گفت و گوي خواندني برنا با قطب الدين صادقي
تئاتر ملي که وظيفهاش دفاع از ناخودآگاه قومي است، کجاست؟
8 تير 1387 ساعت 14:52
«قطب الدين صادقي»، کارگردان تئاتر و استاد دانشگاه در گفت وگو با برنا درباره عملکرد مرکز هنرهاي نمايشي از زمان انحلال کامل انجمن نمايش تا به امروز گفت: مرکز هنرهاي نمايشي در دو مقطع دو اشتباه فاحش کردند. اول اينکه تشکلاتي داشتيم در سراسر ايران، مانند انجمنهاي نمايش. اين انجمنها تشکلاتي بود که هنرمندان رشتههاي متعدد نمايش را در 450 تشکل و در 450 شهر دور هم جمع کرده بود. به اينها ساختار داده بود، يک سابقه داده بود، يک دموکراسي نيمبند داده بود. بين خودشان نماينده انتخاب ميکردند، بودجه ميگرفتند، کار تئاتر ميکردند... کلاً در جهت سير تکوين، جامعه ما به سمت و سوي يک جامعه مدني بود.
وي افزود: همانطور که ميدانيد از ويژگيهاي جوامع مدني وجود تشکلات است. هر قدر به يک جامعه مدني نزديک ميشويم تشکلات، ساختارها و نهادهاي دموکراتيک در آن بيشتر ميشود. براي اينکه بتواند افراد را به شکل سرمايههاي اجتماعي درآورد و به آنها سمت و سوي سازنده بدهد. در تمام دنيا، NGOها بر اساس اين فکر شکل گرفته و اين چارچوب ساختاري فعاليتهاي نمايشي در سراسر ايران يک امر مبارکي بود که به اين دوستان يک هويت جمعي ميبخشيد و آنها را در ارتباط با سازمانها، نهادها و ادارات شهر، استان و منطقهشان بسيار معتبر ميکرد.
کار افتاد دست يک سري آماتور
صادقي ادامه داد: اما اولين کاري که کردند آنها را منحل کردند. يعني 450 انجمن نمايش پودر شد و رفت هوا. اين کار بسيار منفي بود. براي اينکه بچهها را گسيخته و از همديگر سوا کرد.يعني آنها را به لحاظ اجتماعي تضعيف کردند. اين مطلب اول بود. مطلب دوم اينکه، يک انجمن نمايش داشتيم که در دوران آقاي منتظري شکل گرفت. در اوايل انقلاب، شوراي عالي انقلاب تصريح کرد که تا اطلاع ثانوي وزارت فرهنگ و ارشاد هيچکس را استخدام نکند. هر چه کارمند رسمي هم داشت ستارهدار کرد. يعني اگر کسي بازنشسته شد يا خداي ناکرده فوت کرد کسي را به جاي آنها استخدام نکنند. ولي تصريح کرد ميتوانند از ادارات و نهادهاي ديگر اشخاصي را منتقل کنند. براساس سو ء مديريت آن مقدار هنرمندي که باقي مانده بود و بازنشسته نشده بودند يا فوت نکرده بودند تئاتر را رها کردند و جذب سينما و تلويزيون شدند و کار افتاد دست يک سري آماتور.
خالق نمايشنامه "پرونده باغ آتش" گفت:پس از اتمام جنگ هم که تئاتر خالي بود. به اينجا رسيدند که تئاتر نيرو ميخواهد. اين بود که چون آقاي منتظري مجوز نداشت، توانست از طريق انجمن نمايش بودجهاي بگيرد. بودجه ما بسيار ضعيف بود. در لحظه انقلاب بودجه ما 80 ميليون تومان بود. ده سال بعد در سال 67 اگر با احتساب تورم حساب کنيم بايد ميشد 800 ميليون تومان. نه تنها همان 80 ميليون نبود بلکه رسيده بود به24 ميليون تومان. از اين 24 ميليون تومان هم که من در مقاله اقتصاد تئاتر مفصل توضيحش را دادم، 22 ميليون تومان خرج کارمند و آب و برق و تلفن ميشد. باقي ميماند 2 ميليون براي توليد تئاتر در سراسر کشور و اين يعني يک پنجم پول توليد يک فيلم براي کل تئاتر در سراسر ايران. چون در آن زمان ساخت يک فيلم حدوداً 10 ميليون هزينه داشت.
