شروط حاكمان اسلامي از نگاه آيت‌الله مصباح يزدي

17 مرداد 1388 ساعت 12:02


 آيت‌الله مصباح يزدي در مقاله‌اي با عنوان «حكومت و مشروعيت» مي‌نويسد: در نظام سياسي اسلام، حكومت از آن كساني است كه تقوا، اجتهاد در فقه، صلاحيت اخلاقي، درست‌كاري و امانت‌داري، اهتمام به مسائل اجتماعي و آگاهي از روابط بين‌الملل داشته باشد.

بنا به اين گزارش به نقل از فارس، رئيس موسسه پژوهشي امام خميني (ره) در بخش چهارم اين مقاله آورده است: عناويني مانند حكومت اسلامي و حكومت ولايي در ميان ما داراي معنايي روشن است، زيرا ما مسلمان هستيم و حكومت را در مرحله نخست از آن خدا مي‌دانيم. بايد بررسي كنيم خدا چه كسي را بر ما حاكم كرده است.

بديهي است خداوند بر اساس حكمتش از ابتداي آفرينش انسان در هر زمان، شايسته‌ترين انسان‌ها را به عنوان پيامبر برگزيده است و برنامه‌هاي ديني از جمله حكومت را متناسب با نيازهاي بشر به او وحي كرده است. پيامبران به عنوان رهبران الهي نيز تلاش خود را در اين راه به كار گرفته‌اند تا با تعليمات الهي، مردم را هدايت كرده آنها را با وظايف فردي و اجتماعي خود در زمينه‌هاي عبادي، اخلاقي و سياسي آشنا كنند تا اينكه مردم با عمل به وظايف خود و قبول بندگي به سعادت و كمال برسند. اين امر، جز در جامعه توحيدي ميسر نيست.

بدون ترديد، فلسفه بعثت انبياء، جز پياده كردن اراده تشريعي خداوند درباره رفتار انسان‌ها در نظام ديني نيست. تاريخ صدر اسلام و عملكرد پيامبر بزرگوار گواه بر اين مطلب است كه حكومت از آن خداوند است و انتخاب حاكم و ولي مسلمين از سوي او صورت مي‌گيرد. خداوند، پيامبر، امام و رهبران الهي را نصب مي‌كند و مردم با تشخيص آنها موظفند رهبري آنها را پذيرا باشند.

در چنين حكومتي، ولايت و حكومت از آن خداست و اعتقاد به چنين حكومتي برخاسته از جهان‌بيني توحيدي است. طبق جهان‌بيني اسلامي، تمام جهان و سراسر هستي ملك طلق خداست و تصرف در آن بدون اذن او روا نيست. انسان بدون اجازه خدا حتي حق تصرف در خويشتن را ندارد، چه رسد به تصرف در ديگران. با چنين اعتقادي، تنها كساني حق حكومت دارند كه از سوي خداوند منصوب باشند.

اين افراد انبياي الهي و ائمه (ع) هستند كه مستقيما با اذن خدا بر مردم ولايت دارند و در زمان غيبت نايبان امام زمان (ع) با شرايطي خاص و به طور غيرمستقيم از سوي خداوند براي ولايت برگزيده مي‌شوند. مردم وظيفه دارند آنها را بشناسند (كشف كنند) و براي اجراي اسلام از آنها پيروي كنند. بنابراين در نظام سياسي اسلام، حكومت از آن خدا و منصوبين مستقيم و غيرمستقيم اوست و از آن به حكومت ولايي تعبير مي‌شود.

چرا ولايت فقيه؟

ببينيم نظريه ولايت فقيه در بردارنده چه پيامي است. در زماني كه امام معصوم حاكميت ندارد، فقهايي كه با شرايطي خاص از طرف معصومين (ع) به حاكميت نصب شده‌اند، عهده‌دار اداره جامعه براساس اسلام مي‌شوند.

