پاسخ شهاب ملت‌خواه به نامه‌ي انتشاريافته توسط سازندگان انيميشن "دست‌های کوچک، قلب‌های بزرگ"

به كدامين گناه ؟ !

27 تير 1387 ساعت 10:55



وقتي معيارها در هم مي‌ريزند و ملاك‌هاي ارزشيابي جابه‌جا مي شوند طبيعي است حاصل كار، به خصوص در عرصه‌ي توليدات فرهنگي و هنري به قول قديمي‌ها « آش‌هاي شله‌قلم‌كاري » به وجود مي‌آيند كه نه مخاطب بزرگسال و نه خردسالان تحمل شوري و تلخي آنها را نخواهند داشت.
هنرمندان گرامي جناب آقاي علي سليمي‌زاد و سركار خانم ميترا عبدي.اين حقير، هم اثر هنرمندانه‌ي شما ( فيلم سينمايي دستهاي كوچك- قلبهاي بزرگ ) را در هر دو مرحله پخش از سيما ديدم و هم پاسخ جسورانه‌اي كه به نامه‌ي آقاي جواد شمقدري به جاي آقاي ضرغامي نوشته بوديد خواندم. حقيقتاً احساس مسئوليت وجداني كردم كه چند نكته‌ي كوچك را در قبال اين اتفاق در زمينه‌ي توليدات پويا‌نمايي كشور عزيزمان متذكر شوم.
عزيزان هنرمند، اول از همه بايد به شما خسته‌ نباشيد و دست مريزاد بگويم براي عرق‌ريزاني كه در طول ساخت اين فيلم در ايجاد فريم فريم آن داشته‌ايد، اعم از طراحي‌ها و شخصيت‌پردازيها و ....
الحق صنعت‌گران ماهري هستيد كه توانسته‌ايد در زماني طولاني و چند ساله، با امكانات موجود در زمينه‌ي انيميشن‌سازي در ايران چنين خلاقيت مهمي داشته باشيد و اثري جاودانه را به وجود آوريد. در اين بخش بنده كوچكتر از آن هستم كه بخواهم ايرادي به كار شما بگيرم. ضمن آنكه اعتراف مي‌كنم تخصص من ساختن فيلم انيميشن آن هم در حد و اندازه‌اي سينمايي نيست كه بخواهم اظهارنظري كرده باشم. و قضاوت در مورد اين اثر هنري ارزشمند ! آْن جنابان را به ملت شريف ايران واگذار مي‌كنيم.
نكته‌ي بعدي اينكه پيشنهاد كرده‌ايد متن فيلمنامه‌ي آقاي شمقدري « كه اتفاقاً بنده هم در كنار ايشان براي توليد متن سريالي دستهاي كوچك- قلبهاي بزرگ قلم زده‌ام » با متني كه شما نوشته‌ايد در خانه‌ي سينما مورد داوري قرار بگيرد كه به ناچار پاي اين بنده‌ي ناچيز هم به ميان مي‌آيد !
البته جاي هيچ انكار نيست اگر از قلم طلايي نويسندگاني چون شما شاهكارهاي بزرگ و جهاني به وجود آيد، اما كم‌سعادتي بنده است كه عضو كانون فيلمنامه‌نويسان ايران هستم اما تا كنون نه با شما و نه با آثار و فيلمنامه‌هايتان آشنايي نداشته‌ام و از تعداد زيادي از دوستان فيلمساز و فيلمنامه‌نويس هم جوياي احوالات شما شدم و هيچ يك از آن هنرمندان نيز حتي اسمي از شما نشنيده‌اند.
اما آنچه مهم است اينكه، مخاطبان نامه‌ي سرگشاده‌ي شما و مسئولين محترم صدا و سيما ( كه نمي‌دانم چطور خبر ندارند ) از حقيقت اين قصه آگاه شوند و بدانند اصل ماجرا چه بوده و امروز با صرف پول مردم چگونه ويروس شارلاتانيزم سينما، دامن صدا و سيما و نقطه‌ي حساسي چون شركت صبا با مخاطبان كودك و نوجوان را آلوده كرده و اين ويروس خطرناك با قلب واقعيتها قصد قرباني كردن بچه‌هاي ما و انديشه‌هاي آنها را دارد، همانگونه كه بچه‌هاي حاضر در هواپيماي ايرباس جنازه‌ي معصوم‌شان روي آبهاي خليج‌فارس شناور شد و لااقل خودم يكي از مصاديق اين كلام قرآني
