شروع ميشود، فصل ششم حاجي اميني تكگويي ميكند. فصل هفتم به شكل داناي كل شروع ميشود اما بعد از مدتي مجدداً زينت تا پايان فصل شروع به تكگويي ميكند. (البته اين فصل در مجموع زاويهديدش داناي كل است) فصل هشتم كه نامههاي كامي و زينت است 170 صفحه است؛ و اغلب خيلي سرد، كسلكننده و در جاهايي - با عرض معذرت - لوس است. فصل نهم با زاويه ديد داناي كل شروع ميشود ولي در وسط اين فصل از قول مهندس سيف يك تكگويي شروع ميشود و فصل دهم تكگويي زينت خانم است. سرشار درباره اين شيوه نيز گفت: نكته اول اين است كه تكگويي در اين داستانها حتماً به توجيه احتياج دارد. يعني نويسنده بايد خواننده را قانع كند كه غير از استفاده از اين روش ، نميتوان داستان را نوشت. اين كار ، در داستان شجاعي توجيه ندارد. هرجايي كه نويسنده - در قالب شخصيتهايش - ميخواهد شروع به تكگويي كند بقيه به زور واداشته ميشوند تا سكوت كنند.
تعليق در داستان مصنوعي است
وي ادامه داد: نكته ديگر ايجاد تعليق مصنوعي در داستان است. اول داستان حاجي به اصرار زينت به خانهاش ميرود تا بداند چرا زينت حاضر نيست خانهاش را براي مدرسهسازي بفروشد، بعد از آن كه زينت را ميشناسد قضيه كامران پيش ميآيد. ممكن است فردي به هر دليل در دورهاي از پسر خود فاصله بگيرد و بعد از مدتي دوباره به فكرش بيفتد. اين زن، 395 صفحه همه را به دنبال خود ميكشاند تا بعد از آن بگويد كمال شهيد شده است. تا اين كه اين فرد (حاج اميني؛ و در واقع خواننده كتاب ) به حرفهاي او (در واقع نويسنده) گوش كند. و جالب اينجاست برخي جاها زينت حاجي اميني را به سخن گفتن اجباري وادار ميكند. وي ادامه داد: اين تعليق، يك تعليق مصنوعي است. آنهم مثلا ازسوي زني كه به صورت يك عارفه معرفي ميشود. حالا اگر يك زن عوام بود و قصد ديگري داشت قابل قبول بود. سرشار همچنين گفت: داستان به لحاظ پيرنگ تنك،خلوت و كممايه است. به همين سبب ميتوان گفت ظرفيت 395 صفحه حجم را نداشته و بيخود چاق و پروار شده و كش آمده است.
شخصيتهاي داستان متدين نيستند
سرشار در ادامه نقد كتاب «طوفان ديگري در راه است» گفت: يكي از اشكالات شخصيتپردازي داستان اين است كه ما در سلوك اين شخص (زينت) اغلب نشاني از تدين هم نميبينيم، عارف بودن كه جاي خود دارد! يك زن سيوهشت ساله كه زيبا هم هست، ساعتها و روزها، تك و تنها با حاجي مينشيند و حرف ميزند و يك ذره هم پرهيز در اين روابط نيست. خداوند، شرع و قرآن، در ارتباط زن و مرد نامحرم با يكديگر، محدوديتهايي جدي قائل شدهاند. براي مثال، اولا تا نيازي جديد ايجاب نكند، بايد از چنين ارتباطي پرهيز شود. بعد، زنان مسلمان وقتي ميخواهند با مردان نامحرم صحبت كنند نبايد با لحن نرم و ملايم صحبت كنند ( لحنشان جدي باشد). بعد اين صحبتها بايد در حداكثر اقتصاد كلمه و زمان باشد. يعني اگر ميتوانند منظورشان را در دو كلمه برسانند، مجاز نيستند سه كلمه به كار ببرند. در جاي خلوت و دور از اغيار نبايد با يكديگر گرد بيايند، در خانه تنها و دربسته و دو نفري كه مطلقا حرام است. (حديث داريم كه ميگويد اگر چنين شود، نفر سوم آنها، قطعا شيطان است.) سرشار گفت: اينها مطالبي نيست كه نويسندهاي مثل شجاعي نداند. چرا كه عوام مسلمان هم اين مسائل را ميدانند. اما معلوم نيست چرا در اين داستان به آنها توجه نشده است.