مي‌دانيم كه هر تشكيلات حكومتي اهدافي از قبيل تأمين نيازمندي‌هاي شهروندان، برقراري امنيت داخلي، برقراري روابط با كشورهاي ديگر كه تضمين كننده منافع ملي است و غيره را تعقيب مي‌كند پس بايد هر حكومتي دو ويژگي را دارا باشد؛ يكي راه رسيدن به اين اهداف را بداند و در اين راستا جامعه را آن چنان اداره كند كه اين اهداف تحقق يابند. ديگر اينكه مورد اعتماد مردم باشد، يعني شهروندان مطمئن باشند در سايه اين حكومت، آبرو، جان و مالشان حفظ مي‌شود. هر انساني با هر عقيده اين دو ويژگي را شرط لازم حكومت مي‌داند و انتظار دارد سردمداران حكومت به اين دو شرط جامه عمل بپوشاند.

اگر حكومتي ديني باشد، بايد در كنار اهداف مذكور، هدف ديگري را نيز در نظر داشته باشد و آن، آماده كردن زمينه رشد و ترقي معنوي شهروندان است. اين هدف براي حكومت ديني از چنان اهميتي برخوردار است كه اهداف ديگر تحت شعاع آن قرار مي‌گيرند. به عبارت ديگر، اين هدف اولويت اول را در نظام اسلامي دارد.

حال با توجه به تمايز حكومت ديني از حكومت‌هاي ديگر چه كسي بايد رهبري اين حكومت را كه برآورنده اهداف فوق است، برعهده بگيرد؟

در حكومت ديني، اداره جامعه براساس قوانين اسلامي اداره مي‌شود. پس آن كسي كه در رأس قدرت قرار دارد، بايد آگاهي كافي به قوانين اسلامي داشته باشد تا در جريان اداره اجتماع از اين قوانين سرپيچي نشود. اين آشنايي بايد در حد اجتهاد باشد.

بنابراين اولين شرط حاكم ديني، اجتهاد در فقه است. ضرورت اين شرط، بسيار روشن است، زيرا هركس مجري قانون شد، بايد كاملا از آن آگاهي داشته باشد و در ميان مسلمانان فقها بيشترين اطلاع و آگاهي را از قوانين شرعي و ديني دارند.

دومين شرط، تقوا و صلاحيت اخلاقي است، زيرا اگر حاكم از تقوا برخوردار نباشد، قدرت او را تباه مي‌كند و ممكن است منافع شخصي يا گروهي را بر منافع اجتماعي و ملي مقدم بدارد. براي حاكم در هر نظام، درست‌كاري و امانت‌داري شرط است تا شهروندان بااطمينان و اعتماد زمام امور را به او بسپارند، ولي براي حاكم ديني، تقوا و درست‌كاري در حد اعلا ضروري است.

سومين شرط، آگاهي و اهتمام به مصالح اجتماعي است، يعني كسي كه حاكم مردم است، بايد بداند در چه اوضاعي جامعه را اداره مي‌كند. او بايد روابط بين‌المللي را بداند و دشمنان و دوستان داخلي و خارجي را تشخيص دهد. اينها مهارت‌هايي است كه براي هر حاكم لازم است، وگرنه او در تدبير جامعه با مشكلات فراواني روبه‌رو خواهد شد.

ممكن است ساير شرايط مذكور در غير فقيه موجود باشد، ولي شرط فقاهت ما را ملزم مي‌دارد حاكم شرعي، فقيه جامع شرايط باشد. بايد گفت شرايط مذكور براي حاكم ديني مورد تأكيد پيشوايان ديني است. حضرت علي (ع) مي‌فرمايد: ايهاالناس! ان احق الناس بهذاالامر اقواهم عليه و اعلمم بامرالله فيه. اي مردم! شايسته‌ترين فرد براي حكومت، كسي است كه از ديگران تواناتر و به دستور خدا در امر حكومت داناتر باشد.
با توجه به شرايط مذكور ما مدعي هستيم حكومت مشروع از ديدگاه ما فقط ولايت و حكومت فقيه است.

سابقه نظريه ولايت فقيه

شايد در ذهن اكثر مردم چنين باشد كه ولايت فقيه به پس از دوران غيبت كبراي امام زمان برمي‌گردد؛ يعني به كمتر از يك هزار و 200 سال قبل ولي با توجه به مفاد نظريه ولايت فقيه و با مروري اجمالي به تاريخ دوران حضور امامان معصوم به راحتي مي‌توان ولايت فقيه را در عصر حضور معصومين هم ديد.