وي با توجه به تلاش هاي منتظري در طول مسئوليت چهار ساله اش افزود: موقعي که منتظري رفت، بودجه را به 115 ميليون رساند. ديگر انجمن نمايش را راه انداخت و با همان بودجه انجمن نمايش نزديک به 60 نفر را استخدام کردند که کارشان فقط بازيگري، کارگرداني، نويسندگي و... بود. البته تعدادي کارمند و منشي و راننده و... را هم استخدام کردند. اين افرادبعد از 18 سال شدند چهرههايي مانند؛ هما روستا، اصغر همت، ميکائيل شهرستاني، رويا تيموريان، جمشيد جهانزاده، اردلان شجاعکاوه، احمد آقالو و ... .حال اينها را اخراج کرده اند. بيمهشان را قطع کردهاند. حتي حقوقشان را قطع کردهاند و از نوروز 85 تا به امروز بچهها يک ريال هم دريافت نکردهاند.
صادقي در پاسخ به اين سوال که نوع نظارت و بررسي بر متون نمايش در مرکز چگونه بوده است؟ گفت: در دو سال گذشته(سالهاي 85 و 86.) هفت متن من توقيف شده است. در آخر سال 86 هم گفتند ببخشيد، حالا شما هم تشريف بياوريد و يک کدام از آن توقيفيها را ببريد و دست بگيريد. حالا هم داريم روي يکي از همان ها تمرين ميکنيم.
مديريتي که بتواند استراتژي فرهنگي مان را
تعيين و برنامه ريزي کند، نداريم
وي همچنين درباره روي آوردن گروه هاي فعلي تئاتر به متون خارجي و کم توجهي به نوشته هاي داخلي گفت: فقط دليليش يک مسئله بزرگ است و آن اين که استراتژي فرهنگي نداريم. دورنما و چشمانداز وسيع براي آينده تئاتر نداريم. سياست راهبردي نداريم. يک مثال برايتان ميزنم. شما الان هر جاي دنيا برويد، تئاتر ملي وجود دارد. فرانسه، انگليس، ايتاليا، آلمان و... بزرگ ترين تئاتر، گروهها و بيشترين بودجه را به تئاتر ملي اختصاص ميدهند. شما به من بگوييد تئاتر ملي کشور ما کجاست؟ يک تماشاخانه به من نشان دهيد که فقط آثار ايراني در آن نمايش داده ميشود و آثارش برگرفته از فرهنگ، تاريخ، اسطورهها، باورها و آيين هاي ما است.
صادقي تصريح کرد: هيچ چشماندازي براي آينده جوانهاي ما که با اساطير، تاريخ و فرهنگ خودشان آشنا شوند و ارتباطشان را با آن حفظ کنند، نيست. حالا در کنارش گروههاي تجربي، دانشجويي، عروسکي، تئاتر بچهها و... هم باشد. اما آن تئاتر ملي که وظيفهاش دفاع از ناخودآگاه قومي است، کجاست؟در فرانسه با مولير، با راسين و ديگران است. در انگلستان با شکسپير، بنجانسون و کريستوفر مارلو، در آلمان با گوته و شيلر و لسينگ. ما کجا هستيم؟ در عمل کاري نميکنيم. آن ضعف بزرگ اينجاست. مديريتي که بتواند اين استراتژي را ببيند، بفهمد، تعيين کند و برنامهريزي کند، نداريم.
چوب لاي چرخ تلاش هاي فردي مي گذارند
صادقي در ادامه و درباره حل و فصل پاره اي از اين مشکلات توسط خود هنرمندان تئاتري گفت: من الان همين کار را انجام ميدهم. هر چه کردم مربوط به فرهنگ ايران بوده است. تلاش فردي است. ولي همين تلاش فردي را هم چوب لاي چرخش ميگذارند.
وي در پاسخ به اين سوال که "با توجه به مراحل شکل گيري کار اجرايي تئاتر از تهيه متن تا تشکيل شوراي هنرهاي نمايشي براي خواندن و مجوز دادن به آن متن، وضعيت توزيع سالنها و نوبت نمايش و طي مراحلي از اين دست بر چه اساس و ضابطهاي خواهد بود؟" گفت: هيچ اساسي وجود ندارد. دوغ و دوشاب قاطي هستند. در مورد تخصيص بودجه هم همينطور. فقط همين.