كتاب مروج افكار صوفيانه و منحرف است
سرشار در مورد درونمايه حاكم بر «طوفان ديگري در راه است» گفت: اين اثر، نوعي افكار شبهمذهبي نادرست را، كه در سادهترين تعبير ميتوان گفت نوعي افكار صوفيانه انحرافي - با همان مضمون تساهل و تسامح خاص آن - را ترويج و تبليغ ميكند؛ كه با تعاليم واقعي اسلام، زاويه جدي دارد. ما الان چند نويسنده داريم كه با شهرت مسلماني اين تفكرات ناصواب را، در آثار جديدشان، به نام اسلام، تبليغ ميكنند. يكي از آنها، شجاعي در اين اثرش است. و جالب اين است كه از قضا، همين آثارشان هم مشتري دارد؛ نه به اين سبب كه داستانهاي قوي نوشتهاند. بلكه به دليل مطرح كردن اين مسائل است كه مشتري دارند. وي اضافه كرد: خطر اينجاست كه جوانهاي مذهبي چون پرهيز دارند كارهاي نويسندگان غير مذهبي را بخوانند، بنا به سابقه اسلامينويسي اين نويسندگان، فكر ميكنند اين كارهايشان هم به لحاظ درونمايه، سالم است. در حالي كه در واقع اين نويسندگان، در قالب اين آثارشان، دارند يك نوع اباحيگري را ترويج ميكنند. وي درباره درونمايه اثر افزود: خود اين بحث كه يك زن روسپي، رقاصه و بدكاره، با اين نيت كه ميخواهد براي رضاي خدا(!) به يك جوان منحرف كام بدهد و به ادعاي آن روسپي، خداوند - نعوذ بالله - خود نيز راه را به او ياد ميدهد و مقدماتش را هم آماده ميكند اين خلاف عقايد اسلامي است.
اعتقادات نويسنده برخلاف احكام اسلام است
سرشار ادامه داد: كتاب ميخواهد بگويد تنها كساني در ايمان راسخند كه قبلا مرتكب گناهان بزرگي شده و سپس از آن گناه توبه كرده و پشيمان شده باشند. و افرادي كه پاك زيستهاند، در واقع نميتوانند به مدارج ايماني اين افراد بدسابقه برسند! اين حكم هم در مورد زينت صادق است هم در مورد كمال. در حالي كه در اينجا هم، اسلام درست عكس اين موضوع را ميگويد. سرشار گفت: به صراحت در حديثي از امام صادق گفته ميشود كه اگر كسي بگويد اگر ميخواهي مقرب خدا شوي گناه بزرگي مرتكب شو و سپس توبه بكن، اين القايي كاملا شيطاني است. و متاسفانه نويسنده اين اثر از زبان و عمل شخصيتهاي اصلياش در اين داستان، به صراحت، همين موضوع را ميخواهد به مخاطبانش القا كند! وي ادامه داد: در كتاب «طوفان ديگري در راه است»، زينت، كه يك زن خواننده و رقاصه كابارهها و مجالس فسق و فجور، و يك روسپي رسمي است، ادعا ميكند از وقتي تصميم ميگيرد كامي را به كام دلش - كه همان گرفتن تمتع جنسي نامشروع از اوست - برساند و به تدارك اين كار ميپردازد، - نعوذ بالله - خدا درهاي معرفت را بروي او باز ميكند و پردهها از جلوي چشمش ميافتد. زينت ميگويد "مقدمات كار را خدا فراهم كرد. " (نغوذ بالله)، ميگويد او در دل من انداخت كه چنين كاري را انجام دهم. بعد ميگويد: "اون معرفتهايي را كه من بعد از اين كار بهش رسيدم به دليل اين تصميم بود. " سرشار اضافه كرد: زينت در بخشي از كتاب ميگويد: "او ثروت و دارايي نميخواست چيز ديگري ميخواست [يعني تن او را] و من همان لحظه تصميم گرفتم آن چيز ديگر را به او بدهم به خاطر خدا. " در جايي ديگر هم ميگويد: "اصل كاري همان خدايي بود كه من به خاطر او اين تصميم را گرفته بودم و او هم باور و قبول كرده بود و الان بيش از ده سال است كه من دارم ثمره آن قبول را ميچشم كه خدا اين عمل را از من پذيرفته بود. اين را هم بگويم اين تصميم براي آن لحظه و آن شرايط و موقعيت خاصي كه من بودم ارزش داشت [نويسنده درصد توجيه است] اما حالا اگر دست از پا خطا كنم خدا آن چنان عقوبتم ميكند كه آن سرش ناپيداست. "
امر به معروف و نهي از منكر در اين اثر نفي ميشود