براساس ديدگاه عقيدتي شيعه، حاكميت در اصل از آن خداست و به عبارتي ديگر حاكميت از شئون ربوبيت الهي است. هيچكس حق حكومت بر انساني را ندارد، مگر آنكه خدا به او اجازه دهد.

پيامبران و خاتم آنها (حضرت محمد (ص)) و اوصياي معصوم ايشان از طرف خدا اجازه حكومت بر انسان‌ها را داشتند. ما در اينجا قصد بيان دليل مشروعيت حكومت حضرت رسول (ص) و امامان معصوم (ع) را نداريم. از نظر تاريخي مسلم است از ميان امامان معصوم فقط حضرت علي (ع) و امام حسن مجتبي (ع) براي مدت بسيار كوتاهي به حاكميت ظاهري رسيدند و ديگر امامان به دليل سلطه حاكمان غيرشرعي از اداره جامعه بركنار بودند و مجالي براي حكومت به دست نياورند. حضرت علي (ع) در زمان حاكميتشان كساني را در نقاط مختلف كشور اسلامي به حكومت مي‌گماردند كه منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آنها مانند اطاعت از خود آن حضرت واجب بود، چون اين افراد به واقع منصوب با واسطه از طرف خدا بودند. يعني لازم نيست شخص، منصوب بي‌واسطه از سوي خدا باشد تا اطاعتش واجب شود. ولايت فقيه هم در واقع نصب با واسطه است و فقيه از طرف خدا اجازه دارد حكومت كند. در زمان اماماني كه حاكميت ظاهري نيافتند، امور جامعه مسلمانان تحت سلطه و حاكميت حاكمان جور بود. اين حاكمان در فرهنگ شيعه "طاغوت " محسوب مي‌شدند و بر اساس نص قرآن، "يريدون ان يتحاكموا الي الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به " مردم حق مراجعه به آن حاكمان و كساني را كه از سوي آنها براي تدبير امور گمارده شده بودند، نداشتند؛ در حالي كه در مواردي نياز به بودجه شخصي مثل حاكم يا قاضي مراجعه شود در چنين مواردي وظيفه مردم چه بود؟

ولايت فقيه در كلام معصوم

از امام معصوم (ع) دستورهايي رسيده است كه مردم بايد در زمان يا مكاني كه دسترسي به معصوم ممكن نيست به كساني كه داراي شرايط خاصي هستند، مراجعه كنند تا كارهاي آنان زمين نماند. مثلا از امام صادق (ع) نقل شده است: من كان منكم قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكما.... مقصود از شخص آگاه به حلال و حرام و آشنا به احكام همان فقيه مورد نظر ماست. طبق روايات مشابه، هنگام دسترسي نداشتن به معصوم، فقيه حاكم مردم است و اين حاكميت از معصوم به او رسيده است. در همين روايت آمده است: فاني قد جعلته عليكم حاكما؛ من او را حاكم شما قرار دادم. روشن است امام، شخص معيني را به حاكميت نصب نكرده، بلكه به صورت عام منصوب نموده است. در همين روايت آمده است: فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه فانما استحف بحكم‌الله و علينا رد والراد علينا كالراد علي الله و هو علي حد الشرك بالله. حاكمي كه منصوب عام از طرف معصوم است، اطاعتش واجب است و اگر كسي حكم او را نپذيرد، مانند آن است كه حاكميت معصوم را نپذيرفته است.

با توجه به نصب عام فقها، نظريه ولايت فقيه، اختصاص به زمان غيبت ندارد، بلكه در زمان حضور اگر دسترسي به امام معصوم ممكن نباشد، اين نظريه نيز بايد اجرا شود، زيرا محتواي اين نظريه، چيزي جز چاره‌جويي براي مردمي كه دسترسي به امام ندارند، نيست؛ پس ريشه اين نظريه را در زمان حضور معصوم نيز مي‌توان ديد.


کد خبر: 5754

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdcc.pqpa2bqm0la82.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com