جشنواره نبايد فعاليت اصلي تئاتر را متوقف کند
اين کارگردان و مدرس تئاتر درباره وضعيت جشنوارهگرايي مرکز هنرهاي نمايشي گفت: يکي از ضعفهاي مديريت هم همين جشنوارههاي متعدد است. من نميگويم که جشنواره نباشد. ولي اين جشنواره نبايد فعاليت اصلي تئاتر را متوقف کند. در دنيا، مثلاً در ژاپن فقط 85 جشنواره عروسکي دارند. ولي اين ها ادغام در جريان اصلي تئاتر نميشود. جاهاي ديگر، نقاط ديگر. در فرانسه در ايام تابستان 35 جشنواره تئاتر وجود دارد. ولي جشنوارهها را در نقاط توريستي برگزار ميکنند. در ايام تابستان که تئاتر در پاريس و شهرهاي بزرگ تعطيل است و مردم به سفر ميروند، تئاتر به سراغ مردم ميرود. و اين تئاترها را در ساختمانهايي اجرا ميکنند که اصلاً تئاتري نيست. ابنيه تاريخي، تپهها، خانههاي مردم و... يک بخش از تفريح تابستاني مردم تئاتر ديدن است. يک پولي هم آنجا گير هنرمندان ميآيد. تئاتر را هم در ايام تابستان زنده نگه ميدارند. ولي اين جشنوارهها مانع 9 ماه فعاليت تئاتري در پاريس نيست. اما اين ها وسط فعاليتها، جشنواره راه مياندازند.
نويسنده نمايشنامه «افشين و بودلف هر دو مردهاند» در ادامه يادآورشد: بايد تمام جشنوارهها را بيرون از اينجا برد. اولاً هيچ سالني به سالنهاي تئاتر ايران اضافه نشده. مثل سينماها که تعدادشان نصف شده، تئاتر هم همينطور. براي مثال در تهران، شهري با اين جمعيت، فقط 5 سالن تئاتر وجود دارد... من بارها گفتهام "مينسک"؛ پايتخت بلاروس، که يک کشور درجه 4 اروپايي است براي شهر دو ميليونياش 40 تماشاخانه دارد. يعني اگر حتي معيار ما آنجا باشد و مثلاً اگر جمعيت تهران را 12 ميليون فرض کنيم، آنگاه ما بايد 240 سالن نمايش داشته باشيم.
وي افزود: ببينيد ما چهقدر ضعف داريم در اين مورد. فرهنگسراها را درست کردهاند، يک ريال بودجه براي تئاتر نيست. خالي هستند. براي چه اين ها را ساختهاند؟ سالنهاي غلط، بيقواره، ضد تئاتر... ولي باز هم سالن هستند، اين ها هم خالياند. بدون پول که نميشود. چرا فکر ميکنند انديشه و فکر و خلاقيت، پول لازم ندارد. پس هنرمند چه کار کند؟ چهطور زندگي کند؟
اين استاد دانشگاه در ادامه افزود: هر جشنوارهاي يک تعريف منحصربهفرد دارد. اين جشنواره بايد بداند چه دستاوردي دارد. چه چيزي اضافه و چه چيزي را به بدنه تئاتر تزريق ميکند. يعني بايد يک دستاوردي داشته باشد. يک سودي داشته باشد. بعد اين تجربيات را به تئاتر اضافه کند و آن را غني کند. اين ها تنها کارهاي شتابزده يک عده آدم آماتور است. فقط يک بودجهاي هست که مصرف ميشود. در دوره باروک اسپانيا، در طي 150 سال تئاترهاي مذهبي نوشتند. سيهزار نمايشنامه شاهکار نوشته شد. آثار معتبري هستند. بهترين درامهاي دنيا براي "دوگا" و "دومولينا" است. ما آن نوع تئاتر را هم نداريم.
قطب الدين صادقي درباره فعاليتهاي خانه تئاتر و اين که چرا فعاليت هنرمندان تئاتر همچنان به عنوان يک صنف مورد تأييد وزارت کار و امور اجتماعي نيست؟ اظهارکرد: مشکل اين است که مردم ما هنوز نميتوانند با پولي که براي تئاتر ميپردازند زندگي هنرمندان را تأمين کنند. يک سهم کوچکي را مردم با خريد بليت ميپردازند. يک بخش را هم دولت ميپردازد. چون مسئله وابستگي به دولت باقي ميماند، نميتوانند يک سنديکاي مستقل داشته باشند.