سرشار با اشاره به محتواي اثر و موارد مطرح شده در آن گفت: در همين كتاب در جايي ديگر، امر به معروف و نهي از منكر - باز به همان روش تصوف انحرافي - نفي ميشود. آنجايي كه زينت درباره مشخديجه ميگويد: "من آدمي به وفاداري و صفاي اين زن تو عمرم نديدم. يك آدم خدايي به تمام معناي كلمه. به شدت ساده و در عين حال با هوش... از همه اينها مهمتر ظرفيت و سعهصدرش بود. وقتي مهمان داشتيم بساط عرقمان را ميچيد. تا هر زماني كه نياز داشتيم دست به سينه ميايستاد و با خوشرويي خدمت ميكرد. دست آخر هم اجازه ميگرفت و ميرفت به نماز و ذكر و عبادتش ميرسيد. يك بار نشد كه رو ترش كند يا تذكر بدهد يا امر به معروف و نهي از منكر كند. ولي همان حضور آرام و نجيب و مهربانش همه را تحت تاثير قرار ميداد. " سرشار گفت: در جايي كه ائمه ما ميگويند نشستن بر سفرهاي كه در آن مشروب است ولو اين كه نخوريد حرام است، شجاعي اين را جزو محاسن اين زن ذكر ميكند؛ كه به فسق و فجور و مجلس لهو و لعب اين زن روسپي خدمت ميكند و مقدمات آنها را آماده ميكند! او حتي پا را از اين هم فراتر ميگذارد، و كسي را كه سالها خدمتكار يك زن روسپي است و سالها نان حرام اين زن را ميخورده، به عنوان الگوي مسلماني معرفي ميكند!
كتاب بانوان را به رفتارهاي خلاف شرع راهنمايي ميكند!
وي ادامه داد: زينت در ادامه درباره آن شب كذايي ميگويد: «بعد از آن شب، خدا پردهها را از جلوي چشمم كنار زد و حقايقي را نشانم داد كه اگر يك عمر تحصيل و تهذيب ميكردم عايدم نميشد.» سرشار گفت: عبارات فوق ميخواهد بگويد كه اي بانوان جوان، به جاي تحمل آن همه رنج و زحمت و محروميت براي تهذيب نفس و جلب رضاي خدا، از راه ارتكاب گناه كبيره روسپيگري، ميتوان يكشبه به همه جا رسيد. فقط در اين كار، بايد نيت خدايي(!)داشته باشيد! وي اضافه كرد: نويسنده در جايي ديگر از قول زينت مينويسد: «من هفت هشت سالم بود كه پدرم مرد. آيتالله سعيدي براي عرض تسليت به منزل ما آمد. من دوست داشتم من را بغل كند كه من را در بغل گرفت و روي زانويش نشاند.» حكم شرع ميگويد دختر كه به شش سال رسيد نامحرم نميتواند او را ببوسد؛ چه رسد به موارد ديگر! آن هم از طرف يك روحاني مثل آيتالله سعيدي! وي گفت: اگر بخواهيم بگوييم كه نويسنده مواردي از اين دست را نميداند كه درست نيست. طبعا بايد به اين نتيجه رسيد كه لابد اينها را جدي نميگيرد.
رابطه كمال و زينت غيرشرعي است
نويسنده كتاب «هستم اگر ميروم» خاطرنشان كرد: نكتهاي ديگر درباره رابطه كمال با زينت است. به هر حال اين افراد قبل از توبه ناپاك بودند. بعد از رسيدن زينت به عرفان و هدايت شدن كمال، نامههاي اين دو به هم، آن هم به اين شكل، از نظر شرعي درست نيست. صرف اين كه كسي بگويد شما مثل فرزند مني كه حكم حليت و محرميت بين آنها جاري نميشود! زماني كه زينت با كمال آشنا ميشود حدود 22 سال داشته و كمال هم 17 ، 18 سال دارد. تفاوت سنيشان با هم، حدود 5 سال است. آن وقت سالها در يك خانه با هم زندگي ميكنند ولو در يك اتاق مجزا! در نامههايي هم كه به هم نوشتهاند شرع و حدود رعايت نشده است. سرشار اضافه كرد: نكته ديگر در كتاب ترجيح غربيها در معنويت نسبت به مردم مسلمان ايران است. در يكي از نامهها كمال به زينت مينويسد: «اين فرنگيها كه نه خدا و ائمه ما را دارند و نه تعاليم و معارف متعالي ما را چرا اين قدر به مسائل اخلاقي و عرفاني و انساني پايبندترند تا ما كه كاملترين دين و زيباترين تعاليم اخلاقي و انساني را در كتابهايمان داريم؟» سرشار اضافه كرد: وي در بخشهايي هم تز آزاد گذاشتن حجاب را ميدهد.
کد خبر: 9906
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcf.xd1iw6d1vgiaw.html