هنر نیوز - "عروس برفی"؛کپی برداری ضعیف از آثار کلاسیک

نگاهي به فيلم هاي ايراني به نمايش در آمده در بيست و هفتمين جشنواره فيلم فجر - (٢٢)

«عروس برفی» - نویسنده وکارگردان : سیروس الوند - تهیه کننده : علیرضا سبط احمدی و سیما فیلم - بازیگران : بابک حمیدیان،‌ سودابه بیضایی و...

... سروان فتحی ازدواج می کند و بعد از مراسم تالار شبانه راهی هتل می شوند تا ساعتی دیگر راهی شمال بشوند و طلوع آفتاب را در دریا ببینند. ساعتی از آمدن شان به هتل نگذشته که عروس پیشنهاد می دهد تا خودش آماده بشود. فتحی هم به حمام برود و حرکت کنند. چند دقیقه ای از رفتن فتحی به حمام می گذرد و در اتاق برای آمدن سرایدار هتل که سفارش قهوه داده شده را بیاورد باز می ماند. لحظه ای بعد عروس که به طرف در می رود با دو دست قوی که دور گلویش حلقه می زند به گروگان برده می شود. فتحی بعد از بیرون آمدن از حمام اتاق ها و سالن را می گردد و سئوال هایی از نگهبان می کند که به جایی نمی رسد. با پدر زنش که سرهنگ است تماس می گیرد و او بلافاصله در هتل حاضر می شود و با خود سرگردی را هم همراه دارد که موضوع را به او می سپارد. سروان از این که کارش به رقیب کاری اش سپرده شده است پکر می شود. سرگرد با تیم خود از هتل و مراسم عروسی که عکس و فیلم ویدیویی وجود دارد تحقیقات خود را شروع می کند. از طرفی یکی از همکاران عروس در خیاطی محل کار با فتحی تماس می گیرد و در دیدار حضوری از شخصی نام می برد که خواستگار قبلی عروس بوده است. همچنین می خواهد از صاحب خیاطی هم که زنی است بازجویی کند. وی انجام می دهد و به نتیجه ای نمی رسد. از طرفی سرگرد با بازجویی های خود از کسانی که با مسئولیت فتحی به زندان افتاده و بیرون آمده اند کسب اطلاع می کند. هم فتحی و هم سرگرد در ادامه تحقیقات جداگانه به نتیجه می رسند که کار کار شاگرد گل فروشی است که به مغازه خیاطی هم رفت و آمد می کند. از طرفی عروس را در خانه ای قدیمی که متعلق به صاحب گل فروشی است و بیرون از شهر قرار دارد دست و پاها و دهان بسته گروگان گرفته است. او لباس عروس و گل و شیرینی آورده است و به عروس می گوید که از سنین نوجوانی پیوسته در تعقیب او بوده و مدام عکس می گرفته است. او منظور خود را شرح می دهد که باید لباس عروس را بپوشد و خود به عنوان داماد در کنارش بایستد و بعد از آن هر دو خودسوزی کنند. ساعتی به پایان مراسم عجیب و غریب گروگان نمانده است که فتحی از روی فیلم ویدیویی پرس و جو درباره شاگرد گل فروش و محل زندگی اش را می پرسد و به همان نشانی می راند. سرگرد هم با تحقیقات خود به همان نتیجه رسیده ساعتی بعد همان راه را در پیش می گیرد. در اثر ضربه کارد غافلگیری عروس، گروگان گیر نیمه جان می شود و ضربه ای هم از طرف صاحب خانه که به زیر تخت انداخته شده است و پاهایش بسته است بر گروگان گیر وارد می آید. فتحی پیش از آنکه گروگان گیر گالن بنزین را آتش بزند خود را رسانده و عروس را آزاد می کند که در این هنگام سرگرد با شلیک گلوله ای به عمر گروگان گیر پایان می دهد.

"عروس برفی" یک کپی بسیار سردستی و بی منطق از روی فیلم آمریکایی «کلكسیونر» است که بیمار روانی زنانی را به خانه اش کشانده و نیات سادیستی خود را به اجرا می گذارد و می کشد. در این فیلم هم شاگرد گل فروش عقده ای تنها در نظر دارد با هم لباس عروس و دامادی پوشیده ساعتی بعد در کنار یکدیگر بسوزند. گروگان گیری به راحتی تشریح می شود و دستمال آغشته به مایع بیهوشی گزارش می شود که اشخاص با چنان روحیه ای آموزش داده شوند.

از طرفی باز هم در این فیلم کلیت شیوه عمل پلیس زیر سئوال رفته و القاء می شود که آنها حتی برای خودشان هم نمی توانند کاری به موقع انجام بدهند.

از همه بدتر در صحنه ای مأمورانی در غیاب سرگرد، مظنونی دارای سابقه زندان را دستگیر کرده از سرگرد می پرسند احتمال اينكه متهم گروگانگیر مورد نظر باشد، نيست، اما کیسه ای از مواد مخدر و CD های ناسالم بدست آورده اند چه کنند؟ جواب سرگرد این است که چون نمی توانی نان هفت سر عائله او را بدهی ولش کن برود. یعنی برای سرگرد همزمان دو کار نمی تواند باشد و او دومی را به نفع اولی نادیده می گیرد و برای اولی هم به موقع می رسد.

از طرفی پلیس به این متهم است که حتی از پاسداری امور شخصی و ناموسی خودش هم درمانده است. دایی سرهنگ و شوهر سروان هیچ پیش گیری قابل توجهی را برای گروگان گیری اش انجام نمی دهد. چون بیمار روانی او را با هر کسی که ازدواج می کرد به تلافی وا می داشت. باز هم پلیس به نادانی و ناتوانی متهم شده است. اما "سیما فیلم" و صدا و سيما با هزینه كردن در توليد چنين فيلم هايي چه استراتژي فرهنگي و رسا نه اي را دنبال مي كند؟

"مجتبي حبيبي"