پويايي يا ركود زبان فارسي؟

ابوالحسن نجفي: رسم‌الخط امروز يك بلبشوي واقعي است

30 تير 1387 ساعت 12:23




به گزارش فارس، ابوالحسن نجفي، عضو پيوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسي، درباره خط و زبان فارسي، يادداشتي را در اختيار خبرگزاري فارس، قرار داده است.
نجفي اعتقاد دارد: چشم عادت كرده كلمات را تصويري ببيند. خواندن با چشم، با خواندن با زبان از نظر زماني تفاوت بسيار دارد. اگر متني را مطالعه كنيد حداقل يك سوم زماني را صرف مي‌كنيد كه آن متن را با صداي بلند بخوانيد. با توجه به اين نكته آيا در نگاه ما كه از روي خطوط رد مي‌شود، به تمام جزئيات توجه مي‌كنيم؟ همه كساني كه بر جدانويسي اصرار مي‌ورزند، دو استدلال دارند: يكي آنكه خواندن (به اضافه تلفظ) با نوشتن مطابقت پيدا كند و ديگر آنكه شاگردان درس را آسان‌تر ياد بگيرند. اما من ترديد دارم كه اگر جدا بنويسيم شاگردان بهتر بفهمند. ممكن است در آغاز براي دانش‌آموز اول ابتدايي كمي چسباندن «ها»ي جمع مشكل باشد. اما وقتي ياد گرفت و چشمش به اين صورت ديد، ديگر مشكلي ندارد. شايد ابتدا كمي زحمت و زمان ببرد. آيا براي اينكه لقمه را بجويم و در دهان شاگرد بگذاريم، بايد رسم‌الخط خود را عوض كنيم و سنت خود را زير پا بگذاريم؟
نجفي در ادامه يادداشت خود با بيان اينكه ما سنت رسم‌الخط داشتيم، ادامه مي‌دهد: اين رسم‌الخط در متون قديمي هست و مي‌توانيم ببينيم. اختلافاتي هست اما اختلاف در همان حد چسباندن يا جدا كردن «تر» صفت تفضيلي است، يا استفاده از شكل نوشتاري «ي» به عنوان صامت ميانجي به جاي همزه، مثلا در «نامه‌ي پدرم». اما اين اختلافات به اندازه اختلاف امروزي نيست. رسم‌الخط امروز يك بلبشوي واقعي است. تفاوت ميان اختلاف جزئي و كلي است. اگر ما يك اختلاف جزئي ميان دو رسم‌الخط داشته باشيم تا اينكه به كلي دو رسم‌الخط متفاوت باشد، خيلي فرق مي‌كند.
وي درباره پيامدهاي اين اختلاف آورده است: اين اختلاف مانع از مطالعه مي‌شود. خود من با همه علاقه‌اي كه به مطالعه رمان و داستان دارم، نمي‌توانم نوشته‌هاي امروز را بخوانم و مدت‌هاست هيچ رمان و داستاني نخوانده‌ام، مگر آنكه تكليفي بر عهده‌ام باشد و اظهار‌نظري از من خواسته باشند. واقعا خواندن اين رسم‌الخط برايم شكنجه است. ما با اجازه‌اي كه داديم كه در رسم‌الخط دخالت شود، هر كس حق خود مي‌داند كه دخالت و اجتهاد كند كه چطور بايد نوشت. نتيجه آن‌كه دو نفر مثل هم نمي‌نويسند و رسم‌الخط‌ واحدي نداريم. كساني كه قصدشان خدمت بود، چه خدمتي كردند؟ كساني كه مي‌خواستند خط فارسي را اصلاح كنند، آن را خراب‌تر از آنچه بود، كردند. اصلا يك نكته كلي‌تر بگويم: اين خط فارسي اصلاح پذير نيست.
وي ادامه مي‌دهد: اين خط اشكالات اساسي دارد. مثلا حروف «ب» و «ر» را در نظر بگيريد. «ب» به حرف قبل و بعد از خود مي‌چسبد. «ر» به حرف قبل از خود مي‌چسبد، به حرف بعد از خود نمي‌چسبد. در اين ميان، همزه را هم داريم كه در بعضي موارد به حرف قبل از خود نمي‌چسبد و به حرف بعد از خود مي‌چسبد. رسم‌الخطي كه از اول هيچ منطقي جز قرارداد بر آن حاكم نيست و با غيرمنطق سر و كار دارد را مي‌خواهيم منطقي كنيم. آيا امكانش هست؟ آيا آن را خراب‌تر نمي‌كنيم؟