خانه تئاتر يک سنديکاي نيمبند است
وي افزود: در اروپا اينگونه است که هنرمند تابع سنديکاست. اگر کارت سنديکا را نداشته باشد، هيچ کارگردان و هيچ تئاتري با او قرارداد نميبندد و بعد بر اساس آن کارت حق فعاليت دارد. اينجا سنديکاهاي ما بُرش ندارند. ما يک سنديکاي مستقل نداريم. خانه تئاتر يک سنديکاي نيمبند است. چارهاي هم نيست. خانه تئاتر به نظر من يک تشکيلات مقدماتي است براي اين که ما اين حرفه را ياد بگيريم. جايگاه خود را در جامعه پيدا کنيم. يک تمرين دموکراسي است و البته ميتواند در همين چارچوب هم از بعضي حقوق و منافع بچهها دفاع کند. بالاخره ما بايد از اين فاز عبور کنيم. ما در دوره گذار به سر ميبريم. جامعه سنتياي که داريم به جامعه مدرن وارد ميشويم. نه کاملاً سنتي هستيم نه کاملاً مدرن. آن وسطيم. نه ميتوانيم از آن دل بکنيم و نه ميتوانيم تماماً به اين دل ببنديم. بنابراين سنديکاهاي ما هم مثل همين است.
صادقي ادامه داد: انشاالله با پيشرفتهايي که ميشود، مردم در سبد روزانهشان پول بيشتري براي تئاتر کنار ميگذارند و بهاي بيشتري به هنر و فرهنگ ميدهند، آنوقت سنديکاها مستقل ميشوند و روي پاي خود ميايستند.
خالق نمايشنامه «هفت قبيله گمشده» در پاسخ به اين سوال که چهطور ميتوان تئاتر کشور را عموميتر و در ارتباط بيشتري با مخاطب قرار داد؟ گفت: آثار خوب بايد اجرا بشود. آثار خوب يعني نمايشنامههاي خوب، بازيگران خوب، کارگرداناني خوب و بعد براي اين که بتوان اين ها را کنار هم نگه داشت، دستمزدهاي خوب. خيلي جالب است برايتان بگويم بازيگر من 3 روز در فيلمي بازي کرده، آن بودجهاي را به وي دادهاند که براي سه ماه و نيم تمرين و اجراي در تئاتر ميدهند.
ما، ديوانههاي عاشقيم که نميرويم
وي ادامه داد: تئاتر به لحاظ اقتصادي در جايگاه بسيار ضعيفي قرار دارد.... يک سري مثل ما، ديوانههاي عاشقيم که نميرويم. تلاشهاي فردي است که الان تئاتر را نگه داشته است. تلاشهاي دولتي نيست. به بهترين کارها بياعتنايي ميشود. ما براي مردمي کردن تئاتر موظفيم سالنهاي تئاتر زيادي داشته باشيم. آقا و خانمي که خانهشان در تهرانپارس است تا چهارراه وليعصر نميآيند براي ديدن تئاتر، براي يک نمايش پنجاه دقيقهاي. اصلاً عقل حکم ميکند؟ در تهرانپارس يک سالن تئاتر نيست. در غرب تهران يک سالن تئاتر نيست. در جنوب نيست. سهچهارتايي هست که همين وسط شهر هستند. ترافيک و تورم اجازه ديدن تئاتر را به بسياري از افراد نمي دهد.
فضاي کلي تئاتر شهر مانند حمامهاي قديمي شده است
اين مدرس و استاد دانشگاه هنر تصريح کرد: در عرض اين چند سال يک سالن تئاتر اضافه شده است؟ در ضمن تئاتر خوب، بازيگر خوب ميخواهد. نويسنده خوب، کارگردان خوب و... و البته هستند. داريم. ما به اندازه صد تماشاخانه، هنرمند خوب داريم. اما رفتهاند ديگر. براي اين که احترام و شرايط مالي خوبي نداريم. درآمدي نيست در تئاتر.
وي در پايان با انتقاد از نوع بازسازي تئاتر شهر گفت: فضاي کلي تئاتر شهر مانند حمامهاي قديمي شده است. آنهايي که طراحي کردهاند، خيلي کجسليقه بودهاند. اين چيلرها را هم از کار انداختهاند. الان تالار چهارسو مثل حمام سوناست.
کد خبر: 2610
آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdca.6nuk49niw5k14.html