( بِأي ذَنْبٍ قُتِلَت ؟ ) را به چشم ديدم و درد نوشتن آن مظلوميت بزرگ را داشتم تا فرصت نوشتن فيلمنامه‌ي سريالي دستهاي كوچك – قلبهاي بزرگ فراهم آمد. اما يكبار ديگر پس از سرمايه‌گذاري و توليد اين فيلم، قلب كوچك حقير به درد آمد كه عمق آن فاجعه با بي‌منطقي داستان تحريف‌شده و بدون اجازه‌ي نويسندگان اصلي تغيير ماهيت‌يافته، نشان داده نشد و فرصت ديگري براي افشاي يك جنايت بزرگ و آشكار از دست رفت. احتمالاً همان شيطانك‌هاي قصه‌ي شما در اين كار دخيل بودند كه مجموعه‌‌اي از قصه‌هاي آگاهي‌دهنده و جذاب براي مخاطبان مورد نظر تبديل به يك فيلم بلند تك قسمتي با ضعف‌هايي شگفت‌انگيز شده كه حتي كودكان هم لب به اعتراض گشوده‌اند كه آن پيرمرد كه بود و از كجا آمد؟ او چه كمكي به كودك شخصيت اصلي داستان كرد ؟ آن بچه‌هايي كه در پايان قصه مي‌گويند باز هم براي كمك به كودكان برمي‌گرديم چه كمكي كرده‌اند ؟ چرا پيرمرد و بچه‌ها كه ارتباط كلامي با « عليِ » قصه برقرار كرده‌اند يك بار به او نمي‌گويند كه نبايد سوار هواپيما نشويم ؟ و از اين دست خطاهاي متني كه حداقل به لحاظ دراماتيك همه متوجه آن مي‌شوند غير از مسئولين رسانه‌ي ملي و توليدكنندگان آن! و عجيب‌تر و فجيع‌تر از همه آنكه نتيجه‌ي داستان اين مي‌شود كه مقصر خود ما بوديم كه هواپيمايمان منفجر شد و دشمن خوب و دوست‌داشتني فقط در يك لحظه فريب شيطانك‌ها را خورد و بي‌اختيار اين جنايت موحش را انجام داد وقتي هم فهميد كه اشتباه كرده دچار تحول و تهوع دروني گرديد ! ( البته اين صحنه در پخش دوم اين انيميشن حذف شد )
كدام سمبل‌سازي ؟ چه كشكي براي اين آش ساييده‌ايد ؟ چشم ها و گوش‌هايتان را باز كنيد و جواب بنده را بدهيد ! چرا مثل بچه‌ها بهانه‌جويي مي‌كنيد و پاي شخصيت حقيقي و حقوقي آقاي شمقدري را به ميان مي‌كشيد ؟ يا شما از مرحله پرت هستيد يا بنده و تمام ملت ايران كه به اندازه‌ي قلم طلايي شما نمي‌فهميم. بعد هم ادعاي دفاع از اثر قلمي خودتان كرده‌ايد ! كدام اثر ؟ اثري كه متعلق به ديگري بوده و حقوقي بر آن مترتب هست و شما بدون اجازه پاي‌تان را در كفش نويسندگان اصلي كرده‌ايد.
اثري را كه برايش خون جگر خورده‌ايم، خراب كرده‌ايد و بودجه‌ي بيت‌المال را به باد داده‌ايد به نحوي كه در مرحله‌ي دوم پخش ناچار به حذف بخشي از فيلم مي‌شوند و به جاي دلسوزي براي قربانيان اين فاجعه به فكر گرين‌كارت آينده‌ي خودتان بوده‌ايد، تازه طلبكار هم هستيد و ما را هم دعوت به محاكمه مي‌كنيد و شرط هم مي‌گذاريد كه يعني شما پيروز قضيه هستيد و ما بايد قلم را ببوسيم و براي هميشه با آن خداحافظي كنيم؟ اول بايد بگوييد چقدر از اين سفره نصيب‌تان شده و كدام شيطانك‌ شما را راهنمايي كرده كه به اعتراف خودتان با عدم آگاهي نسبت به مسائل انقلاب و دفاع مقدس به تحريف يكي از وقايع تاريخي انقلاب اسلامي در يك اثر نمايشي آن هم براي كودكان دست بزنيد و با پشتوانه‌ي كدام مدير و ناظري اول به خودتان اجازه‌ي اين جسارت را بدهيد كه دشمن را از جنايتي كه كرده مبرا گردانيد و بچه‌هاي اين مملكت را احمق فرض كنيد و بعد هم با همان جسارت در مقابل يك مسئول دلسوز بايستيد و وقيحانه اهانت كنيد ؟
متأسفانه اين گونه است كه عرصه براي درهم ريختن معيارها و جابه‌جايي ملاك‌هاي ارزش‌يابي باز است تا كساني خارج از استانداردهاي تخصصي به خود اجازه دهند 180 درجه موضوع و محتواي يك اثر را تغيير دهند، اتفاقاتي كه در دنياي فرهنگ و هنر بي‌نظير است ! اي كاش روزي شاهد محو كابوس جايگزيني رابطه‌ها به جاي ضابطه‌ها باشيم و رقابت، تعريف و معناي واقعي خود را در همه‌ي عرصه‌ها باز يابد.


کد خبر: 2702

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcc.xqia2bqmila82.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com