مؤلف كتاب «غلط ننويسيم» با ذكر مثالي اضافه مي‌كند: «كتاب من» از سه واحد معنايي تشكيل شده: كتاب، حرف اضافه و من. «كتابم» از دو واحد معنايي: كتاب و ضمير متصل فاعلي اول شخص مفرد، و ديگر حرف‌اضافه ندارد. وقتي «كتابم» را «كتاب‌ام» بنويسيم، مرتكب يك اشتباه مي‌شويم و يك همزه را در تلفظ وارد مي‌كنيم و مي‌خوانيم: ketab_ am. در حالي كه همزه‌اي در اين كلمه وجود ندارد و «ب» در كتاب به am مي‌چسبد. فرق اين دو از نظر تلفظي يك همزه است. مقايسه كنيد با «رفتم» و «رفته‌ام» كه فرقشان از نظر تلفظي يك همزه است اما دو زمان مختلف و دو معناي مختلف را بيان مي‌كنند. با وارد كردن اين همزه، اشتباه تلفظي ايجاد شده است. مثال ديگري مي‌آورم: وقتي «كتابمان» را «كتاب‌مان» بنويسيم، سه واحد معنايي به جاي دو واحدي كه در اصل بايد باشد، ايجاد مي‌كنيم: كتاب + كسره اضافه+ مان. مقايسه كنيد با «كتاب‌ ما» كه از سه واحد معنايي تشكيل شده: كتاب + كسره اضافه + ما.در حالي كه «مان» ضمير متصل است و كسره اضافه پيش از آن ندارد. در اينجا با اضافه كردن كسره اضافه، دچار اشتباه نحوي مي‌شويم و كسره اضافه‌اي را وارد مي‌كنيم كه علامت مضاف و مضاف‌اليه است. در حالي كه «مان» در كتابمان مضاف‌اليه نيست. ضمير متصل فاعلي اول شخص جمع است و بسياري موارد ديگر.
نجفي مي‌گويد: به عقيده من، كساني كه از تغيير خط صحبت مي‌كنند، با سابقه زبان آشنايي ندارند. مثلا «زندگي» را «زنده‌گي» مي‌نويسند و استدلال مي‌كنند كه چون از «زنده» ساخته شده و «هـ» به «گ» تبديل شده، بايد «ه» آن را حفظ كرد. در حالي كه در اينجا تبديلي صورت نگرفته. zindag در زبان پهلوي، به صورت «زنده» به فارسي امروز رسيده و zindagih پهلوي هم با حفظ «گ» مستقيما از پهلوي به فارسي امروز رسيده است. اينجا وارد كردن «ه» با سابقه زبان همخواني ندارد.
مترجم كتاب «ضد خاطرات» نوشته «آندره مالرو» بيان مي‌دارد: البته كساني كه اين نظر را دارند، به سابقه زبان توجهي ندارند و استدلال مي‌كنند كه ما وقتي «زنده» را به شاگرد ياد داديم، شاگرد متوجه نمي‌شود كه اين كلمه با «زندگي» ارتباط دارد. پس چه دليلي دارد «ه» را برداريم. و همه استدلالشان اين است كه شاگرد مدرسه‌اي زودتر بفهمد. گويي ما بايد رسم‌الخط خود را بر مبناي درك دانش‌آموزان مدرسه ابتدايي استوار كنيم.
مترجم كتاب «ادبيات چيست» نوشته «ژان پل سارتر» تأكيد مي‌كند: اما حرف ما اين است كه اگر يك بار شاگرد ياد گرفت «زنده» و «زندگي» را چگونه بنويسد، ديگر نه اشتباهي برايش پيش مي‌آيد و نه گرفتاري. فقط ممكن است ابتدا كمي تعجب كند. همان‌طور كه خود ما هم ياد گرفتيم. آيا بچه‌ها اينقدر ابلهند كه نتوانند بفهمند «زنده» و «زندگي» ريشه‌اي مشترك دارند و ما بايد حتما لقمه را بجويم و در دهانشان بگذاريم؟ در مورد «ها»ي جمع هم همين استدلال را دارند. بله. اگر «كتاب‌ها» بنويسيم، شاگرد فورا مي‌فهمد؛ اما «كتابها» را بلافاصله نمي‌فهمد، بعد از اندكي تفكر مي‌فهمد. همه ما هم همين‌طوري ياد گرفتيم. حالا چرا نگذاريم دانش‌آموز اندكي تفكر كند و ياد بگيرد؟ مضافا بر اينكه وقتي با چشم مي‌خوانيم، اجزاء را اينچنين از هم جدا نمي‌كنيم. شكل كلمه را مي‌بينيم و چشممان ياد گرفته كه مثلا اين كلمه را «كتابها» بخواند.


کد خبر: 2719

آدرس مطلب: http://www.honarnews.com/vdca.6nuk49n0o5k14.html

هنر نیوز
  http://www.honarnews.com